اِبْنِ مِهْران، ابوبکر احمد بن حسین بن مهران نیشابوری (295- 381ق/908-992م)، مُقری مشهور خراسان و اولین مؤلف دربارهٔ قرائات دهگانه. در منابع متقدم اشارتی بر اینکه وی به شهر دیگری غیر از نیشابور منسوب بوده، دیده نمیشود. تنها ابن عساکر در تاریخ دمشق بدون ذکر سند گفتار خود، یادآور شده که اصل ابن مهران از اصفهان بوده و نیشابور اقامتگاه او بوده است (ابن منظور، 3/55؛ قس: یاقوت، 3/12)؛ اما با توجه به اینکه منبع اساسی ابن عساکر در معرفی ابن مهران گفتههای حاکم نیشابوری است (سمعانی، 12/491؛ خلیفهٔ نیشابوری، 76)، و نسبت اصفهانی در آن دیده نمیشود، میتوان در صحت این انتساب تردید کرد. این احتمال وجود دارد که منشأ افزودن این نسبت، خلط بین ابن مهران با مقری دیگری به نام ابوبکر احمد بن محمد بن مهران اصفهانی بوده باشد (برای شرح حال او، نک: ابن جزری، غایهٔ، 1/128). ابن مهران از نوجوانی در نیشابور آغاز به طلب علم کرد و از شیوخی چون ابوبکر ابن خزیمه، ابوالعباس سراج ثقفی و ابوالعباس ماسَرجَسی حدیث آموخت (یاقوت، 3/13، به نقل از حاکم). از استادان متأخرتر او در حدیث میتوان مکی بن عبدان (د 325ق) را نام برد (ذهبی، سیر، 16/406). ابن مهران مدتی را نیز در سمرقند گذرانید و به فراگیری قرائت از استادان آن دیار چون ابوبکر محمد بن محمد بخاری و ابوعلی محمد بن احمد صفار پرداخت (ابن مهران، 14، 21؛ اندرابی، 71؛ ابن جزری، همان، 2/61). سپس برای ادامهٔ تحصیل رهسپار غرب شد و از مقریان بزرگ عراق و شام بهره گرفت. از جمله در بغداد از ابوبکر محمد ابن حسن نقاش، ابوالحسین احمد بن عثمان بن بویان، ابوبکر محمد بن حسن بن مقسم و قاضی ابوبکر ابن کامل و در کوفه از زید بن علی عجلی و ابوعلی حسن بن داوود نقار استفاده برد (ابن مهران، 8، 42، جم). همچنین در دمشق از ابوالحسن محمد بن نضر بن اخرم، ابوسهل صالح ابن ادریس بغدادی و در صور از ابوبکر محمد بن نعمان صوری قرائت آموخت (همو، 21، 38، 40؛ برای فهرستی از مشایخ او، نک: ابن جزری، همان، 1/49-50). با توجه به سالهای وفات این استادان میتوان زمان سفر عراق و شام را در حدود دههٔ 30 از سدهٔ 4ق تخمین زد.ابن مهران پس از بازگشت به نیشابور، به عنوان قطبی در قرائت خراسان شناخته شد و به تدریس و تألیف در این زمینه پرداخت (نک: سمعانی، همانجا، به نقل از حاکم؛ خلیفهٔ نیشابوری، همانجا؛ صریفینی، 708) و جمعی از جمله ابوالحسن علی بن محمد فارسی، ابوسعد احمد ابن ابراهیم مقری، مهدی بن طرارا و علی بن احمد بستی از او قرائت آموختند (اندرابی، 41؛ صریفینی، 117، 708؛ ابن جزری، همان، 1/50). حاکم نیشابوری نیز در 355ق/966م در بخارا نزد او قرائات عشر را آموخت (سمعانی، همانجا). در حدیث نیز کسانی چون ابواسحاق ثعلبی، ابوسعد گنجرودی، ابوعثمان صابونی و ابوعبدالله اسماعیل بن محمد تفلیسی و دیگران از او روایت کردهاند (صریفینی، 32، 109، 176، 183، 436، 575؛ ذهبی، سیر، 16/407). او سرانجام بر اثر بیماری در نیشابور درگذشت (سمعانی، همانجا؛ ابن جزری، النشر، 1/89). ابن مهران و قرائات عشر: پس از آنکه در حدود 300ق ابن مجاهد (ه م) قرائات هفتگانه را رسمیت بخشید و نظریهٔ او در این زمینه تا حدود نیم قرن - گاه تا حد تقدس - بر عالم قرائت حاکم بود، ابن مهران با تألیف آثار خود و مطرح ساختن قرائات عشر این جوّ موجود را درهم شکست. البته قابل تصور است که اقدام او بدین کار، به ویژه در خراسان، بدون زمینهٔ پیشین صورت نگرفته باشد، ولی آثار وی - در حد اطلاع ما - اولین آثار تألیف شده در قرائات دهگانه به شمار میرود (نیز نک: برگشترسر، .(225 در واقع شکستن سد قرائات سبع توسط ابن مهران در خراسان، بر مطرح شدن قرائات هشتگانه توسط مصریان - به عنوان یک بازنگری در نظریهٔ قرائات هفتگانهٔ ابن مجاهد - پیشی داشته است (قس: ه د، ابن غلبون، طاهر). البته ابن مهران در کتاب الغایهٔ فی القراءات، در کنار قرائات عشر، اختیار ابوحاتم سجستانی را نیز مورد عنایت قرار داده است (ابن جزری، غایهٔ، 1/146؛ قس: اندرابی، 151) و تصور نمیرود که او قصد آن داشته است تا بر عدد «ده» (عشر) در شمار قرائات قابل قبول، تکیه نماید؛ بلکه در مکتب خراسان که وی خود از بانیان آن بود، عدم پای بندی به عدد خاص آشکارا دیده میشود. به عنوان مثال منصور بن احمد عراقی شاگرد او نیز، به تبع کتاب الغایهٔ، در کتاب الاشارهٔ خود قرائت ابوحاتم را به 10 قرائت دیگر افزود (نک: پرتسل، 35 ؛ قس: ابن جزری، همان، 2/311) و اندرابی در الایضاح قرائت ابن محیصن و ابوعبید را بر این 11 علاوه کرد (نک: ص 75، 142).کتاب الشامل در قرائات دهگانه که چندی پیش از 355ق تألیف شده (نک: سمعانی، همانجا)، ظاهراً بر دیگر تألیفات ابن مهران در این زمینه پیشی داشته و چند گاهی در حیات مؤلف به عنوان متن تدریس میشده و مورد مطالعه بوده است (مثلاً نک: ابن جزری، همان، 1/50)، تا آنجا که ابن مهران به درخواست خوانندگان، با نوشتن کتاب المبسوط به شرح و بسط پیچیدگیهای آن پرداخته است (نک: ابن مهران، 7)، اما الشامل با تألیف کتاب الغایهٔ، گویا رونق خود را از دست داد و شاگردان جوانتر ابن مهران الغایهٔ را به عنوان متن درسی پذیرفتند، از جملهٔ اینان، ابوسعد احمد بن ابراهیم مقری، الغایهٔ را در خراسان رواج داد و بعدها این متن را به روایت او به دست مقریان دیگر بلاد از قزوین و همدان و عراق و شام و مصر رسید و قرنها تدریس میشد (صریفینی، 117؛ رافعی، 2/247، 284؛ 3/145؛ ذهبی، معرفهٔ، 1/279؛ ابن جزری، همان، 1/36، 39، 146، جم، النشر، 1/89 -90). راوی دیگر الغایهٔ از ابن مهران، ابوالوفا مهدی بن طرارا قائنی است که این متن را در کرمان ترویج کرد و آن را از طریق شاگردش هذلی به مقریان بزرگی چون ابوالعز قلانسی، سبط خیاط و ابوالیمن کندی رسانید (همو، غایهٔ، 2/315، النشر، 1/90). کتاب الغایهٔ همچنین به عنوان منبع اساسی مورد تکیهٔ برخی مؤلفان بعدی چون هذلی در الکامل (نک: ابن جزری، همانجا)، اندرابی در الایضاح (ص 41، جم؛ ابن جزری، غایهٔ، 1/527)، ابوالعلاء همدانی در غایهٔ الاختصار (همان، 1/49؛ قس: رافعی، 2/247) و مؤلف کتابی در قرائات سبع که از شاگردان ابن مهران بوده (هدایت حسین، شم 115 ، بدون تصریح به نام الغایهٔ ) قرار گرفته است. بر کتاب الغایهٔ شروحی نیز نوشته شده که مهمترین آنها از آنِ شاگرد ابن مهران، ابوالحسن علی بن محمد قهندزی است که نسخهٔ آن تاریخ 413ق را دارد. نسخهٔ نیمهٔ اول این شرح در دارالکتب قاهره و نیمهٔ دوم آن در کتابخانهٔ بارودی بیروت نگهداری میشود (پرتسل، 29,30 ؛ GAS,I/15; برای رواج این شرح در ایران در سدههای مختلف، نک: رافعی، 1/130-131، 301، 2/464، 3/107، 220؛ ابن جزری، همان، 1/400). پس از قهندزی نیز کسانی چون ابوزید احمد بن ابی بکر ضریر بغوی در شرح مشکلات الغایهٔ، محمود بن حمزهٔ بن نصر کرمانی در الهدایهٔ (نک: دانش پژوه، فهرست، 80؛ ابن جزری، همان، 2/291) و ابوالمعالی فضل بن طاهر بن سهل حلبی (نک: حاجی خلیفه، 2/1189) این کتاب را شرح کردهاند و نیز محمد بن محمود بن ابی بکر طوسی در حدود 620ق در بستان المهتدی آن را مختصر کرده است (ابن جزری، همان، 2/259). از 3 اثر یاد شدهٔ ابن مهران در قرائات عشر تنها المبسوط است که بر اساس یک نسخهٔ خطی محفوظ در کتابخانهٔ ظاهریه به چاپ رسیده است. از کتاب الغایهٔ نیز یک نسخهٔ خطی در کتابخانهٔ عارف حکمت مدینه (زرکلی، 1/115؛ دانش پژوه، نسخههای خطی، 5/441) و نسخهای دیگر در کتابخانهٔ رشید افندی ، GAS) همانجا) وجود دارد. بروکلمان با تردید نسخهای از الشامل را در لیدن با شمارهٔ 1634 نشان داده است ؛ GAL,S,I/330) قس: ورهووه، .(2 دیگر آثار: حاکم نیشابوری در تاریخ نیسابور نزدیک به 20 اثر از ابن مهران در علوم قرآنی نام برده (نک: یاقوت، 3/13-14؛ عبدالجلیل، 612) و ابن جزری در غایهٔ النهایهٔ (1/49) چند عنوان دیگر بر آنچه حاکم یاد کرده، افزوده است؛ با این وصف از آثار او جز چند مورد نشانی در دست نیست (برای دو اثر دیگر با عناوین سجود القرآن و فوائد، احتمالاً در حدیث، نک: اسنوی، 2/400؛ صریفینی، 599). گفتنی است رسالهای به فارسی در رسمالخط مصحف به صورت خطی در کتابخانههای آستان قدس رضوی (آستان، 6/166-167) و جامع گوهرشاد مشهد (فاضل، 3/1235) وجود دارد که به وی منتسب است و احتمال دارد که ترجمهٔ یکی از نوشتههای او بوده باشد. در مورد دو اثر خطی با عناوین تحفهٔ الانام فی التجوید که بروکلمان نسخهٔ آن را در کتابخانهٔ آصفیه نشان داده ؛ GAL,I/203) قس: ، GAS همانجا) و کتابی در قرائات سبع که سزگین نسخهٔ آن را در کتابخانهٔ بنگال معرفی کرده (همانجا)، باید گفت مورد اول محل تردید است و مورد دوم با مراجعه به فهرست کتابخانهٔ مزبور (هدایت حسین، پذیرفتنی نیست و به تصریح همین فهرست، نسخهٔ مزبور توسط یکی از شاگردان ابن مهران تألیف شده است.