اِبْنِ بَقی، ابوبکر یحییبناحمد طلیطلی(د 540 یا 545ق/1145 یا 1150م)، شاعر موشحسرایدورهٔ مرابطوناندلس. ویحدود 463ق/1071مدر طلیطلهبهدنیا آمد، اگرچهدر منابع، بهشهرهایدیگریچونسرقسطهو قرطبهنیز اشارهشدهاست، خصوصاً قرطبهبهسببروایتیاقوت(20/21- 25) و ابنخلکان(6/202- 205) در منابعبعدیشهرتبسیار یافتهاست. از سویدیگر اشترن(ص بهنقلاز ابنزبیر وادیآشرا مولد او دانستهاست(قس: آلطعمه، 33-34). هنوز نوجوانبود کهبهسبب«فتنه»ایکهدر شهر برخاست، از آندیار کوچکرد (ابنبسام، 2/615). بیگمانمراد ابنبساماز «فتنه»، همانا حملهآلفونسششمدر 478ق/1086مبهطلیطلهو تسخیر آنو پریشانحالیمردماندر اثر آنحملهبودهاست(ابنخطیب، اعمالالاعلام، 2/243؛ قس: اشترن، همانجا). ویآنگاهبهاشبیلیهروینهاد. در آنزمانابنعباد بر اینشهر حکممیراند و بهسببعنایتیکهاو بهاهلعلمو ادبداشت. همگانچشمامید بهاشبیلیهدوختهبودند و همچونتختگاهادببهآنمینگریستند. ابنبقیدر اشبیلیهپرورشیافتو همدر آنجا قریحهو استعدادششکوفا شد. از اینرو ابنبسام(1(2)/47، 2/615) ناماو را در زمرهٔ شاعرانآنخطهآوردهاست. شاعر را در اشبیلیهمجالسیفیضبار بود کهوزیرانو ادیبانو اعیانآندوران، مانند ابومحمد بنمسعدهٔ وزیر (ابنخاقان، 280) و ابوالحسینبنسراجدر آنشرکتمیکردند. مجالسادبیاو گاهتبدیلبهعرصهٔ مسابقاتشعریمیشد و در آنها شاعرانبهرقابتبا یکدیگر برمیخاستند. در یکیاز همینمجالسبود کهابنبقیبه برتریموشحدوستشاعرشاعمیتطیلی(ه م) اذعانآورد (ابنخلدون، 492؛ مقری، ازهار، 2/208). هنگامیکهاندلسو از جملهاشبیلیهبهدستمرابطونافتاد و ابنعباد بهآغماتدر مراکشتبعید شد (484ق/1091م)، بسیاریاز شاعرانبهسببجنگهایخانمانسوز و کشتو کشتار سپاهیانمرابطی، پریشاناحوالگشته، از آنخطهکوچیدند. ابنبقینیز کهدیگر در اشبیلیهآرامشینداشت، روانهٔ قرطبهشد و چندیدر آنجا اقامتگزید و شاید با یارانقدیم، بهخصوصاعمیتطیلی، در آنشهر مجالسیهمداشتهاست، زیرا یکبار میبینیمکهبا اعمی، در حمامشهر، مشاعرهمیکند (ابنظافر، 255-256؛ مقری، نفحالطیب، 3/347- 348)، اما اقامتاو در اینشهر نیز دیرینپایید و دورانسرگردانیو سفرهایپیدر پیدر زندگیاو آغاز شد، چهیکبار او را در مُنیهٔ الزبیر در کنار محمد بنعبدالملکبنسعید مییابیم، و بار دیگر در غرناطهنزد همینشخص. همینجاستکهبهیاد آنروز خوشکهدر منیهٔ الزبیر همراهویبود، حسرتمیخورد (همان، 1/417-472). پساز ایننیز ویرا در المریهٔ مییابیمکهقطعهشعریاز اشعار خویشرا برمیخواند (سفلی، 50). در خلالآشوبهاییکهپساز تسلط مرابطونبر اندلسپدیدار شدهبود، احتمالاً ابنبقینیز مانند دیگر شاعران، بیشتر شهرهایاندلسرا در جستو جویپناهگاهیامندر نوردید و سرانجامدر کنفحمایتدولتعلیبنیوسفبنتاشفین(500 -537ق/ 1107-1142م) قرار گرفتو در مدیحهای، پیروزیاو را در قلمریهٔ1 کهدر 511ق/1117مبر آندستیافتهو دختر حاکمپرتغالرا بهاسارتگرفتهبود، شادباشگفت(ابنخاقان، 279). ابنقدیمترینروایتاز نبرد قلمریهاست. ابنبقیعاقبتنتوانستاحوالپریشانیرا کهگریبانگیرششدهبود، تحملکند. از اینرو تصمیمگرفتدریا را درنوردد و بهمغربرویآورد. او در مغرب، نزد خاندانیعراقیکهبهسرزمینسلا2 مهاجرتکردهبودند و در آنشهر شغلقضا داشتند، منزلگزید. این خاندان، معروفبهبنیعشرهٔ یا بنیقاسمو از فرزنداناحمد بنمدبر بودند. شاعر چندیدر سلا زیستو در سایهٔ عنایاتبنیعشرهٔ از بینواییو تنگدستینجاتیافت(مقری، نفحالطیب، 4/237، بهنقلاز ابنخاقان؛ قس: اشترن، 102 )، اما اینامر گویا دوامینداشت، زیرا، بهگفتهٔ ابنخاقان(ص278) او زیستندر میانمغربیانرا خوشنمیداشت، چنانکهخود در شعریبهتنگیروزگار خویشو کمذوقیاهلمغرباشارهمیکند (همانجا). با اینهمهاز آنجا کهزمانآنگشایشو این تنگیروزگار را دقیقاً نمیدانیم، روایتهایابنخاقاندر قلائد و مطمح، اندکیمتناقضجلوهمیکنند (قس: ابنشریفه، 85)، بهخصوصکهمیدانیمابنبقیبیشتر موشحاتخود را در سلا سرودهو بسیاریاز آنها همدر مدحبنیعشرهٔ است(ابنسناءالملک، 63؛ قس: ابنشریفه، 82 - 85). بههر حال، در قصیدهایکهابنخاقاننقلکرده، علاوهبر شکایتاز فقر خویشتنو بخلبنیعشرهٔ و بیذوقیاهلمغرب، ملاحظهمیکنیمکهشاعر سختشوقسفر دارد و خیالدیدار مشرقزمینرا در سر میپروراند. سرانجامابنبقینهبهشرق، کهبهزادگاهخود اندلسبازگشتو در وادیآشنزدیکغرناطهمنزلگزید و بقیهٔ عمر را غریبانهدر آنجا گذرانید. از ایندورهٔ زندگیویاطلاعاتیبهدستنیامدهو حتیدر شعر او یکاشارههمبداننشدهاست. از اشعار ابنبقی، چیز زیادیدر دستنیست. عمادالدین(2/237) در زمانخود، آثار او را 3 هزار موشح(ه م) و همانمقدار شعر کلاسیکبرآورد کردهاست. امروز از این3 هزار شعر کلاسیک، تنها 334 بیتدر 45 قصیدهو قطعهشناختهشدهکهسعید آنها را یکجا فراهمآوردهاست(ص 131- 149). بخشاعظمایناشعار، خاصه«نسیب» آنها، تقلیدیاستاز شعر بدویانمشرقزمین(قس: همو، 127). مضمونغالبدر اینآثار، همانا شکایتاز روزگار و ابنایروزگار، و ذکر پریشانیاحوالو تنگیزندگیاست(قس: همانجا). شعر او را همهٔ نویسندگانپساز ویستودهاند و ابنبسامدر فصلمستوفاییکهبهشعر ابنبقیاختصاصداده(2/618 بهبعد) ویرا با بزرگانیچونابونواس، ابنرومی، شریفرضی، متنبیو ابوالعلاء و جز آنانسنجیدهاست. نویسندگاندیگر نیز، چونابنظافر (ص255-256)، ابنسعید (ص79) و ابنفضلاللهعمری(11/283) از او پیرویکردهاند. قصیدهٔ فخریهٔ مفصلیکهعمادالدین(2/237-242) از قولابنبشرونمهدوینقلکرده، بر زبردستیابنبقیدر فنشعر و بر آگاهیاو از واژگانغریبعربدلالتدارد، اما ابنبقیدر حقیقتهمهٔ شهرتخویشرا مدیونموشحاتیاستکهسروده است. در تاریخموشحسراییبیتردید ابنبقی، یکیاز درخشانترینچهرههاستو در پژوهشهاینسبتاً متعددیکهدر اینزمنیهمیشناسیم، آثار او بهتفصیلمورد تدقیققرار گرفتهاست. مجموعهٔ موشحاتیکهتاکنوناز آثار او یافتشده(27 قطعه) توسط آلطعمهگردآوریشدهو مورد پژوهشقرار گرفتهاست(بغداد، 1979م). در دهههایاخیر، پژوهشدربارهٔ وزن، تقسیمبندی، مضامینو زبانفصیحیا عامیانهٔ موشحات، فراوانصورتگرفتهو هیچیکاز اینتحقیقاتاز آثار ابنبقیبینیاز نبودهاست(نک: اشترن، جم، بهخصوصص101-102 کهشاملشرححالابنبقیاست؛گارسیاگومز، ص20 -10 ، کهبهبررسیدارالطراز پرداخته؛ نیکل، 244 -241 ، کهشرححالو ترجمهٔ انگلیسیبرخیاشعار و موشحاتاو را داده؛ مونرو1، بهخصوصدر مقدمهٔ مفصلکتاب؛ رکابی، 285- 355).