اِبْنِ مِیْثَم، کمالالدین میثم بن علی بن میثم بحرانی، محدث، فقیه و متکلم مشهور شیعی سدهٔ 7ق/13م. برخی لقب او را مفیدالدین آوردهاند (شوشتری، 2/210؛ تنکابنی، 420). از زندگی او آگاهی اندکی در دست است. همین قدر گفتهاند که در 636ق/1239م، زاده شد (ماحوزی، فهرست، 69) و نزد ابوالسعادات اسعد بن عبدالقاهر بن اسعد اصفهانی و کمالالدین علی بن سلیمان بحرانی دانش آموخت (افندی، 5/227). اگرچه در منابع اشارتی به محل تحصیلات او نشده، ولی محتملاً در عراق و در مراکز تجمع شیعیان مانند حله به تحصیل علم پرداخت. اما ظاهراً پس از آن به بحرین بازگشت و گوشهٔ عزلت برگزید تا آنکه دانشمندان عراق، خاصه اهل حله که او را مردی دانشمند میشمردند، از او خواستند که به تربیت شاگردان و تألیف و تصنیف بپردازد. ابن میثم در آغاز از سفر تن زد، اما سپس به عراق رفت (ماحوزی، «السلافهٔ»، 1/43، 44) و به احتمال قوی در حله اقامت گزید، چه، کسانی که از او روایت کردهاند مانند سید عبدالکریم بن طاووس حلی (افندی، همانجا) و علامهٔ حلی (خوانساری، 7/216) اهل حله هستند. وی با خواجه نصیرالدین طوسی معاصر بود و گفتهاند که خواجه نزد او فقه میخواند و ابن میثم در کلام شاگرد خواجه بوده است (ماحوزی، همان، 1/47؛ نک: نوری، 3/426؛ خوانساری، 6/302). در واقع شهرت عمدهٔ ابن میثم در کلام است و حتی در شرحی که بر نهج البلاغهٔ نوشته، روش کلامی و فلسفی در پیش گرفته است. وی در طرح مسائل و سبک استدلال به روش خواجه نصیرالدین در تجرید الاعتقاد نظر داشته و مستند استدلالهای او، برخلاف علامهٔ حلی، بیشتر عقل است نه نقل: اگرچه از نظر چیرگی بر همهٔ آراء و عقاید گونه گون متکلمان از علامهٔ حلی ضعیفتر مینماید. ابن میثم، معرفت و شناخت خدا را عقلاً واجب دانسته و بر آن است که این معرفت از روی تقلید و به موجب نقل قابل حصول نیست ( قواعد المرام، 28). وی ظاهراً در باب اثبات صانع، نظر معتزله را بر اشاعره برتری داده است (همان، 63، 82، 84). وی در باب نبوت، سبک دقیق فلسفی در پیش گرفته و آن را به مطالب «ما، هل، لِمَ، کیف و من» تطبیق داده و بیان کرده است (همان، 121). دربارهٔ حشر و معاد نظر ابوالحسن بصری را پذیرفته و بر آن است که اجزاء اصلیهٔ انسان که تحول و تغییر نمییابد، محشور میشود (همان 139-144؛ برای برخی دیگر از نظرات او، نک: شرح نهجالبلاغهٔ؛ شریف لاهیجی، 2/545 -547).به هر حال ابن میثم در روزگار خود چندان شهرت داشته که او را با صفاتی چون فیلسوف، محقق و زبدهٔ فقها و محدثان و متکلم ماهر (حرعاملی، 1/332؛ ماحوزی، «السلافهٔ»، 1/42) و صف کرده و طریحی (6/172) او را در فقه، چون خواجه نصیرالدین در کلام دانسته است. همچنین سلیمان ماحوزی بحرانی به درخواست شاگردان و دوستان، رسالهای در شرح حال او به نام السلافهٔ البهیهٔ فی الترجمهٔ المیثمیهٔ پرداخته است. به گفتهٔ همو («السلافهٔ»، 1/47-53) فقیهان و محدثان و متکلمان و ادیبان به آراء و روایات ابن میثم، به تصریح یا به اشاره استناد جستهاند. از جمله گفتهاند مراد میرسید شریف جرجانی از «بعض الافاضل» در حاشیهٔ مطول تفتازانی به تصریح فاضل چلبی شارح دیگر مطول، کمالالدین ابن میثم بحرانی است (همان، 1/47، 48). دربارهٔ تاریخ درگذشت ابن میثم اگرچه بیشتر منابع 679ق/ 1280م را ذکر کردهاند، ولی با توجه به این نکته که وی در 681ق تألیف الشرح الصغیر لنهج البلاغهٔ را به پایان رساند (آقابزرگ، طبقات، 188)، میبایست پس از آن تاریخ درگذشته باشد؛ کنتوری نیز در یک جا 699ق/1300م را تاریخ درگذشت او دانسته است (ص 291). قبر او را در دو جا: الدونج یا هلتا در ماحوز بحرین دانستهاند. نوری (3/461) یادآور شده که براساس قراین و شواهد قبر او میبایست در هلتا باشد، ولی برخی اشاره کردهاند که قبر واقع در الدونج، از آنِ نیای او میثم بن معلی است نه کمالالدین ابن میثم ( نامهٔ دانشوران، 3/287). آثار: حدود 30 اثر به ابن میثم نسبت داده شده است: الف - چاپی: اختیار مصباح السالکین، خلاصهٔ شرح بزرگ نهج البلاغهٔ وی است که آن را به اشاره عطاملک جوینی برای دو فرزند او نظامالدین محمد و مظفر الدین علی تألیف کرد. این کتاب به ویرایش محمد هادی امینی به چاپ رسیده است؛ شرح المائهٔ کلمهٔ لنهج البلاغهٔ (استرآبادی، 511) که کنتوری (ص 349) نام اصلی آن را منهاج العارفین ذکر کرده و آقابزرگ از نسخههای آن در کتابهای اهدایی مشکوهٔ و کتابخانهٔ کاشف الغطا یاد کرده است ( الذریعهٔ، 23/168). این کتاب در 1390ق به کوشش محدث ارموی در قم چاپ و منتشر شده است؛ قواعد المرام فی علم الکلام، که آن را به اشارهٔ عزالدین ابوالمظفر عبدالعزیز بن جعفر نیشابوری نوشت. این کتاب به کوشش سید احمد حسینی در قم (1398ق) چاپ شده است. نام دیگر آن القواعد الالهیهٔ فی الکلام و الحکمهٔ است (همان، 17/179)؛ مصباح السالکین یا شرح بزرگ نهج البلاغهٔ که در 1276ق به اهتمام آخوند ملامحمد باقر در تهران چاپ سنگی شد و بار دیگر در 1404ق در تهران به کوشش جمعی از محققان به نام شرح نهجالبلاغهٔ به چاپ رسید. ابن میثم خود در مقدمه آورده که این شرح را به تشویق و برای عطاملک جوینی نوشته است ( شرح نهجالبلاغهٔ، 1/4). ب - خطی و آثار یافت نشده: رسالهٔ فی آداب البحث (طریحی، همانجا)؛ الاستغاثهٔ فی بدع الثلاثهٔ (شریف لاهیجی، 2/545) که آقابزرگ ( الذریعهٔ، 2/28) آن را از تصنیفات شریف ابوالقاسم علی بن احمد کوفی (د 352ق) دانسته و کنتوری (ص 82، 83) پس از تأیید این مطلب، نام اصلی آن را البدع المحدثهٔ ذکر کرده است؛ استقصاء النظر فی امامهٔ ائمهٔ الاثنی عشر (شریف لاهیجی، همانجا)، که افندی اصفهانی در صحت انتساب آن به ابن میثم تردید کرده است (همانجا)؛ اصول البلاغهٔ، که آن را برای نظامالدین منصور پسر عطاملک جوینی نوشت (کنتوری، 49). این کتاب به تجرید البلاغهٔ نیز نامبردار است (آقابزرگ، همان، 3/352) و دو نسخه از آن یکی در کتابخانهٔ سپهسالار و دیگری در کتابخانهٔ مجلس شورای اسلامی شمارهٔ 2 موجود است (دانش پژوه، 1/146). به نظر میرسد که کتاب تجرید الاصول فی علم البلاغهٔ که به ابن میثم منسوب است و نسخهای از آن در جامع کبیر صنعا وجود دارد (عیسوی، 452) همین اصول البلاغهٔ باشد؛ رسالهٔ فی الامامهٔ (استرآبادی، 511)؛ بحرالخضم در الهیات (بحرانی، 1/45)؛ جواب رسالهٔ نصیرالدین، که نسخهای از آن در کتابخانهٔ حکیم در نجف موجود است (نجف، 1/164)؛ شرح الاشارات فی الحکمهٔ النظریهٔ، شرحی است بر اثر استادش علی بن سلیمان بحرانی در کلام و حکمت (ماحوزی، فهرست، 69؛ کنتوری، 45)؛ شرح حدیث «الناس نیام»، که نسخهای از آن در نجف هست ( فهرست، 51)؛ شرح رسالهٔ العلم اثر شیخ طوسی (کنتوری، 335)، که محتملاً همان کتابی است که به نام رسالهٔ فی العلم به او نسبت داده شده است (استرآبادی، همانجا) و نسخهای از آن در دانشگاه استانبول نگهداری میشود (ششن، 2/353)؛ شرح صغیر نهجالبلاغهٔ (استرآبادی، همانجا)، که به گفتهٔ آقابزرگ ( الذریعهٔ، 20/198) احتمالاً همان شرح المائهٔ کلمهٔ لنهج البلاغهٔ است؛ غایهٔ النظر در علم کلام (همان، 16/24)؛ القواعد فی اصول الدین (طریحی، 6/172)؛ المراسلهٔ، نامههایی است که به خواجه نصیرالدین طوسی نوشته است (آقابزرگ، همان، 20/297)؛ المعراج السماوی (همان، 21/230)؛ مقاصد الکلام، که گویا همان قواعد المرام اوست (همان، 21/384)؛ النجاهٔ فی القیامهٔ فی تحقیق امرالامامهٔ، که نسخهای از آن در آستان قدس هست (آستان، 11/413)؛ رسالهٔ فی الوحی و الالهام (بحرانی، 1/45)، یا الوحی و الالهام و الفرق بینهما و الاشراق (آقا بزرگ، همان، 25/61). برای دیگر نسخ خطی او میتوان به بروکلمان مراجعه کرد .(GAL,S,I/705)