اِبْنِ مَنْجویه، ابوبکر احمد بن علی اصفهانی (347- محرم 428ق/ 958- اکتبر 1036م)، محدّث ساکن نیشابور. از آنجا که برخی با نسبت یزدی نیز از او یاد کردهاند (خطیب، 1/468؛ فارسی، 105)، میتوان احتمال داد که نیاکان وی از یزد برخاستهاند. او در اوان جوانی برای تجارت از اصفهان به نیشابور رفت و با اینکه در آغاز قصد کسب علم نداشت، به نوشتن املائات دو شیخ نیشابور، ابوعمرو ابن نجید و ابوالحسن سراج، برای همشهریان خود پرداخت. سپس به اصفهان مراجعت کرد و از ابوبکر ابن مقری در آن دیار حدیث شنید. از اینجا بود که وی به کسب دانش روی آورد و سفرهای علمی خود را آغاز کرد. او بار دیگر به نیشابور رفت و از ابوعمرو ابن حمدان و حاکم ابواحمد حافظ استماع حدیث نمود (فارسی، همانجا). وی افزون بر نیشابور به شهرهای ری، گرگان، نسا، بخارا، سمرقند و هرات نیز سفر کرد (فارسی، همانجا؛ ذهبی، تذکرهٔ، 3/1086). از جملهٔ شیوخ وی در حدیث میتوان از ابوبکر اسماعیلی و ابوعبدالله ابن منده نیز نام برد (سمعانی، 12/450؛ ذهبی، سیر، 17/439). حاکم نیشابوری در تاریخ خویش متذکر شده که ابن منجویه بعد از سال 360ق به کسب حدیث پرداخته است (نک: سمعانی، 12/451). وی سرانجام به نیشابور آمد و همانجا اقامت گزید و به تألیف پرداخت و پس از مرگ ابوحازم عبدوی در مدرسهٔ ابوسعد زاهد در نیشابور مجلس املا دایر کرد (فارسی، همانجا). جمع کثیری از وی حدیث شنیده و روایت کردهاند. از مشهورترین آنان خطیب بغدادی، ابوبکر بیهقی، ابوصالح مؤذن و عبدالرحمان بن منده شایان ذکرند (خطیب، همانجا؛ بیهقی، 1/8، جم؛ ذهبی، همانجا). شهرت ابن منجویه بیشتر به سبب تنها کتاب موجود او یعنی رجال صحیح مسلم است. وی چنانکه خود در انتهای کتاب ذکر میکند، در شرح حال رجال از اطلاعات ابوالعباس سراج و عمروبن علی بهرهٔ بسیاری گرفته است. در این کتاب مؤلف پس از ذکر نام هر یک از محدثان، از آن گروه از مشایخ و راویان ایشان، که در صحیح مسلم یاد شدهاند، سخن گفته است. ابن قیسرانی (ه م) در کتاب الجمع بین رجال الصحیحین، رجال صحیح مسلم ابن منجویه و رجال صحیح بخاری کلاباذی را تلفیق کرده و در مقدمهٔ آن شیوهٔ کار ابن منجویه را ستوده است (ص 3-4). کتاب رجال صحیح مسلم در دو جلد و به کوشش عبدالله لیثی در بیروت (1407ق/1987م) به چاپ رسیده است. از دیگر آثار ابن منجویه مستخرجاتی است که وی بر صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابوداوود و سنن ترمذی نوشته است (ذهبی، سیر، 17/440) که در حال حاضر اطلاع از نسخ آنها در دست نیست.