اِبْنِ بابِویهْ، ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (د 329ق/941م)، فقیه، محدث شیعی و مرجع مردم قم و اطراف آن. بابْوَیْه یا بابُویه که نام جد بزرگ اوست، یک نام کهن ایرانی و سامی است که در روزگار پس از ظهور اسلام نیز افرادی به این نام موسوم بودهاند (یوستی، .(55 ابن بابویه مؤسس خاندانی دانشور بوده است که افراد آن تا اواخر سدهٔ 6ق/12م معروف بودهاند و منتجب الدین آخرین دانشمند این خاندان نیز همین کنیه و نام ابوالحسن علی بن بابویه را داشته است (نفیسی، 11- 28). بحرانی شرح حال افراد این خاندان را در کتابی به نام فهرست آل بابویه و علماء البحرین گرد آورده است. ابن ندیم مینویسد که علی بن حسین از فقیهان و ثقات شیعه بوده است (ص 227). فرزندش، معروف به شیخ صدوق از او به عنوان یکی از مشایخ روایات خویش یاد کرده است (ابن بابویه، امالی، 81، 115). از زندگی ابن بابویه جز مواردی معدود، اطلاعی در دست نیست. این موارد هم غیر از آنچه ذکر شد، مربوط به نامهٔ امام حسن عسکری(ع) خطاب به ابن بابویه، دیدار او با حسین بن منصور حلاج (مق 309ق/ 921م) و یادی از سفرهای او به بغداد است. نامهٔ امام حسن عسکری به ابن بابویه با توجه به تاریخ وفات امام، بر درازی عمر او دلالت دارد. دیدار ابن بابویه با حلاج در قم واقع شده است. بر طبق این حکایت، حلاج خود را سفیر و خلیفهٔ مهدی موعود و دارای کرامات میدانسته است و در ملاقات با ابن بابویه مورد خشم وی قرار گرفته و از قم اخراج شده است.ابن بابویه علاوه بر داشتن مقام علمی، مردی بازرگان و صاحب مکنت نیز بوده و حجره و دفتر داشته است (طوسی، الغیبهٔ، 247- 248). در باب سفرهای او به عراق، حداقل از 3 سفر یاد کردهاند: نخستین سفر ظاهراً اندکی پس از وفات محمد بن عثمان (د 304 یا 305ق/ 916م) بوده است (ابن بابویه، کمالالدین، 276؛ نجاشی، 184)؛ سفر دوم در 326ق/938م که تلعکبری از او استماع کرده است (مامقانی، 2/283) و آخرین سفر او به بغداد در 328ق/940م بوده که ابوالحسن عباس بن عمر کلوذانی معروف به ابن ابی مروان از او اجازه گرفته است. در باب وفات او نیز در اغلب منابع مطلبی را ذکر کردهاند که بر طبق آن ابوالحسن علی بن محمد سمری که خود در شعبان همان سال درگذشته، در روز مرگ ابن بابویه یاران را در بغداد از این حادثه خبر داده است و 17 روز بعد که این خبر به بغداد رسید، صدق خبر سمری معلوم شد (ابن بابویه، کمال الدین، 276؛ طوسی، الغیبهٔ، 242؛ البته در کمالالدین وفات هر دو در 328ق آمده است). سال وفات او را به علت فرود آمدن شهابهای بسیار از آسمان (نجاشی، 185) و یا به علت درگذشت چند تن از بزرگان شیعه، سال تناثرالنجوم گفتهاند ( نامهٔ دانشوران، 5). مدفن او در قم است. ابن بابویه فقیهی معتمد، جلیل (حلی، 241)، شیخ و پیشرو قمیان روزگار خویش بود (نجاشی، 184). مقام او در فقه و حدیث چنان بلند بود که در مواردی که حدیث در دست نبود و یا اینکه در متن حدیث شبههای به نظر میرسید، علماء شیعه به فتاوی او در کتاب الشرایع (رساله) رجوع میکردهاند. یعنی فتاوی او را به منزلت متن روایت میدانستند و معتقد بودند وی علیالقاعده، روایتی در اختیار داشته که مأخذ فتوایش بوده است (شهید اول، 4- 5). ابن بابویه دانشمندی پر تألیف بوده است. چنانکه ابن ندیم (ص 277) به خط شیخ صدوق دیده است که او 100 تألیف پدر خویش را به شخصی اجازه داده بوده است. نجاشی تألیفات او را چنین برشمرده است: کتابهای الوضوء، الصلوهٔ، الجنائز، الامامهٔ و التبصرهٔ من الحیرهٔ، الاملاء، نوادر کتاب المنطق، الاخوان، النساء و الولدان، الشرایع که برای فرزندش فرستاده است. التفسیر، النکاح، مناسک الحج، قرب الاسناد، التسلیم، الطب، المواریث، المعراج. در انتساب الامامهٔ و التبصرهٔ من الحیرهٔ به وی تردید کردهاند. آقابزرگ تهرانی مینویسد که الامامهٔ و التبصرهٔ ابن بابویه، غیر از کتابی است به همین نام که مجلسی در مجلدات 16 و 17 بحار از آن استفاده کرده، زیرا در آن روایاتی از راویان پس از او آمده است (2/341- 342). منزوی مینویسد که نسخهای از این کتاب در اصفهان موجود است ( دانشنامه ). به علت تشابه مطالب رسالهٔ الشرایع با کتاب فقه الرضا، برخی این دو را یکی دانستهاند (افندی، 6/43) و نوری علت انتساب آن را به امام رضا(ع) تشابه نام مؤلف شرایع با نام آن امام یعنی ابوالحسن علی بن موسی(ع) دانسته است (3/336- 338). نسخهای از این کتاب در کاظمین در کتابخانهٔ سید حسن صدر به خط محمد بن مطرف شاگرد محقق حلی موجود بوده است (آقابزرگ، 13/46). مقدس اردبیلی قرب الاسناد را به خط مؤلف داشته است (همو، 17/69 -70). نسخههای خطی از مناظرهٔ او با رکنالدوله (سید، 3/109) و محاورهٔ او با محمد بن مقاتل رازی (همو، 21) موجود است. بحرانی نسخهای از کتاب الکرّ و الفرّ منسوب به او را در اصفهان دیده (ص 43) و افندی اصفهانی مینویسد که الکرّ و الفرّ همان رسالهٔ مناظره با محمد بن مقاتل رازی است و به نسخهای از آن در کازرون اشاره میکند (4/6)، اما خوانساری این انتساب را رد میکند و تصریح دارد که الکر و الفر از ابن ابی عقیل است (4/275). ابن بابویه از گروهی چون عبدالله بن حسن مؤدب، علی بن موسی کمیدانی (ابن بابویه، امالی، 81، 115)، سعد بن عبدالله (همو، کمال الدین، 191)، محمد بن یحیی، علی بن حکم (طوسی، تهذیب، 1/302، 6/38) روایت کرده است. فهرستی از نامهای مشایخ او در مدخل بحار الانوار (ربانی، 76- 78) آمده است. در شمار کسانی که از او روایت کردهاند، علاوه بر دو فرزندش ابوجعفر محمد صدوق و ابوعبدالله حسین، از محمد بن احمد بن داوود و هارون بن موسی تلعکبری و سلامهٔ ابن محمد نیز نام بردهاند (طوسی، تهذیب، 1/302؛ همو، رجال، 482؛ همو، فهرست، 157). ابن بابویه 3 پسر داشت: محمد (صدوق) و حسین که از فقیهان برجسته بودند و حسن که مردی عابد و زاهد بود و با مردم آمیزش نداشت (افندی، 4/11). ابوالحسن علی بن بابویه را نیز صدوق خواندهاند (قس: آقابزرگ، 2/341).