اِبْنِ مُنْلا، ابوالعباس شهابالدین احمد بن محمد حَصْکَفی (937-1000 یا 1003ق/1531-1592 یا 1593م)، ادیب، نحوی و عالم شافعی مذهب. شهرت وی را برخی منابع متأخر و معاصر، ابن ملاّ نوشتهاند (مثلاً حاجی خلیفه، 2/1021؛ طباخ، 6/138؛ زرکلی، 1/235؛ .(GAL,II/29 منلا و ملا هر دو تصحیف کلمهٔ مولی است (نک: دوزی، ؛ II/616 برای برخی منلاهای دیگر، نک: تیموریه، 3/292-294). خانوادهٔ ابن منلا در اصل از حصن کیفا بودند و نسبت حصکفی وی نیز از همین جاست (ابن حنبلی، 1(1)/239). احمد بن یوسف نیای بزرگ وی نیز در آن شهر قاضی بود (همو، 1(1)/202)، اما ابن منلا خود در حلب به دنیا آمد و نخست نزد پدر که از اعیان شهر بود، دانش آموخت و چون پدرش متولی اوقاف مدرسهٔ سلیمیهٔ دمشق شد، با او به دمشق رفت و از محضر گروهی از استادان آن شهر بهره برد (همو، 1(1)/239؛ غزی،3/109؛ محبی،1/11؛ بورینی،1/180). برجستهترین استاد او در حلب ابن حنبلی (ه م) بود که فهرستی دقیق از کتابهایی که ابن منلا نزد خود او یا دیگران خوانده، به دست داده است (نک: 1(1)/239-247، 266- 268؛ بورینی، 1/181). این کتابها علوم مختلفی از ادب و بلاغت و تفسیر و ریاضیات را در بر میگیرند، با اینهمه جنبههای ادبی بر آنها غالب است. از میان استادان وی که ضمناً مشایخ اجازهٔ او نیز بودند، میتوان به محمد بن علوان، برهانالدین عمادی و شیخ ابراهیم ضریر دمشقی اشاره کرد (ابن حنبلی، 1(1)/ 241، 242). ابن منلا دوبار به دمشق سفر کرد (همو، 1(1)/243). سفر نخست که سفری دراز بود، چنانکه گفتیم، به همراه پدر انجام یافت (بورینی، همانجا). در آن شهر نزد دو استاد ایرانی به نامهای صوفی محبالله تبریزی و ابوالفتح شبستری ادب و تفسیر و حدیث خواند از بدرالدین غزی کسب علوم و معارف کرد (ابن حنبلی، 1(1)/243-244). در 958ق به قسطنطنیه رفت و در آنجا اصول اسطرلاب را نزد غرسالدین حلبی آموخت و از عبدالرحیم عباسی نیز اجازهٔ روایت صحیح بخاری را گرفت و او را مدح گفت (همو، 1(1)/247- 248). در همین سفر مفتی دارالسلطنهٔ عثمانی را در قصیدهای ستود. مفتی آن مدیحه را در سراسر «روم» (قسطنطنیه) بپراکند و به واسطهٔ آن به مقامهای بلندی که میخواست، رسید (بورینی، همانجا). در بازگشت به حلب رسالهای به استادش ابن حنبلی عرضه داشت که به تقلید یکی از رسالههای استاد، متضمن 20 مسأله در 20 دانش مختلف بود (ابن حنبلی، 1(1)/ 248) و حکایت از مهارت یافتن او در دانشهای رایج زمان داشت. استاد نیز با سرودن شعری بدین مناسبت، توانایی ابن منلا را ستود (نک: همو، 1(1)/248-250). ابن منلا در 964ق، در عین حال که به مجلس درس ابن حنبلی میرفت، در مدرسهٔ نوساز بلاطیهٔ حلب به تدریس نیز مشغول شد (همو، 1(1)/268). دوستی و نزدیکی آن دو، تا مرگ استاد ادامه یافت و پس از آن، ابن منلا بود که به گردآوری دیوان وی پرداخت (ه د، 3/373). ابن منلا در اواخر عمر، به سبب ناملایماتی که ناشی از جیرگی نااهلان بر مدارس بود، تدریس را ترک گفت و با رها کردن مناصب خود، به روستایی در نزدیکی حلب (محبی، 1/280) که از موقوفات خانوادگی وی بود، کوچید و در آنجا انزوا اختیار کرد و با درآمدی که از همین موقوفات به دست میآورد، گذران میکرد و تنها در بعضی فصول سال در حلب حضور مییافت و اعیان شهر به مجلسش درمیآمدند (بورینی، 1/180-181؛ طباخ، 6/149). در روستا طبعاً مرجعی برای رفع مشکلات مردم به شمار میرفت و عاقبت هم جان بر سر این کار نهاد: یک بار کسی از او خواست که دختری از اعیان آن ناحیه را برای وی خواستگاری کند. ابن منلا پذیرفت. پدر دختر نیز به احترام وی با آن ازدواج موافقت کرد، اما این موضوع خشم پسر عموی دختر را که خود خواستگار او بود، برانگیخت، چندانکه با گروهی بر خانهٔ ابن منلا هجوم برد و او را در حال مطالعه به قتل رساند (بورینی، 1/181-182). از ابن منلا دو پسر باقی ماند که هر دو اهل فضل و از شمار بزرگان حلب بودند (همو، 1/182): ابراهیم که همچون پدر به ادب متمایل بود، پس از آنکه تحصیلات خود را به پایان آورد، از مردم کناره جست و یکسره به مطالعه و تلاوت قرآن و تألیف مشغول شد (محبی، 1/11). محمد پسر دیگر او نیز تاریخی برای حلب نوشت که متضمن شرح حال فرمانروایان حلب از زمان فتح آن به دست مسلمانان، تا دورهٔ ابراهیم پاشا بود (همو، 3/348). وی گویا با زبان فارسی نیز آشنایی داشته، زیرا محبی (3/349) در اشاره به یکی از رباعیات او، آن را ترجمه از فارسی دانسته است. آثار: الف - خطی: 1. منتهی امل الاریب من الکلام علی مغنی اللبیب، که شرحی است بر مغنی اللبیب ابن هشام در دو جلد، نسخههایی از آن در کتابخانههای سپهسالار تهران (ابن یوسف، 2/379)، اوقاف حلب (اشتر، 307)، مانیسا (زرکلی، همانجا) و چند کتابخانهٔ استانبول (طباخ، 16/151) موجود است. طباخ از قول شیخ محمد طیب مغربی نقل کرده که این کتاب (پیش از 1344ق/1926م) در تونس به چاپ رسیده و در آنجا متداول بوده است، اما منابع جدیدتر از جمله بروکلمان و زرکلی (همانجا) آن را خطی شمردهاند؛ 2. مبحث علی موضع من انوار التنزیل بیضاوی. نسخهای از آن در قاهره موجود است (تیموریه، 3/293)؛ 3. متعهٔ الاذهان من التمتع بالاقران. نسخهای از این اثر که گزیدهٔ التمتع بالاقران تألیف محمد بن طولون و دربارهٔ رجال سدههای 9 و 10ق است، در برلین موجود است ( آلوارت، )؛ IX/358 4. مجموع من الابیات المختارهٔ فی المعانی. نسخهای از آن در کتابخانهٔ فاتح ترکیه موجود است (ششن، 3/77)؛ 5. ملخص تاریخ الاسلام ذهبی، در 8 جلد و چند پاره. نسخههایی از آن در کتابخانهٔ اوقاف بغداد (طلس، 231) و حلب ( المنتخب، 4/287-292) موجود است؛ 6. گزیدهای از تاریخ جنابی در احوال دولت عثمانی که به سال 996ق تألیف شده است. این نسخه به دست ابراهیم بن منلا از دست نوشتهٔ خود ابن منلا رونویس شده و ابراهیم حاشیههایی به آن افزوده است. نسخهای از آن در برلین موجود است ( آلوارت، )؛ IX/2410-242 7. النشر العایق من اقتطاف الشقائق، که ذیلی بر الشقائق النعمانیهٔ طاش کوپریزاده است و به خط مؤلف در کتابخانهٔ سوهاج قاهره موجود است ( الفهرس، 243). ب - آثار یافت نشده: 1. الروضهٔ الوردیهٔ فی الرحلهٔ الرومیهٔ (ابن حنبلی، 1(1)/251؛ حاجی خلیفه، 1/933)؛ 2. شرح الشافیهٔ ابن حاجب (همو، 2/1021)؛ 3. شرح العنری فی التصریف، تألیف عزالدین زنجانی (همو، 2/1139)؛ 4. شرح الکافیهٔ ابن حاجب (همو، 2/1371)؛ 5. شکوی الدمع المراق (المهراق) من سهام قسی الفراق (همو، 2/1059)؛ 6. طالبهٔ الوصال من مقام ذاک الغزال (همو، 2/1091). دو اثر اخیر از رسالههای ادبی اوست (ابن حنلبی، 1(1)/ 250)؛ 7. عقود الجمان فی وصف نبذهٔ من الغلمان (همانجا؛ حاجی خلیفه، 2/1155)؛ 8. غرر الاحکام (همو، 2/1200)؛ 9. فرائض (همو، 2/1245).