اَبوتُرابِ اِصْفَهانی، متخلص به تُرابا (ح 989-1072ق/1581-1662م)، خوشنویس قلم نستعلیق و شاعر. وی در یک خانوادۀ بزرگ و توانگر اصفهانی زاده شد (ایرانی، 123). در منابع از تاریخ تولد او سخنی نرفته، اما از آنجا که به نوشتۀ میرزای سنگلاخ (ج 2، احوال میرزا ابوتراب) به هنگام مرگ 83 ساله بوده، میبایست در 989ق به دنیا آمده باشد. در جوانی «مدتی به مقتضای سن به هرزه گردی» مشغول بود و سپس به تزکیۀ نفس پرداخت و در این راه کوشش بسیار کرد. استاد او در خوشنویسی نخست ملاعلی فایضی (د 1036ق) بود (نصرآبادی، 208)؛ بعد از او از میرعماد سیفی قزوینی تعلیم خط گرفت. او خود چگونگی پیوستنش به میرعماد را چنین نقل میکند: «روزی در قهوهخانه نشسته بودم که مرحوم میرعماد به اتفاق رشید همشیرهزادهاش، از در قهوهخانه گذشت. به خاطر فقیر رسید که اگر میرصفای باطن دارد، به قهوهخانه میآید. با اینکه چند قدم رفته بود، برگشته به قهوهخانه آمد، قهوه خورد و برخاسته گفت که در خانۀ ما هم اینها میباشد. فقیر کتنبه شده، روز دیگر به منزل ایشان رفته و در بالاخانهای که بر سر در بود مکان ساخته، دوازده سال حرکت نکردم، چنانکه گلیمی که در زیر من بود، جای پای من سوراخ شد» (همانجا). ابوتراب از محضر میر بهرۀ بسیار برد و شیوۀ خط او را به خوبی آموخت و از استادان کتابت قلم نستعلیق و برجستهترین شاگرد میر شد. نصرآبادی (همانجا) مینویسد: «خط جوانیهای او هیچ کم از مشاهیر نیست». وی تا پایان زندگی میز در خدمت وی به سر برد و خلیفۀ مکتب او بود و میر او را «فرزندی» خطاب میکرد (میرزای سنگلاخ، ج 1، احوال میرعماد، ج 2، احوال میرزا ابوتراب). پس از کشته شدن میرعماد (1024ق) که کسان او از بیم ممتواری شدند. ابوتراب تنها کسی بود که جرأت کرد به کفن و دفن جسد بر خاک ماندۀ استادش اقدام کند، اما سنگی که او برای آرامگاه میر تدارک دیده بود، همچنان بر جای ماند تا بر گور خود او نهادند (همو، ج 1، احوال میرعماد). با قتل میر، ابوتراب جانشین او شد. نوشتهاند «دست مبارکی داشت، هرکس از او تعلیم گرفت. خوشنویس شد» (نصرآبادی، همانجا) و این به سبب توانایی او در خوشنویسی و آگاهی بر آداب و روش تعلیم و نیکسرشتی و حسن رفتار او بوده است (بیانی، احوال و آثار، 1/25). وجود فرزندانی چون نورالدین و محمدصالح اصفهانی و شاگردی چون محمد محسن امامی (همان، 3/767، 831، 948)، نوشتۀ نصرآبادی و سخن مؤلف ریاض الشعرا را که میگوید: «شاگردانش از مشاهیر خوشنویسان شدند» (نک : واله داغستاانی، ذیل «ترابا»)، تأیید میکند. اوتراب در اصفهان درگذشت و در مسجد للنبان به خاک سپرده شد (میرزای سنگلاخ، ج 2، احوال میرزا ابوتراب). وی به شیوۀ متقدمان شعر میسرود، شعر را خوب میفهمید و ترابا تخلص می کرد. از اشعار او یک دوبیتی در تذکرۀ نصرآبادی (همانجا) و دوبیتی دیگری در مرآه العالم (بختاورخان، 2/448) نقل شده، اما میرزای سنگلاخ (ج 2، احوال میرزا ابوتراب، ج 1، احوال میرعماد) قصیدهای در سوک میرعماد با مطلع زیر: دهر پرفتنه و پرمشغله و پرغوغاست شرح این ماتم و این سوک کراخودیار است و قطعات و غزلیات دیگری نیز به او نسبت میدهد. آثار شناخته شدۀ او عبارتند از: قطعهای به قلم چهار دانگ و دو دانگ عالی با رقم «ذرۀ بیمقدار ترایا...» در کتابخانۀ سلطنتی پیشین ایران (بیانی، فهرست نمونۀ خطوط، 148، 247)؛ قطعهای به قلم دو دانگ خوش با رقم و تاریخ (ابوتراب 1052) از مجموعۀ پیشین دکتر مهدی بیانی در موزۀ هنرهای تزیینی تهران (همو، احوال و اثار، 1/26؛ مرقع رنگین، «الواح»)؛ همچنین قطعهای به قلم دو دانگ خوش با رقم و تاریخ «ابوتراب 1051» در موزۀ رضا عباسی تهران و نیز یک نسخۀ سبحه الابرار جامی به قلم کتابت خوش نیز در کتابخانۀ پیشین سلطنتی نگاهداری میشود که در پایان نسخه، کتابت آن به ابوتراب نسبت داده شده و به شیوۀ خط او نیز هست «و مستبعد نیست که خط ابوتراب اصفهانی» باشد (بیانی، فهرست ناتمام، 319، 320). میرزای سنگلاخ به روش همیشگی خود به او نیز چون دیگر خوشنویسان لقب بخشیده و وی را «رئیس الخطاطین» خوانده و کتابت دیوانهای شماری از شعرای نامدار و گمنام و مرقعات نفیس متعدد موجود در «ایران و روم» و قطعات خط بسیار به او نسبت داده (ج 2، احوال میرزا ابوتراب) که هیچیک از این آثار تاکنون دیده نشده است.