آفتاب
ورود | عضویت
پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۵۲
  • اخبار
    • اخبار سیاسی
    • اخبار اقتصادی
    • اخبار فرهنگی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار اجتماعی
    • اخبار فناوری
    • اخبار سلامت
    • اخبار ایران و جهان
    • پیشخوان روزنامه ها
  • دانش سرا
    • مقالات
    • کتاب الکترونیکی
    • دانستنی ها
    • لینک های مفید
    • فرهنگ فیلم
    • لغت نامه دهخدا
    • دائره المعارف
    • کتابهای منتشر شده
    • بانک های اطلاعاتی
  • چندرسانه ای
    • 60 ثانیه با اخبار
    • کیوسک آفتاب
    • فیلم
    • عکس
    • پادکست
    • اینفوگرافی
    • آفتاب پلاس
  • دیجیتال مارکتینگ
    • خدمات دیجیتال مارکتینگ
    • نیازمندیها
    • بانک مشاغل
    • وبگردی
    • بنر
    • مشاوره کسب و کار
    • رپورتاژ آگهی
    • کمپین
    • خدمات
    • سایتچین
  • گردشگری
    • مجله گردشگری آفتاب
    • گزارش لحظه ای جاده ها
    • نقشه ترافیک تهران
  • تفریح و سرگرمی
    • شبکه های اجتماعی
    • موسیقی
    • فیلم و سریال
    • تئاتر
    • آشپزی
    • کارت تبریک
    • فیلم های سینما
    • بازی های اینترنتی
    • شعر و ادب
    • گل و گیاه
    • ضرب‌المثل
    • فتوبلاگ
    • سخن بزرگان
    • تعبیر خواب
    • داستان سرا
    • فال و طالع بینی
    • چیستان
    • شخصیت‌ها
    • لطیفه

دائره المعارف بزرگ اسلامی

جلد یکم (آب - آل داوود)

جلد دوم (آل رشید - ابن ازرق)

جلد سوم (ابن ازرق - ابن سیرین)

جلد چهارم (ابن سینا - ابن میسر)

جلد پنجم (ابن میمون - ابوالعر قلانسی)

جلد ششم (ابوعزه - احمدبن عبدالملک بن شهید)

جلد هفتم (احمد بن علویه - ازبک خان)

جلد هشتم (ازبکستان - اشبیلیه)

جلد نهم (اشتب - البیره)

جلد دهم (البیری - باباطاهر)

جلد یازدهم (بابافرج تبریزی - برماوی)

جلد دوازدهم (برمکیان - بوسنوی)

ابن انباری، ابوبکر

اِبْن‌ِ اَنْباری‌، ابوبکر محمد بن‌ قاسم‌ انباری‌ (رجب‌ 271- ذیحجهٔ 328 ژانویهٔ 885م‌ - سپتامبر 940)، ادیب‌، نحوی‌، لغت‌شناس‌، مفسّر و عالم‌ به‌ علم‌ قرائات‌. وی‌ را گاه‌ انباری‌ می‌خوانند، اما غالباً لفظ ابن‌ را بر آن‌ می‌افزایند، شاید بیشتر به‌ آن‌ جهت‌ که‌ از پدر، ابومحمد قاسم‌ بن‌ محمد انباری‌ (د 304ق‌/916م‌) بازشناخته‌ شود، زیرا ابومحمد نیز چون‌ فرزند، خود مردی‌ ادیب‌ و دانشمند بود و چندین‌ کتاب‌ داشته‌ که‌ نام‌ برخی‌ از آنها با نام‌ کتابهای‌ ابوبکر مشابه‌ است‌ (نک: ابن‌ ندیم‌، 112). ابن‌ انباری‌ به‌ دانش‌ بسیار و تألیفات‌ بی‌شمار و حافظهٔ شگفت‌ و فضایل‌ اخلاقی‌ فراوان‌ نام‌آور بود. به‌ همین‌ جهت‌ در زمینهٔ ادب‌ تقریباً هیچ‌ نویسنده‌ای‌ از سدهٔ 4ق‌/10م‌ تاکنون‌ نمی‌شناسیم‌ که‌ شرحی‌، هر چند مختصر، دربارهٔ او نیاورده‌ باشد. از حدود 100 منبع‌ بررسی‌ شده‌ که‌ در متن‌ مقاله‌ یا در فهرست‌ مآخذ به‌ عمده‌ترین‌ آنها اشاره‌ شده‌، برخلاف‌ انتظار، اطلاعات‌ جامعی‌ به‌ دست‌ نمی‌آید، زیرا معاصران‌ او سخن‌ بسیاری‌ در حق‌ او نگفته‌اند: ابن‌ نحّاس‌ (د 338ق‌/949م‌) که‌ نزد او ادب‌ آموخته‌ (خطاب‌، 16)، شرحی‌ بسیار شبیه‌ به‌ شرح‌ استادش‌ بر معلّقات‌ نوشته‌ که‌ در بیشتر جاهای‌ آن‌، تأثیر استاد آشکار است‌ (مثلاً همو، 60 - 62)، اما دربارهٔ او سخنی‌ نیاورده‌ است‌. ابو علی‌ قالی‌ (د 356ق‌/967م‌) دهها روایت‌ را مستقیماً از او نقل‌ کرده‌ (در این‌ مورد فهرست‌ کتاب‌ قابل‌ استفاده‌ نیست‌) و یک‌ بار هم‌ عبارت‌ «رحمه‌الله‌» را به‌ دنبال‌ نامش‌ افزوده‌ است‌ (1/4)، نیز حجم‌ روایاتی‌ که‌ از قول‌ قالی‌ نقل‌ شده‌، چنانکه‌ پس‌ از این‌ خواهد آمد، در کتب‌ ادب‌ کلان‌ است‌. حمزهٔ بن‌ حسن‌ اصفهانی‌ (د 360ق‌/971م‌) هم‌ که‌ از شاگردان‌ او بود (طلس‌، 61) و از او مستقیماً روایت‌ کرده‌، چیزی‌ دربارهٔ شیخ‌ خود نگفته‌ است‌. از میان‌ این‌ شاگردان‌، ازهری‌ (د 360ق‌) نخستین‌ کسی‌ است‌ که‌ عباراتی‌ چند دربارهٔ او آورده‌ است‌. وی‌ در مقدمهٔ تهذیب‌، منابع‌ خود را تقسیم‌بندی‌ کرده‌ و در طبقهٔ چهارم‌ یعنی‌ در طبقهٔ «کسانی‌ که‌ در زمان‌ خویش‌ دیده‌ است‌» به‌ ابن‌ انباری‌ اشاره‌ نموده‌، ضمن‌ برشمردن‌ فضایل‌ او در علم‌ معانی‌ و اعراب‌ و قرائات‌ قرآن‌ کریم‌، و نیز ضمن‌ ستایش‌ از حافظهٔ نیرومند، صداقت‌، خوش‌بیانی‌ و تألیفات‌ پسندیده‌اش‌ گوید: «او یگانهٔ زمانه‌ بود...، دانشمندتر کسی‌ است‌ که‌ من‌ دیده‌ام‌... و در میان‌ نوخاستگان‌ عراق‌ و غیرعراق‌، کسی‌ را ذکر نکرده‌اند که‌ به‌ مرتبت‌ او رسیده‌ باشد» (ص‌ 27- 28). سپس‌ در خلال‌ سدهٔ 4ق‌/10م‌، مرزبانی‌ (د 384ق‌/994م‌) که‌ به‌ رغم‌ اختلاف‌ سنی‌ بسیار شاید وی‌ را دیده‌ باشد (8 بار در الموشّح‌ از او مستقیماً روایت‌ می‌کند)، و نیز زبیدی‌ (د 379ق‌) و به‌خصوص‌ ابن‌ ندیم‌ (د 385ق‌) که‌ احتمالاً وی‌ را ندیده‌اند، اطلاعات‌ بیشتری‌ از زندگی‌ و آثار او به‌ دست‌ داده‌اند. حدود 100 سال‌ پس‌ از این‌ نویسندگان‌، ناگهان‌ اخبار و روایات‌ مفصل‌تری‌ دربارهٔ شخصیت‌، زندگی‌، آثار و به‌ خصوص‌ حافظهٔ شگفت‌ او در کتاب‌ تاریخ‌ خطیب‌ بغدادی‌ (د 463ق‌/1071م‌) پدیدار می‌شود که‌ همه‌ از منابع‌ شفاهی‌ گوناگون‌ (به‌ خصوص‌ محمد بن‌ جعفر) جمع‌آوری‌ شده‌ و گاه‌ رنگ‌ افسانه‌ بر چهرهٔ آنها آشکار است‌. همین‌ روایات‌ تقریباً به‌ هیچ‌ کم‌ و کاست‌ در دهها منبع‌ بعد از خطیب‌ بغدادی‌ تا زمان‌ حاضر تکرار شده‌ است‌. اینک‌ بر اساس‌ این‌ روایات‌ و آنچه‌ پیش‌ از خطیب‌ بغدادی‌ (عمدتاً زبیدی‌) نقل‌ شده‌، می‌توان‌ زندگی‌ و شخصیت‌ او را چنین‌ طرح‌ ریزی‌ کرد:وی‌ در 11 رجب‌ 271ق‌ (خطیب‌، 3/182، 186؛ ابن‌ ابی‌ یعلی‌، 2/72؛ سمعانی‌، 1/354؛ یاقوت‌، 18/313) احتمالاً در بغداد زاده‌ شد، ولی‌ ابوحیان‌ (2/316) 270ق‌، ذهبی‌ ( سیر، 15/274) 272ق‌، همو ( معرفهٔ القرّاء، 225) 271ق‌ را تاریخ‌ تولد او دانسته‌اند. وی‌ در کودکی‌ نزد پدر و نیز نزد ابوجعفر احمد بن‌ عبید (ابن‌ندیم‌، 112) ادب‌ آموخت‌. سپس‌ نزد مشاهیر ادب‌ و لغت‌ و علوم‌ قرآنی‌ و حدیث‌ چون‌ اسماعیل‌ بن‌ اسحاق‌ قاضی‌ (د 282ق‌/895م‌)، کدیمی‌ (د 286ق‌) و ثعلب‌ (د 291ق‌) به‌ تکمیل‌ معلومات‌ خود پرداخت‌ (خطیب‌، 3/182؛ ابن‌ ابی‌ یعلی‌، 2/69؛ قس‌: سمعانی‌، همانجا؛ ابن‌ جوزی‌، مناقب‌، 515؛ همو، المنتظم‌، 6/312- 315). او به‌ یمن‌ حافظهٔ نیرومند توانست‌ به‌ سرعت‌ در کار علم‌ سرآمد گردد و چنان‌ شد که‌ در زمان‌ حیات‌ پدر (یعنی‌ پیش‌ از 33 سالگی‌ خود او) در همان‌ مسجدی‌ که‌ محل‌ تدریس‌ وی‌ بود، او نیزگوشه‌ای‌ برگزید و به‌ تدریس‌ پرداخت‌. ظاهراً وی‌ را کاری‌ جز درس‌، خواه‌ در مساجد و خواه‌ در مجالسی‌ که‌ خود تشکیل‌ می‌داد، نبود. تنها در اواخر عمر، زمانی‌ که‌ شهرت‌ فراگیری‌ کسب‌ کرده‌ بود، به‌ دربار خلیفه‌ الراضی‌ (خلافت‌: 322- 329ق‌/934-941م‌) راه‌ یافت‌ و ظاهراً آموزگاری‌ فرزندان‌ او را به‌ عهده‌ گرفت‌. خلیفه‌ به‌ او عنایت‌ تمام‌ داشت‌، چنانکه‌ عادت‌ بر آن‌ جاری‌ شده‌ بود که‌ بر خوان‌ خلیفه‌ نشیند و خادمان‌ نیز می‌دانستند که‌ خوراک‌ خاص‌ وی‌ چیست‌ و چه‌ زمان‌ آشامیدنی‌ او را باید تقدیم‌ کرد (خطیب‌، 3/183-184). یک‌ بار هم‌ وی‌ در بازار دل‌ به‌ کنیزکی‌ سپرد؛ خلیفه‌ بی‌درنگ‌ آن‌ کنیزک‌ را خریده‌ به‌ خانهٔ او روانه‌ ساخت‌. آنچه‌ بیش‌ از همه‌ نظر خطیب‌ بغدادی‌ و نویسندگان‌ بعد از او را جلب‌ کرده‌، حافظهٔ توانای‌ اوست‌: خطیب‌ از قول‌ ابوعلی‌ قالی‌ نقل‌ می‌کند که‌ ابن‌ انباری‌ 300 هزار شاهد شعری‌ برای‌ قرآن‌ از حفظ داشت‌ (همین‌ خبر را پیش‌ از خطیب‌، زبیدی‌، 171-172، نیز آورده‌ است‌). کسانی‌ که‌ در محضر درس‌ او بوده‌اند، گفته‌اند که‌ وی‌ در مجالس‌ درس‌ منحصراً بر حافظه‌ اعتماد داشت‌ و هرگز از دفتر و کتاب‌ املا نمی‌کرد. روزی‌ که‌ بیمار شده‌ بود، پدرش‌ را سخت‌ نگران‌ دیدند. چون‌ سبب‌ را پرسیدند، به‌ کتابخانهٔ مفصل‌ فرزند اشاره‌ کرد و گفت‌ از برای‌ کسی‌ که‌ اینهمه‌ کتاب‌ از بر دارد، چگونه‌ نگران‌ نباشد (خطیب‌، 3/182). از ابن‌ انباری‌ دربارهٔ مقدار علمی‌ که‌ در خاطر داشت‌، پرسیدند؟ جواب‌ داد: 13 صندوق‌ کتاب‌ (همو، 3/184)؛ نیز گفته‌اند که‌ 120 تفسیر قرآن‌ را با سلسلهٔ سند از حفظ داشت‌ (همانجا). در خانهٔ فرزندان‌ خلیفه‌ الراضی‌، کنیزکی‌ از او تعبیر خواب‌ خود را پرسید، وی‌ که‌ از تعبیر رؤیا اطلاعی‌ نداشت‌، پاسخی‌ به‌ کنیزک‌ نداد، اما همان‌ شب‌ «کتاب‌ کرمانی‌» را حفظ کرد و فردا پاسخ‌ مناسب‌ گفت‌ (همانجا). او خود بر این‌ استعداد خدا داده‌ آگاه‌ بود و هیچ‌ شی‌ء خوشبویی‌ را عطر آگین‌تر از علمی‌ که‌ در سینه‌ داشت‌، نمی‌دانست‌. نیز برای‌ نیرومند نگاه‌ داشتن‌ حافظهٔ خود دشواریها بر خود هموار می‌داشت‌: بر سر خوان‌ خلیفه‌ جز غذای‌ ناچیزی‌ که‌ خاص‌ خود او بود، نمی‌خورد، و آب‌ جز در وقت‌ معین‌، آن‌ هم‌ از خمره‌ (و نه‌ آب‌ برف‌آلود که‌ در دربار خلیفه‌ می‌نوشیدند) نمی‌آشامید. چون‌ علت‌ این‌ ریاضت‌ کشی‌ را از او سؤال‌ کردند، پاسخ‌ داد که‌ از جهت‌ نگهداری‌ حافظه‌ است‌ (همو، 3/183)؛ روزی‌ دیگر، چون‌ کنیزکی‌ که‌ در بازار دل‌ از او ربوده‌ بود، به‌ فرمان‌ خلیفه‌، نزد او رفت‌، وی‌ دریافت‌ که‌ کنیزک‌ خاطر او را از دانش‌ به‌ خویشتن‌ مشغول‌ داشته‌ است‌. همان‌ دم‌ فرمان‌ داد او را نزد برده‌ فروش‌ باز برند (همو، 3/184- 185). پیداست‌ که‌ با وجود چنین‌ روایاتی‌، همگان‌، از همهٔ خصایص‌ او، بیشتر به‌ این‌ خصیصه‌ می‌پردازند: گاه‌ گویند بیش‌ از همهٔ کوفیان‌ علوم‌ را از حفظ داشت‌ (زبیدی‌، 171) و آیتی‌ از آیات‌ حفظ بود، یا پر حافظه‌ترین‌ مردمان‌ و دریایی‌ از علم‌ بود. تمیمی‌ که‌ در این‌ باره‌ منبع‌ عمدهٔ روایات‌ است‌، گوید: ابن‌ انباری‌ همه‌ چیز را از حفظ املا می‌کرد (خطیب‌، 3/184). با اینهمه‌ تردید نیست‌ که‌ آنچه‌ به‌ وی‌ نسبت‌ داده‌اند، اغراق‌آمیز و افسانه‌گون‌ است‌. دربارهٔ این‌ روایات‌، منابع‌ عمدهٔ دیگر بر حسب‌ زمان‌ عبارتند از: سمعانی‌ (1/354) که‌ داستانها را ندارد؛ ابن‌ انباری‌ (330-342)؛ ابن‌ جوزی‌ ( مناقب‌، 515؛ المنتظم‌، 6/311- 315)؛ یاقوت‌، (18/306 به‌ بعد)؛ قفطی‌ ( انباه‌، 3/201 به‌ بعد)؛ ابن‌ خلکان‌ (4/341) که‌ خلاصهٔ سخن‌ خطیب‌ است‌؛ ذهبی‌ نیز در کتابهای‌ سیر (15/274 به‌ بعد)، العبر (3/31)، دول‌ الاسلام‌ (1/143) خلاصه‌ای‌ از سخن‌ خطیب‌ را آورده‌؛ صفدی‌ (4/344- 345)؛ ابن‌ کثیر (11/196)؛ ابن‌ جزری‌ (2/230- 231)؛ ابن‌ قاضی‌ شهبه‌ (233- 235). این‌ منابع‌ اخیر نیز به‌ نحوی‌ گفتار خطیب‌ را خلاصه‌ کرده‌اند؛ سیوطی‌ (91-92)؛ علیمی‌ (24- 25)؛ داوودی‌ (227- 231). زبیدی‌ دربارهٔ شخصیت‌ او روایتی‌ دارد که‌ - شاید عمداً - در تاریخ‌ بغداد و بسیاری‌ از منابع‌ بعد از آن‌ تکرار نشده‌ است‌. این‌ روایت‌ بر خست‌ شدید او دلالت‌ دارد. وی‌ گوید: ابن‌ انباری‌ در خست‌ همچون‌ نفطویه‌ بود، اما نفطویه‌ با مردمان‌ در می‌آمیخت‌، حال‌ آنکه‌ ابن‌ انباری‌، هر روز «طباهجهٔ» خویش‌ را می‌خورد و کسی‌ را چیزی‌ نمی‌خوراند (ص‌ 171). از روایت‌ همچنین‌ درمی‌یابیم‌ که‌ او بسیار مرفّه‌ بود و عیالی‌ هم‌ نداشت‌. وی‌ درعین‌ دانشمندی‌، سخت‌ پارسا بود و به‌ گناهی‌ و حرامی‌ آلوده‌ نشد (نک: به‌ خصوص‌ ابن‌ ندیم‌، 112)، در کار تدریس‌ فروتنی‌ بسیار نشان‌ می‌داد. در مجالس‌ درس‌ او که‌ بیشتر در باب‌ لغت‌ و نحو و اخبار بود، بسیاری‌ چون‌ ابوسعید دبیلی‌ و دارقطنی‌ حضور می‌یافتند. یک‌ بار دارقطنی‌ در درس‌ او - که‌ روزهای‌ جمعه‌ املا می‌شد - لغزشی‌ یافت‌ و در پایان‌ درس‌ آن‌ را به‌ نویسندهٔ امالی‌ او گوشزد کرد. جمعهٔ بعد ابن‌ انباری‌، اشتباه‌ را اصلاح‌ کرد و در همان‌ مجلس‌ دارقطنی‌ جوان‌ را ارج‌ نهاد (خطیب‌، 3/183). گویند وی‌ امالی‌ خود را معمولاً با قطعه‌ شعری‌ از ابن‌ ابی‌ امیّه‌ که‌ او را بسیار دوست‌ می‌داشت‌، ختم‌ می‌کرد (شابشتی‌، 32). در منابع‌ متأخرتر (ابن‌ جوزی‌، المنتظم‌، 6/315 به‌ بعد) به‌ بیماری‌ پایان‌ عمر و دیدار سنان‌ بن‌ ثابت‌ طبیب‌ از او اشاره‌ شده‌ است‌. چون‌ از علت‌ ناتوانی‌ او سؤال‌ کردند، گفت‌ که‌ هر جمعه‌ 10 هزار ورق‌ یا هفته‌ای‌ 20 هزار می‌خوانده‌ است‌. بعید نیست‌ که‌ این‌ داستان‌ شگفت‌ را در تأیید علم‌ و به‌ خصوص‌ هوش‌ خارق‌العادهٔ او ساخته‌ باشند. ابن‌ انباری‌ روز عید اضحی‌ درگذشت‌ و او را در خانهٔ خودش‌ به‌ خاک‌ سپردند (صولی‌، 144؛ قس‌: ابن‌ ندیم‌، همانجا). از مذهب‌ او، با اینکه‌ به‌ کار تفسیر و قرائت‌ قرآن‌ نیز می‌پرداخت‌، خبر دقیقی‌ نداریم‌، جز اینکه‌ ابن‌ ابی‌ یعلی‌ وی‌ را در طبقات‌ الحنابلهٔ خویش‌ آورده‌، و به‌ قول‌ خود او بر حنبلی‌ بودنش‌ استشهاد می‌کرده‌ است‌ (2/69؛ قس‌: داوودی‌، 228، 231). ابن‌ انباری‌ گاه‌ شعر نیز می‌سرود. یاقوت‌ (18/311) یک‌ دوبیتی‌، در وصف‌ شکیبایی‌، به‌ او نسبت‌ داده‌ است‌ (قس‌: سیوطی‌، 92؛ داوودی‌، 239) و قفطی‌ ( محمدون‌، 238) دو دوبیتی‌. علاوه‌ بر این‌، لامیهٔ مفصلی‌ در باب‌ واژه‌های‌ مشکل‌ و شرح‌ آنها پرداخته‌ است‌ که‌ 9 برگ‌ را می‌پوشاند و اینک‌ نسخه‌ای‌ از آن‌ در دست‌ است‌ (نک: دنبالهٔ مقاله‌)، اما در این‌ میان‌ کار ثعالبی‌ شگفت‌ است‌ که‌ یکی‌ از معروف‌ترین‌ مراثی‌ عرب‌ را که‌ ساختهٔ ابوالحسن‌ محمد بن‌ عمر انباری‌ است‌، به‌ ابوبکر انباری‌ نسبت‌ داده‌ است‌ (2/373)؛ همچنین‌ در نامهٔ دانشوران‌ (5/255) شعری‌ از قول‌ شریشی‌ به‌ نام‌ ابن‌ انباری‌ آمده‌ است‌، حال‌ آنکه‌ شعر، سرودهٔ اسماعیل‌ قاضی‌ است‌ (شریشی‌، 2/155). ابن‌ انباری‌ را یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ یا حتی‌ بزرگ‌ترین‌ نحوشناس‌ مکتب‌ کوفه‌ دانسته‌اند (قس‌: زبیدی‌، 1/171؛ ابن‌ ابی‌ یعلی‌، 2/69؛ سمعانی‌، 1/354؛ ابن‌ جوزی‌، مناقب‌، 515). وی‌ در زمانی‌ می‌زیست‌ که‌ نزاع‌ میان‌ دو مکتب‌ نحوی‌ بصره‌ و کوفه‌ به‌ اوج‌ رسیده‌ بود و گاه‌ نیز از حد نزاع‌ علمی‌، به‌ مشاجرهٔ سیاسی‌ کشیده‌ می‌شد. هر نحوی‌ نسبت‌ به‌ مکتب‌ خویش‌ تعصب‌ می‌ورزید و به‌ دفاع‌ از بزرگان‌ آن‌ و انتقاد از رجال‌ مکتب‌ مخالف‌ می‌پرداخت‌. این‌ نکته‌ در اظهارنظرهای‌ ابن‌ انباری‌ آشکارا جلوه‌گر است‌. او همراه‌ مشاهیری‌ چون‌ اخفش‌، نفطویه‌ و از همه‌ مهم‌تر زجاج‌ در حلقات‌ درس‌ و مناظرهٔ ثعلب‌، رئیس‌ مکتب‌ کوفه‌ و رقیب‌ سر سخت‌ مبرد حضور می‌یافت‌ و ناچار کشمکشهای‌ میان‌ استادان‌ دو مکتب‌ دراو مؤثر می‌افتاد، آنچنان‌ که‌ وی‌ در ستایش‌ و بزرگداشت‌ کوفی‌ مذهبان‌، روایات‌ اغراق‌آمیز نقل‌ می‌کرد، و فرّاء و کسائی‌ را دانشمندترین‌ مردمان‌ در نحو می‌دانست‌ و به‌ عکس‌ در مکتب‌ بصره‌، بزرگانی‌ چون‌ مازنی‌ و حتی‌ خلیل‌ را کوچک‌ می‌شمرد، و نیز ابوجعفر رؤاسی‌ را که‌ چندان‌ ارجی‌ نداشت‌، بزرگ‌ می‌پنداشت‌. یاقوت‌ (5/115) که‌ به‌ این‌ نکته‌ توجه‌ داشته‌، دربارهٔ یکی‌ از روایات‌ او گوید: «وی‌ می‌خواسته‌ از قدر مازنی‌ بکاهد و یار خویش‌ را برکشد» (نک: مخزومی‌، 149-150). ابن‌ انباری‌، به‌ رغم‌ همهٔ دانشی‌ که‌ فراهم‌ آورده‌ بود و همهٔ تعصبی‌ که‌ نسبت‌ به‌ نحو کوفه‌ می‌ورزید، در راه‌ مکتب‌ خود منشأ اثر بدیعی‌ نبوده‌ و پیوسته‌ به‌ نقل‌ قول‌ شیوخ‌ خود اکتفا کرده‌ است‌ (همو، 159-160). کتابهایی‌ که‌ دربارهٔ نحو از او به‌ جای‌ مانده‌، خود شاهد این‌ مدعاست‌. نثر ابن‌ انباری‌ در کتابهای‌ او از ویژگی‌ بارزی‌ برخوردار نیست‌: روش‌ او در ترکیب‌ عبارات‌ و گزینش‌ کلمات‌ و مصطلحات‌ همان‌ است‌ که‌ در تمام‌ کتابهای‌ علمی‌ - فنی‌ سده‌های‌ 4 و 5ق‌/10 و 11م‌ دیده‌ می‌شود، اما در روایات‌ بسیار متعددی‌ که‌ ابوعلی‌ قالی‌ مستقیماً از او نقل‌ کرده‌، و نیز آنچه‌ در التّحفهٔ البَهیّهٔ آمده‌ (نک: زکی‌ مبارک‌، 1/314)، چند نکته‌ جلب‌ نظر می‌کند: در خلال‌ نکات‌ ادبی‌، لغوی‌، نحوی‌، تفسیر و غیر آنها، چندین‌ داستان‌ نقل‌ شده‌ است‌ که‌ گاه‌ به‌ چند صفحه‌ بالغ‌ می‌گردد (مثلاً: قالی‌، 1/85، 125، 212، 240، 2/73، 77، 96، 102، 309، 310؛ نیز زکی‌ مبارک‌، 314-316، داستان‌ التحفهٔ ). این‌ داستانها که‌ شامل‌ حوادث‌ شگفت‌انگیز و نکته‌پردازیهای‌ دلنشین‌ است‌، نشان‌ از آن‌ دارد که‌ ابن‌ انباری‌، با همهٔ پارسایی‌، دانش‌ و وقار عالمانه‌، از ذکر داستانهای‌ خیالی‌ و طنزآمیز روی‌ گردان‌ نبوده‌ است‌. اینگونه‌ روایات‌، خاطر زکی‌ مبارک‌ را پریشان‌ کرده‌ و او را بر آن‌ داشته‌ است‌ که‌ بگوید «من‌ او را به‌ جعل‌ متهم‌ نمی‌کنم‌، اما نشانه‌هایی‌ از آن‌ در برخی‌ از داستانهای‌ کوتاه‌ او به‌ چشم‌ می‌خورد» (1/313). در این‌ داستانها، نثر ابن‌ انباری‌ بسیار روان‌ و تهی‌ از آرایه‌های‌ لفظی‌ است‌ (همو، 1/314). در این‌ مقاله‌، 34 اثر برای‌ او شمرده‌ شده‌ است‌، اما در منابع‌ کهن‌، حدود 27 کتاب‌ به‌ او نسبت‌ داده‌اند و در حق‌ برخی‌ از آنها سخنان‌ اغراق‌آمیز گفته‌اند: خطیب‌ بغدادی‌ (3/184) شرح‌ الکافی‌ او را حدود هزار ورقه‌، غریب‌ الحدیث‌ را 45 هزار ورقه‌، الهاآت‌ را هزار ورقه‌ دانسته‌ است‌ (قس‌: ابن‌ ابی‌ یعلی‌، 2/71؛ ابن‌ انباری‌، 332؛ ابن‌ جوزی‌، المنتظم‌، 1/313؛ یاقوت‌، 18/312). این‌ سخن‌، ذهبی‌ را دچار شگفتی‌ کرده‌ است‌. از این‌ رو دربارهٔ غریب‌ الحدیث‌ گوید، اگر چنین‌ باشد، پس‌ کتاب‌ باید بیش‌ از 100 مجلد گردد. او کتاب‌ شرح‌ الکافی‌ را که‌ شامل‌ هزار ورق‌ گفته‌اند، به‌ «کتابی‌ در سه‌ مجلد بزرگ‌» وصف‌ کرده‌ است‌ ( سیر، 15/277).آثار: از آثار متعدد ابن‌ انباری‌ اکنون‌ چندین‌ کتاب‌ عمده‌ در دست‌ است‌ که‌ فهرست‌ نسبتاً کامل‌ آنها چنین‌ است‌: الف‌ - کتابهای‌ چاپی‌: 1. الاضداد، به‌ کوشش‌ هوتسما، لیدن‌، 1881م‌. از روی‌ همان‌ چاپ‌، قاهره‌، 1907م‌. چاپ‌ جدید به‌ کوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، کویت‌، 1960م‌؛ 2. کتاب‌ شرح‌ الالفات‌، به‌ کوشش‌ محفوظ الکریم‌ معصومی‌ (منجّد، 1/46)؛ 3. مختصر فی‌ ذکر الا´لفات‌، به‌ کوشش‌ حسن‌ شاذلی‌ فرهود، قاهره‌، 1980م‌؛ 4. ایضاح‌ الوقف‌ و الابتداء فی‌ کتاب‌ الله‌ عزّوجل‌، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ رمضان‌، دمشق‌، 1971م‌ (همو، 4/57)؛ 5. الزاهر فی‌ معانی‌ کلمات‌ الناس‌، به‌ کوشش‌ حاتم‌ صالح‌ الضامن‌، بغداد، 1979م‌ (دو جلد این‌ کتاب‌ بالغ‌ بر 300 ،1صفحه‌ می‌گردد). زجاجی‌ این‌ کتاب‌ را خلاصه‌ کرده‌ است‌ (نک: حاجی‌ خلیفه‌، 2/1422)؛ 6. شرح‌ خطبهٔ عائشهٔ ام‌ّ المؤمنین‌ فی‌ ابیها، به‌کوشش‌ صلاح‌الدین‌منجد،بیروت‌،1980م‌(منجد،5/53)؛ 7. شرح‌ القصائد السّبع‌ الطّوال‌ الجاهلیّات‌، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ هارون‌، قاهره‌، 1963م‌ (همو، 2/45). برخی‌ از قصاید این‌ کتاب‌ قبلاً جداگانه‌ چاپ‌ شده‌ بود، بدین‌ قرار: شرح‌ معلّقهٔ طرفهٔ، استانبول‌، 1339ق‌/ 1911م‌؛ «شرح‌ معلّقهٔ عنترهٔ» در «مجلهٔ مطالعات‌ شرقی‌1»، رم‌، 1914م‌؛ «شرح‌ معلقهٔ زهیر» در مجلهٔ «جهان‌ شرق‌2»، پاریس‌، 1913م‌. این‌ هر سه‌ شرح‌ را ریشر چاپ‌ کرده‌ )؛ GAS,II/50 است‌(نک: 8. شرح‌ المفضّلیّات‌، نخست‌ یک‌ جلد از آن‌، شامل‌ 40 قصیده‌ در استانبول‌، 1308ق‌/1891م‌، انتشار یافت‌، سپس‌ توسط لیال‌ تحقیق‌ و به‌ انگلیسی‌ ترجمه‌ شد (در 2 جلد، آکسفورد، 1918، 1921م‌) و جلد سوم‌ که‌ شامل‌ فهرستهاست‌ توسط بوان‌ در لندن‌/لیدن‌، 1924م‌ چاپ‌ شد (بروکلمان‌، 1/73)؛ 9. المذکر و المؤنث‌، به‌ کوشش‌ طارق‌ عبدعون‌ الجنابی‌، بغداد، 1978م‌ (منجد، 5/53). ب‌ - آثار خطی‌: 1. از امالی‌ او یک‌ «مجلس‌» به‌ صورت‌ نسخهٔ خطی‌ موجود است‌ (ظاهریه‌، ادب‌، 2/120)؛ 2. رسالهٔ فی‌ سبب‌ وضع‌ النحو، نسخه‌ای‌ از آن‌ موجود است‌ و این‌ رساله‌ خود از امالی‌ او استخراج‌ شده‌ است‌ (عزاوی‌، 1/149)؛ 3. شرح‌ الا´صمعیّات‌، در ایاصوفیا I/182) S, GAL, I/122; )؛ GAL, 4. شرح‌ بانت‌ سعاد، در 22 برگ‌ (ظاهریه‌، شعر، 103)؛ 5. قصیدهٔ فی‌ مشکل‌ اللغهٔ و شرحها، در 9 برگ‌ (ظاهریه‌، علوم‌ اللغهٔ، 181-182). اگر آثاری‌ مانند دیوان‌ عامر بن‌ طفیل‌ که‌ ثعلب‌ گرد آورده‌ و ابن‌ انباری‌ روایت‌ نموده‌ (نک: II/245 )، GAS, در شمار آثار او محسوب‌ گردد، تعداد کتابهای‌ او بسیار می‌شود. ج‌ - کتابهای‌ منسوب‌ به‌ او: ادب‌ الکاتب‌ که‌ ابن‌ انباری‌ آن‌ را ناتمام‌ گذاشت‌ و قاضی‌ تقی‌الدین‌ عبدالقادر تمیمی‌ آن‌ را مختصر کرده‌ است‌، الا´مالی‌، الا´مثال‌، تفسیر الصّحابهٔ، الرّدّ علی‌ من‌ خالف‌ مصحف‌ العامّهٔ، رسالهٔ المشکل‌ رّداً علی‌ ابن‌ قتیبهٔ، شرح‌ الکافی‌، ضمائر القرآن‌، غریب‌ الحدیث‌، غریب‌ الغریب‌ النّبوی‌، الکافی‌ فی‌ النّحو، اللاّمات‌، المجالس‌ یا المجالسات‌، المشکل‌ فی‌ معانی‌ القرآن‌ (ظاهراً بجز رسالهٔ المشکل‌ است‌)، المقصور و الممدود، الموضّح‌ فی‌ النحّو، نقض‌ مسائل‌ ابن‌ شنبوذ، الهاآت‌ فی‌ کتاب‌ الله‌ عزّ و جل‌ّ، الهجاء، الهمزهٔ که‌ شاید همان‌ الالفات‌ باشد، الواضح‌ فی‌ النّحو (ابن‌ ندیم‌، 112؛ نیز نک: حاجی‌ خلیفه‌، 1/48، 167، 2/1087؛ یاقوت‌، 18/312-313؛ بغدادی‌، هدیهٔ، 2/35؛ همو، ایضاح‌، 351؛ خطیب‌، 3/184، 186؛ ذهبی‌، سیر، 15/276؛ قفطی‌، انباه‌، 3/208).علاوه‌ بر اینها، وی‌ دیوانهای‌ بسیاری‌ را جمع‌آوری‌ کرده‌ است‌. منابع‌ کهن‌ به‌ دیوان‌ زهیر، نابغهٔ جعدی‌، اعشی‌ و الرّاعی‌ اشاره‌ کرده‌اند (ابن‌ ندیم‌، خطیب‌، یاقوت‌، همانجاها). بروکلمان‌ به‌ نسخه‌ای‌ از کتاب‌ فی‌ المواضع‌ التی‌ یکتب‌ فیها التاء بدل‌ الهاء فی‌ القرآن‌ در پاریس‌ اشاره‌ می‌کند، اما آنچه‌ دوسلان‌ («فهرست‌»، شمارهٔ 651 که‌ مرجع‌ بروکلمان‌ است‌) ذکر کرده‌، تنها یک‌ حاشیه‌ است‌ که‌ کسی‌ از قول‌ ابن‌ انباری‌ بر کتاب‌ متأخرتری‌ نوشته‌ است‌ I/123) .(GAL, در برخی‌ منابع‌، گاه‌ میان‌ آثار پدر و پسر خلط شده‌ است‌. مثلاً ابن‌ خلکان‌ (4/341) و نیز ذهبی‌ ( سیر، 15/278) دو کتاب‌ خلق‌ الانسان‌ و خلق‌ الفرس‌ را که‌ در شمار آثار قاسم‌ انباری‌ آورده‌اند (نک: مثلاً ابن‌ ندیم‌، 112)، آنان‌ به‌ پسر نسبت‌ داده‌اند. همین‌ خلط در کار محققان‌ عرب‌ که‌ بر کتابهای‌ او مقدمه‌ نوشته‌اند، نیز پدیدار است‌ (مثلاً رمضان‌، 17؛ هارون‌، 8). اشتباه‌ ون‌ دایک‌ (ص‌ 299) از نوع‌ دیگر است‌. وی‌ کتاب‌ انصاف‌ عبدالرحمان‌ بن‌ انباری‌ را به‌ ابوبکر بن‌ انباری‌ نسبت‌ داده‌ است‌.

درباره ما

  • درباره آفتاب
  • قوانین و مقررات
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • راهنمای آفتاب
  • نقشه سایت

تماس با ما

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۰۵۳۴

تلگرام آفتاب

اینستاگرام آفتاب

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۷۱ ۳۲

ایران، تهران، امیرآباد شمالی خیابان هفتم کوچه سوم پلاک ۳

پشتیبانی آفتاب

همکاری در کسب و کار

  • آگهی رایگان
  • تبلیغات در آفتاب
  • مشاوره کسب و کار

خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیک خود را وارد نمایید
عضویت
کلیه حقوق این سایت برای شرکت شبکه ی اینترنتی آفتاب محفوظ است.
×