اِبْنِ بابِویهْ، ابوعبدالله، حسین بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (زنده در 378ق/988م)، فقیه، محدث و متکلم شیعی. معلوم نیست زادگاه وی کجا بوده و در چه سالی متولد شده و یا درگذشته است. از آنجا که پدرش علی بن بابویه جزو برجستهترین فقها و محدثان عصر خویش بوده است، احتمالاً وی از مجلس درس پدر استفاده میکرده است، به خصوص که از پدرش نیز اجازهٔ نقل حدیث داشته (نجاشی، 50). او به کثرت نقل اخبار و روایات مشهور بود (طوسی، رجال، 466) و همچون برادرش شیخ صدوق از حافظهٔ بسیار توانایی برخوردار بود و کسی جز صدوق با او برابری نمیکرد، چنانکه از شیخ طوسی در کتاب الغیبهٔ - در حق او و شیخ صدوق - چنین نقل شده است: که هیچ یک از علما و محدثان قم در حفظ روایات و اخبار همتای آن دو نبودند (ص 188). ابن بابویه گفته است: در حالی مجلس درس دایر کرده بودم که بیش از 20 سال نداشتم و گاهی ابوجعفر محمد بن علی اسود در مجلس درسم حاضر میشد و چون حضورذهن و حاضرجوابی مرا در حلال و حرام امور شرعی میدید، به سبب سن کمی که داشتم، بسیار تعجب میکرد (طوسی، الغیبهٔ، 195). علمای امامی وی را ثقه و روایتش را مقبول دانستهاند (علامهٔ حلی، 26). مشایخ و اساتید او غیر از پدرش عبارتند از: برادرش ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه معروف به شیخ صدوق (طوسی، رجال، 466-467). ابوجعفر محمد بن علی اسود، عمران الصفار، علویهٔ الصفار، حسین بن احمد بن علی بن احمد بن ادریس (طوسی، الغیبهٔ، 194، 243)، شیخ ابوجعفر محمد بن حسین نحوی (افندی، 2/149، به نقل از طبری در بشارهٔ المصطفی ) و جعفر بن محمد بن مالک فزاری (آقابزرگ، 115). بسیاری از علمای شیعه از او حدیث نقل کردهاند که عبارتند از: فرزندش حسن بن حسین (نوری، 3/466)، حسن بن محمد بن حسن قمی، صاحب کتاب تاریخ قم (قمی، 213)، حسین بن عبیدالله غضایری (نجاشی، همانجا)، علی بن حسین بن موسی بن ابراهیم معروف به سید مرتضی (طریحی، 112)، محمد بن حمزهٔ حسینی مرعشی (افندی، همانجا). ابوالعباس احمد بن علی بن نوح سیرافی بصری نیز با واسطه از او حدیث نقل کرده است (طوسی، الغیبهٔ، 226). دو کتاب التوحید و نفی التشبیه (نجاشی، همانجا) و الرد علی الواقفهٔ (حر عاملی، 2/98)، به وی نسبت داده شده که اثری از آنها در دست نیست. نجاشی (همانجا) به نقل از حسین بن عبیدالله گفته است که حسین بن بابویه کتاب دیگری نیز دارد که آن را برای صاحب بن عباد نوشته، اما ابن حجر (2/306) این کتاب را همان نفی التشبیه دانسته است.