اِبْنِ مَسْعود، ابوعبدالرحمان عبدالله بن مسعود بن غافل (د 32 یا 33ق/653م)، از اصحاب مشهور پیامبر(ص). در برخی منابع نام نیای او را حبیب و حارث نیز ضبط کردهاند (ابن هشام، 1/254؛ ابن عساکر، 39/4-9؛ قس: کلبی، 131؛ بلاذری، انساب، 1/204). زندگی: اصل او از بنی هذیل بود، اما چون پدرش در جاهلیت حلیف بنی زهره شده بود، او نیز بعدها به «حلیف بنی زهره» شناخته میشد (ابن هشام، 1/366؛ ابن سعد، 3(1)/106). همچنین وی را به سبب آنکه مادرش نیز از صحابه بود (نک: همو، 8/212)، ابن ام عبد میخواندند (بخاری، 2/307؛ ابن عساکر، 39/63 -70). از زندگی او پیش از اسلام، آگاهی چندانی در دست نیست، ولی گویا شغل چوپانی داشت، چنانکه بعدها ابوجهل او را به همین سبب تحقیر کرد (واقدی، 1/89 -90؛ ابن هشام، 2/636). در آغاز دعوت پیامبر(ص) بر اثر معجزهای که از آن حضرت دید، مسلمان شد (احمد ابن حنبل، 1/379، 462؛ ابن عبدالبر، 3/987- 988). به همین جهت از وی به عنوان یکی از نخستین اسلام آورندگان نام برده شده و از قول خود او آمده که ششمین مسلمان بوده است (ابن اسحاق، 143؛ حاکم نیشابوری، 3/313). او نخستین کسی بود که پس از پیامبر (ص)، قرآن را به صدای بلند بر مشرکین خواند و آزار دید (ابن اسحاق، 186؛ بلاذری، همان، 1/162). وی همچنین از نخستین گروه مهاجران به حبشه بود و منابع از دو بار هجرت وی به حبشه یاد کردهاند (عروهٔ بن زبیر، 105؛ ابن اسحاق، 176؛ ابن سعد، 1(1)/137، 3(1)/107). به هر روی ابن مسعود در بازگشت خود، پس از هجرت پیامبر(ص)، به مدینه رفت (همانجا) و پیامبر (ص) میان او و معاذبن جبل (همو، 3(2)/120-121؛ بلاذری، همان، 1/271) یا زبیر بن عوام (ابن هشام، 1/505؛ ابن شبه، 3/105؛ بلاذری، همان، 1/270) پیمان برادری برقرار کرد. وی در جنگبدر شرکتنمود و ابوجهل را بهقتلآورد و پیامبر(ص) در حالی که از کشته شدن ابوجهل خشنود بود، شمشیر او را به ابن مسعود بخشید (عروهٔ بن زبیر، 142-143؛ ابن هشام، 1/635 -636، 710-711؛ واقدی، 1/89 -91). ابن عباس وی را از معدود یاران پیامبر(ص) میداند که در جنگ اُحد از او جدا نشدند (ابن ابی الحدید، 13/293) و گفتهاند که او در بسیاری از غزوات پیامبر(ص) شرکت داشته است (ابن سعد، 3(1)/108). وی بسیار همراه پیامبر(ص) بود و آن حضرت را خدمت میکرد (ابن شبه، 1/303). از جزئیات زندگی ابن مسعود، پس از رحلت پیامبر(ص) اطلاع دقیقی در دست نیست. سخنی از او نشان میدهد که در جنگهای ردّه در زمان ابوبکر شرکت داشته است (بلاذری، فتوح، 94). طبری نیز خبری را از سیف بن عمر نقل میکند که در جنگ یرموک محافظت غنایم برعهدهٔ وی بوده است ( تاریخ، 1/2095). در زمان عمر - بنابر خبری که طبری از سیف نقل میکند - در فتح شام شرکت داشت و مدتی در آنجا ساکن بود و گویا به قضا و تعلیم قرآن اشتغال داشت (همان، 1/2392-2393). همچنین گزارشی در دست است که از حضور او در مداین و تعلیم فقه و قرآن خبر میدهد (یعقوبی، 2/129). در 21ق، عمر او را که در حمص بود، فراخواند و همراه عمار برای نظارت بر بیتالمال و قضا به کوفه فرستاد (بلاذری، همان، 269؛ طبری، همان 1/2637، 2645-2647). عمر پس از چندی عمار را عزل و مغیرهٔ بن شعبه را به جای او گمارد که بلاذری در روایتی علت خشم عمر بر عمار را، مشاجرهٔ او با ابن مسعود میداند (بلاذری، انساب، 1/168؛ قس: طبری، همان، 1/2645، که دلیل دیگری برای آن ذکر میکند). پس از قتل عمر، ابن مسعود به مدینه آمد و با عثمان بیعت کرد و آنگاه به کوفه بازگشت و مردم را به بیعت با او فراخواند (ابن شبه، 3/957؛ بلاذری، همان، 5/23) و عثمان نیز او را بر منصب خود ابقا کرد و در عراق زمینی به او بخشید (همو، فتوح، 273). براساس روایت طبری از سیف بن عمر، در همین ایام بین ابن مسعود و سعد بن ابی وقاص، والی وقت کوفه که حاضر نبود وام خود را به بیتالمال بپردازد، مشاجرهای درگرفت و چون خبر به عثمان رسید، سعد را عزل کرد و بر ابن مسعود خشم گرفت ( تاریخ، 1/2811-2813)، اما گزارشهای دیگری نشان میدهد که چنین مشاجرهای میان ابن مسعود و ولید بن عقبد که والی کوفه بوده، صورت گرفته است (نک: بلاذری، انساب، 5/30-31، به نقل از ابومخنف؛ ابن عبدربه، 4/306- 307). درپی این درگیری ولید شکایت او را نزد عثمان برد و عثمان که از ابن مسعود بر آشفته بود، او را به مدینه بازخواند. از فحوای روایات برمیآید که مردم کوفه خواهان مقاومت ابن مسعود در برابر عثمان بودهاند، اما او ترجیح داد کوفه را ترک گفته، به مدینه رود (ابن شبه، 3/1049؛ ابن عبدالبر، 3/933؛ ابن اثیر، اسد، 3/260؛ ابن حجر، الاصابهٔ، 4/130). در مدینه عثمان، وی را ناسزا گفت و به قولی دستور داد که او را به زور از مسجد برانند (بلاذری، همان، 5/36-37؛ سیدمرتضی، 4/281-282، به نقل از واقدی). پس از آن ابن مسعود تا 3 سال در مدینه بود و اجازه نداشت از آنجا بیرون رود (بلاذری، همان، 5/37) و سرانجام حدود 2 سال پیش از کشته شدن عثمان در مدینه وفات یافت (همانجا؛ نیز طبری، همان، 1/2894؛ ابن عساکر، 39/134- 139). در طول مدتی که ابن مسعود در مدینه بود، عثمان عطای او را از بیتالمال قطع کرد، اما پس از مرگش وصی او زبیر بن عوام آن را برای بازماندگانش از عثمان ستاند (بلاذری، همانجا، فتوح، 461). یکی از علل ناخشنودی عثمان از ابن مسعود، حضور وی در تدفین و نماز بر پیکر ابوذر در رَبَذه است (سید مرتضی، 4/283؛ نیز نک: ابن هشام، 2/524؛ واقدی، 2/1002؛ خلیفهٔ بن خیاط، 1/177؛ طبری، همان، 1/2895-2896). مآخذ: (پایان مقاله). علی بهرامیان ابن مسعود و علوم قرآنی و حدیث و فقه: ابن مسعود در بسیاری از مناسبتهای نزول قرآن شخصاً حضور داشت. وی به گفتهٔ خود افزون بر 70 سورهٔ قرآن را از زبان پیامبر(ص) فرا گرفته بود (بخاری، 3/228؛ مسلم، 4/1912؛ نسائی، 8/134) و از زمان پیامبر(ص) به تعلیم قرآن میپرداخت. براساس روایتی، ابن مسعود یکی از چهارتنی بوده است که پیامبر(ص) فراگرفتن قرآن را از آنان توصیه کرده بود (نک: بخاری، 2/307؛ مسلم، 4/1913-1914؛ ترمذی، 5/674). در روایات دیگری نیز آمده که قرائت ابن مسعود (ابن ام عبد) با وحی منزل سازگارتر است (نک: ابن ماجه، 1/49؛ احمد بن حنبل، 1/26؛ ابن سعد، 2(2)/104). وی مدتها در مدینه و کوفه، پس از وفات پیامبر(ص) نیز به تعلیم قرآن اشتغال داشت و حتی برخی از صحابهٔ برجسته چون ابن عباس از او قرآن آموخته و در مواردی از قرائت وی پیروی کردهاند (نک: ابن ابی داوود، 55). قرائت، در کوفه شماری از بزرگان تابعین چون اسود بن یزید، زَرّ ابن حُبیش، عبید بن قیس، ابوعبدالرحمان سلمی، ابوعمرو شیبانی و زید بن وهب از محضر او قرائت آموختند و تا چندی قرائت او در کوفه غالب بود (نک: همو، 13-14؛ ابن مجاهد، 66 -67؛ ابن جزری، 1/458). براساس حکایتی از اعمش (د 148ق)، در اوایل سدهٔ 2ق در کوفه مصحف عثمانی در عرض قرائت ابن مسعود چندان تداول نداشته است؛ در حالی که در طول نیم سده به تدریج جای قرائت ابن مسعود را گرفته، تا آنجا که در اواسط سدهٔ 2ق تنها عدهٔ اندکی قرائت مزبور را در ثبت خود داشتند (ابن مجاهد، 67). از آن پس در کوفه قرائتهایی به وجود آمد که مصحف عثمانی کوفه مبنای آنها بود و در خواندن آن، قرائت ابن مسعود به کار میآمد. در واقع قرائات رسمی کوفه، یعنی: عاصم، حمزه، کسایی و خلف از قاریان عشر، کمابیش در قرائت ابن مسعود ریشه دارند (نک: ابوعمرودانی، 9-10؛ ابن جزری، 1/459). افزون بر تأثیر ابن مسعود در قرائات معتبر کوفه، پارهای قرائات شاذ منسوب به وی در منابع دیده میشود. از جمله ابن ابی داوود سجستانی، به ویژه با تکیه بر روایت اعمش، بخش قابل توجهی از قرائات خاص وی را گرد آورده و آن را «مصحفِ ابن مسعود» نامیده است (نک: ص 54 - 73، قس: 54). همچنین ابن خالویه بسیاری از شذوذ وی را در مختصر فی شواذ القرآن ذکر نموده است (نک: ص 211، فهرست). جز این موارد، به طور پراکنده قرائات شاذ ابن مسعود را در بسیاری از کتب تألیف شده در موضوعات متنوع، میتوان یافت (مثلاً ابوداوود، 4/35، 38؛ ترمذی، 5/191؛ جم؛ طبری، تفسیر، 7/20، جم؛ فراء، 1/11، جم؛ سیاری، 11، 20، جم؛ ابن مهران، 199). گفتنی است که برخی مکاتب فقهی یا کلامی برای تأیید مواضع خود گاهی به اینگونه قرائات ابن مسعود استناد کردهاند. به عنوان نمونه حنفیان در تأیید نظر خود دربارهٔ تتابع ایام روزه در کفارهٔ یمین به قرائت وی در آیهٔ 89 از سورهٔ مائده تمسک جستهاند (نک: جصاص، 4/121؛ مرغینانی، 4/366). همچنین اینگونه قرائات گاهی مورد استناد امامیه و گروههای نزدیک به ایشان در بیان فضائل اهل بیت (ع) قرار گرفته است (مثلاً نک: فرات کوفی، 109؛ جلودی، حدیث شم 10؛ ابن بابویه، عیون، 1/181؛ استرآبادی، 1/395). مصحف ابن مسعود: براساس آنچه در منابع آمده، ابن مسعود آیات قرآن را از حافظه بر شاگردان املا مینمود و آنان قرائت او را در مصاحفی مینوشتند (نک: بسوی، 2/538؛ «المبانی»، 35-36؛ ابونعیم، 1/124). در جریان گردآوری قرآن و فراهم آوردن مصحف رسمی توسط عثمان و به مباشرت زیدبن ثابت، در روایات سخن از نسخهای با عنوان «مصحف ابن مسعود» به میان آمده که مورد توجه قرار نگرفته و عثمان او را امر کرده مصحف خود را تحویل نماید تا به همراه دیگر مصاحف از بین برده شود. به گفتهٔ روایات، ابن مسعود به این امر تن در نداد و به همین سبب به امر عثمان مضروب شد (نک: ابن سعد، 2(2)/ 105؛ ابن ابی داوود، 13- 18). اما بنا به برخی روایات ابن مسعود از این موضع خود عدول و مصحف عثمانی را تأیید کرد (نک: همو، 18؛ «المبانی»، 95؛ ابن اثیر، الکامل، 3/112). از آن پس، گه گاه نسخهای از «مصحف عبدالله بن مسعود» دیده شده است. در ربع چهارم سدهٔ اول ق، حجاج بن یوسف ثقفی والی عراق، نسخهای را که در برابر مصحف رسمی رواج یافته بود، دفن کرد (نک: ابن خالویه، 142). همچنین در همین حدود محمد بن کعب قرظی نسخهای را دیده که تفاوت قابل ملاحظهای با مصحف عثمان نداشته است («المبانی»، 47). در سدهٔ 2ق هنوز مصحف ابن مسعود در عراق رواج داشته است. ابن ندیم (د 380ق) نسخهای از این مصحف را رؤیت کرده که در اواسط سدهٔ مزبور کتابت شده بوده است (ص 29) . همچنین عمار بن رزیق کوفی نسخهای از آن را دیده (نک: جلودی، حدیث شم 45) و در اواخر سدهٔ مزبور فراء نحوی نامدار کوفه از نسخهای از آن نقل کرده است (نک: ابن خالویه، 155؛ قس فراء، جم). به علاوه مصحف ابن مسعود در این قرن موضوع بحث کلامی برای ضرار بن عمرو معتزلی و فرقهٔ اباضی عمریه قرار گرفته است.در سدهٔ 3ق فضل بن شاذان رازی مصحف منسوب به ابن مسعود را دیده و ترتیب سورهها را در آن وصف کرده است (نک: ابن ندیم، همانجا؛ قس: سیوطی، 1/223-224، به نقل از المصاحف ابن اشته). در سدهٔ بعد نیز به گفتهٔ ابن ندیم (همانجا) مصاحف زیادی به نام ابن مسعود متداول بوده که اختلافات بسیاری با یکدیگر داشتهاند. ابن خالویه نحوی (د 370ق) نیز جابهجا به نقل از مصحف ابن مسعود پرداخته است. در 398ق برخی از شیعیان بغداد نسخهای را به نام مصحف ابن مسعود مطرح کردند که با مصاحف رسمی اختلاف بارزی داشت و به فتوای ابوحامد اسفراینی آتش زده شد (سبکی، 4/65). البته در حدود 425ق، چنانکه از گفتار صاحب «المبانی» برمیآید، هنوز نسخههایی از مصحف ابن مسعود در مناطق مختلف یافت میشده است (ص 46). به روایت قرطبی به دنبال انقراض خلافت فاطمی مصر (567 ق) در خزاین آنان نسخهای از مصحف ابن مسعود به دست آمد که به دستور قاضی صدرالدین سوخته شد (نک: ارنؤوط، 1/473-474). به هر روی با اختلافات چشمگیری که میان گزارشهای رسیده دربارهٔ نسخ مصحف ابن مسعود دیده میشود، باید از اظهار نظر در مورد تفاوتهای مصحف واقعی ابن مسعود با مصاحف رسمی خودداری ورزید. البته دربارهٔ مصاحف منسوب به وی باید گفت که در ترتیب سور، رسم الخط پارهای کلمات و افزودن برخی عبارات، با مصاحف رسمی اختلافهایی داشته است. در واقع در طول تاریخ «مصحف ابن مسعود» به عنوان یک کتاب کمیاب و جالب، گاه با انگیزههای مذهبی و گاه شاید با انگیزههای سود جویانهٔ مادی مطرح شده است؛ چنانکه براساس روایتی در «المبانی» (ص 47- 48) برخی از شیادان نسخههایی بیاساس را با نام مصحف ابن مسعود بر ساخته، آن را نزد امرا میبردند و وانمود میکردند که خزانهٔ کتب امیر نباید از چنین مصحفی خالی باشد.در 2 سدهٔ اخیر نیز مستشرقانی که تاریخ قرآن را مورد مطالعه قرار دادهاند، همواره این مصحف را به عنوان یک موضوع جالب و گاه سؤالانگیز تلقی کردهاند، از جمله گُلدسیهر با تکیه بر اعتبار بیشتر ابن مسعود نسبت به زیدبن ثابت و همکاران او، مصحف عثمانی را عملاً کم ارزشتر از مصحف ابن مسعود دانسته است (نک: 11 -8 )، اما برخی دیگر چون نولدکه به گونهای تحلیلی جایگاه این مصحف را در مقایسه با دیگر مصاحف مورد مطالعه قرار دادهاند (نک: نولدکه، II,39-40, .(113-119 تفسیر: او در روزگار خود فردی آگاه به مفاهیم قرآن و اسباب نزول آیات شناخته میشده است (نک: مسلم، 4/1913؛ ابن ابی داوود، 14) و در دورههای بعد نظرات تفسیری او مورد توجه مفسرانی از مذاهب گوناگون قرار گرفت (مثلاً نک: طبری، تفسیر، جم؛ طوسی، التبیان، 1/58، جم؛ زمخشری، 1/38، جم). گفته شده سُدّی در تفسیر خود غالباً روایات ابن مسعود و ابن عباس را نقل کرده است (نک: ابن کثیر، 1/4). حدیث: او که دیر زمانی محضر پیامبر(ص) را درک کرده بود، احادیث بسیاری از آن حضرت روایت کرده است. بنابر آنچه نووی آورده، احادیث منقول از ابن مسعود در کتب معتبر 848 حدیث است که از آن میان 64 مورد، محل اتفاق بخاری و مسلم، 21 حدیث از منفردات بخاری و 35 حدیث از منفردات مسلم است (1(1)/288). او بجز احادیثی که مستقیماً از پیامبر(ص) روایت کرده، در پارهای موارد برخی احادیث را از صحابهٔ دیگر اخذ کرده است (نک: ابن حجر، تهذیب، 6/27). در میان کسانی که از او روایت کردهاند، جمع کثیری از صحابه چون ابن عباس، ابوسعید خدری، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر، ابوموسی اشعری، انس بن مالک، جابر بن عبدالله و ابوهریره دیده میشوند. همچنین بسیاری از تابعین چون علقمهٔ بن قیس، اسود بن یزید، مسروق، زید بن وهب، ربعی بن حراش، زربن حبیش، عبدالرحمان بن ابی لیلی، ابوالاسود دؤلی و عبیدهٔ سلمانی از او حدیث فرا گرفتهاند (نک: نووی، همانجا؛ ابن حجر، همان، 6/27- 28). گفتهاند که او از زمرهٔ اصحابی بود که از نوشتن حدیث نهی میکردند (خطیب، تقیید، 38-39، 53 -56). در روایت آمده که ابن مسعود چندان حدیث میگفت که عمر را ناخشنود کرد و از او خواست تا کمتر حدیث گوید (نک: همو، شرف، 87). بسیاری از احادیث ابن مسعود را به طور مجموع در مسانید مختلف به ویژه مسند احمد بن حنبل (1/374-466) میتوان یافت. یحیی بن محمد بن صاعد نیز در تألیف مستقلی با عنوان مسند عبدالله بن مسعود، احایث او را گرد آورده (نک: ذهبی، 16/555؛ رودانی، 355) که نسخهٔ خطی بخشی از آن در کتابخانهٔ ظاهریهٔ دمشق موجود است (ظاهریه، 64). همچنین مزّی در تحفهٔ الاشراف (7/3-170) احادیث پراکندهٔ وی را در صحاح سته، گردآورده و طبقهبندی کرده است. در احادیث ابن مسعود موضوعات متنوعی چون: موضوعات فقهی به خصوص صلات، زهد و اخلاق، تفسیر، تاریخ و معرفهٔ الصحابه دیده میشود. همچنین موضوع جالب «مَلاحِم و فِتَن» در روایات او زیاد به چشم میخورد، تا جایی که میتوان گفت او یکی از معدود صحابهای است که احادیث ملاحم و فتن بر محور آنان میگردد (به عنوان نمونه حاکم نیشابوری، جم؛ نک: مرعشلی، 564 - 565؛ مقدسی، یوسف، 413، فهرست). از مشهورترین احادیث ابن مسعود در این زمینه میتوان حدیث بشارت به مهدی(ع) را یاد کرد که از طرق بسیاری روایت شده است (نک: ابوداوود، 4/106؛ ترمذی، 4/505؛ ابن ماجه، 2/1366؛ احمد بن حنبل، 1/376، 377، 430، 448؛ طبرانی، 10/ حدیثهای شم 10213-10230؛ طوسی، الغیبهٔ، 112-113). فقه: در منابع گوناگون تأکید شده است که ابن مسعود در شمار صحابهای بود که فتوا میدادند و مردم در مسائل فقهی بدانان رجوع میکردند (نک: ابن سعد، 2(2)/105؛ خطیب، تاریخ، 1/147؛ حاکم نیشابوری، 3/315؛ ابواسحاق شیرازی، 43-44). گویند فتاوای او چندان بود که یک مجلد بزرگ را پر میکرد (ابن حزم، 5/89) و شاگردان او این فتاوی را نوشته و ثبت میکردند (ابن قیم، 1/20). در اینکه ابن مسعود از عالمترین صحابه در احکام شرعی بوده و در پایهگذاری مکتب فقهی کوفه نقش بسزایی داشته، جای گفت و گو نیست، اما به جهت وجود اختلاف در میان آراء نقل شده از ابن مسعود در منابع، نمیتوان به روشنی دربارهٔ ابزارهای استنباط وی سخن گفت. از یک طرف روایاتی در سدههای نخستین رواج داشته، مبنی بر اینکه ابن مسعود ابتدا در کتاب خدا و سنت نبوی به دنبال حکم فقهی بوده و در صورت یافت نشدن حکم در آنها، رأی خود را به کار میگرفته است. البته افزوده شده که وی رأی خود را همیشه صواب نمیدانسته و امکان خطا را در مد نظر داشته است (نک: ابن قتیبه، 21؛ ابن قیم، 1/63). از طرف دیگر روایات زیادی از او نقل شده که تنها، یافتن حکم در کتاب و سنت را توصیه کرده و از به کارگیری رأی نهی نموده است (نک: دارمی، 1/46 به بعد). به هر روی مکاتب مختلف کوفه از اصحاب رأی و اصحاب حدیث از او تأثیر پذیرفته و در مواردی به این تأثیر پذیری مباهات کردهاند. خوارزمی حنفی سلسله مشایخ ابوحنیفه در فقه را با دو واسطه به اصحاب ابن مسعود رسانیده و مقدسی مهمترین دلیلی که بر حنفی شدن خود اقامه میکند، این است که ابوحنیفه در آراء خود بر اقوال حضرت علی (ع) و ابن مسعود اعتماد نموده است (نک: خوارزمی، 2/425؛ مقدسی، محمد، 127). از اصحاب حدیث کوفه نیز ابن آدم در کتاب الخراج جابهجا به نقل آراء فقهی ابن مسعود پرداخته است (نک: 193، فهرست). شاخت نیز نقش ابن مسعود و اصحاب او را در شکلگیری فقه عراق به ویژه کوفه مورد بررسی قرار داده است (ص .(231-233 نظرات فقهی منقول از ابن مسعود را میتوان در کتب حدیث چون سنن بیهقی (1/87، جم)، کتب فقهی چون المبسوط سرخسی (نک: 544 - 545، فهرست) و در ذیل تفسیر آیات گوناگون در کتب مختلف تفسیری به دست آورد. جایگاه ابن مسعود در مکاتب مختلف: نزد اهل سنت ابن مسعود به عنوان یکی از بزرگان صحابه شناخته شده و در آثار محدثان بزرگ ایشان میتوان ذیل عنوان «فضائل عبدالله بن مسعود» روایات زیادی را در مدح او ملاحظه کرد (مثلاً نک: بخاری، 2/307؛ مسلم، 4/1910- 1914؛ ترمذی، 54/672 -674؛ ابن ماجه، 1/49؛ حاکم نیشابوری، 3/312-320). حتی در یک متن غیر مشهور از حدیث «عشرهٔ مبشّره» ابن مسعود در زمرهٔ آن 10 تن شمرده شده است (نک: همو، 3/316- 317)، ولی این متن نزد محدثان جدی تلقی نشده است. وفات او اگرچه پیش از درگیریها و جریانهای سیاسی اواخر خلافت عثمان بود، با اینهمه برخی از موارد مخالفت او با عثمان در اوایل خلافت وی، این زمینه را فراهم آورد تا آن دسته از مکاتب فکری که برخلاف اهل سنت صحابه را قابل نقد میدانند، نسبت به شخصیت ابن مسعود اظهار نظرهای متفاوتی نمایند (برای نمونه از مخالفت وی با عثمان جز مورد مصاحف، نک: مسلم، 1/483). برخی متکلمان از مذاهب مختلف با طرح مسألهٔ ضرب ابن مسعود توسط عثمان، او را مورد انتقاد قرار دادهاند که نسبت به شخصیتی همچون ابن مسعود رفتاری ناشایست داشته است. از آن جمله میتوان ابراهیم نظّام و ابوجعفر اسکافی از معتزله، ابوالقاسم کوفی، سیدمرتضی و صاحب الایضاح را امامیه و ابویعقوب یوسف ورجلانی از اباضیه را نام برد (نک: شهرستانی، 1/59؛ اسکافی، 22، جم؛ ابوالقاسم کوفی، 61؛ سید مرتضی، 4/279-286؛ الایضاح، 26- 28؛ شماخی، 1/34، 37). با این وصف برخی از افراطیان معتزله چون ابراهیم نظّام و ضرار بن عمرو در امانت ابن مسعود در نقل از پیامبر (ص) تردید نمودهاند. نظّام پارهای از روایات او را انکار نموده و ضرار بن عمرو مصحف و قرائت وی را مورد حمله قرار داده است (نک: اشعری، 105). در آثار امامیه، ابن مسعود همواره به عنوان یکی از بزرگان صحابه مورد احترام بوده است. تنها از متقدمان فضل بن شاذان نیشابوری از این جهت که وی با خلفا رابطهای دوستانه داشته، او را مورد نکوهش قرار داده است (نک: طوسی، اختیار، 38)، اما در بسیاری از آثار امامیه روایت ابن مسعود مورد توجه قرار گرفته و به ویژه احادیثی در تأیید فضایل اهل بیت (ع) و مسائل مربوط به امامت از او نقل شده است، به عنوان نمونه حدیث مشهور «نقباء اثناعشر» را باید یاد کرد که در آثار امامیه بسیار مورد توجه قرار گرفته و در اثبات امامت 12 امام (ع) بدان استناد شده است (مثلاً نک: ابن بابویه، الخصال، 466- 468، کمالالدین، 270-271، 279؛ نعمانی، 63، 74- 75؛ خزاز، 23-27). حتی گاهی در روایات امامیه احادیثی به چشم میخورد که اشعار به تشیع ابن مسعود دارد (به عنوان نمونه، نک: استرآبادی، 2/610 -612). واده1 ضمن بررسی در اسانید حدیثهای منقول از ابن مسعود در کتب اهل سنت و به طور خاص سنن ترمذی، سعی داشته نشان دهد که محدثان شیعی کوفه بیشتر به روایت وی علاقه داشتهاند و با گسترش تشیع در سدهٔ 3ق احادیث ابن مسعود نیز رواج فراوان یافته است ( 2 EI). شایان ذکر است که ابوعبدالله محمد بن محبوب و ابن سلاّم از عالمان مشهور اباضی در سدهٔ 3ق، ابن مسعود را در شمار اصحابی آوردهاند که اباضیه تعالیم خود را از آنان گرفتهاند (نک: کندی، 1/64؛ ابن سلام، 75-76). همچنین در نیمهٔ اول سدهٔ 2ق در شمال افریقا فرقهٔ عمریه توسط عیسی بن عمیر تأسیس شد که برخلاف دیگر اباضیان، مذهب خود را به ابن مسعود منتسب میکردند و حتی در مورد قرآن، مصحف او را اساس میدانستند (نک: درجینی، 1/47؛ 2 EI، ذیل «اباضیه»، به نقل از ابوزکریا ورجلانی). مآخذ: ابن آدم، یحیی، الخراج، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، 1347ق/ 1928م؛ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغهٔ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1378-1384ق؛ ابن ابی داوود، عبدالله، المصاحف، قاهره، 1355ق/1936م؛ ابن اثیر، علی، اسد الغابهٔ، قاهره، 1280ق؛ همو، الکامل؛ ابن اسحاق، محمد، السیر و المغازی، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1398ق/1978م؛ ابن بابویه، محمد، الخصال، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، 1403ق/1362ش؛ همو، عیون اخبار الرضا، نجف، 1390ق/1970م؛ همو، کمال الدین، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، 1390ق؛ ابن جزری، محمد، غایهٔ النهایهٔ، به کوشش گ. برگشترسر، قاهره، 1351ق/1932م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابهٔ، قاهره، 1328ق؛ همو، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، 1326ق؛ ابن حزم، علی، الاحکام فی اصول الاحکام، بیروت، 1405ق/1985م؛ ابن خالویه، حسین، مختصر فی شواذ القرآن، به کوشش گ. برگشترسر، قاهره، 1934م؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبیر، به کوشش زاخاو و دیگران، لیدن، 1904- 1918م؛ ابن سلاّم اباضی، بدءالاسلام، به کوشش ورنر شوارتس و سالم بن یعقوب، ویسبادن، 1406ق/1986م؛ ابن شبه، عمر، تاریخ المدینهٔ المنورهٔ، به کوشش فهیم محمد شلتوت، حجاز، 1399ق/1979م؛ ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1380ق/1960م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، 1940-1953م؛ ابن عساکر، علی، تاریخ مدینهٔ دمشق، به کوشش سکینه شهابی، دمشق، 1406ق/ 1986م؛ ابن قتیبه، عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، دارالجلیل؛ ابن قیم جوزیه، محمد، اعلام الموقعین، به کوشش طه عبدالرئوف سعد، بیروت، 1973م؛ ابن کثیر، اسماعیل، تفسیر، بولاق، 1300ق؛ ابن ماجه، محمد، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، 1952-1953م؛ ابن مجاهد، احمد، السبعهٔ فی القراءات، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، 1372ق؛ ابن مهران، احمد، المبسوط، به کوشش سبیع حمزه حاکمی، دمشق، 1407ق/1986م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابن هشام، عبدالملک، السیرهٔ النبویهٔ، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، قاهره، 1375ق/1955م؛ ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، طبقات الفقهاء، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1401ق/1981م؛ ابوداوود، سلیمان، سنن، به کوشش محمد محییالدین، عبدالحمید، قاهره، داراحیاء السنهٔ النبویهٔ؛ ابوعمرودانی، عثمان، التیسیر، به کوشش اوتوپرتسل، استانبول، 1930م؛ ابوالقاسم کوفی، علی، الاستغاثهٔ، قم، دارالکتب العلمیهٔ؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیهٔ الاولیاء، قاهره، 1351ق/1932م؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313ق؛ ارنؤوط، شعیب و حسین اسد، حاشیه بر سیراعلام النبلاء ذهبی، بیروت، 1405ق؛ استرآبادی، علی، تأویل الا¸یات الظاهرهٔ، به کوشش محمد باقر موحد ابطحی، قم، 1366ش؛ اسفراینی، طاهر، التبصیر فیالدین، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، 1403ق/1983م؛ اسکافی، محمد، المعیار و الموازنهٔ، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، 1402ق/1981م؛ اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، 1400ق/1980م؛ الایضاح، منسوب به فضل بن شاذان، بیروت، 1402ق/1982م؛ بخاری، محمد، صحیح، بولاق، 1315ق؛ بسوی، یعقوب، المعرفهٔ و التاریخ، به کوشش اکرم ضیاءعمری، بغداد، 1975م؛ بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، 1367ق/1948م؛ بیهقی، احمد، السنن الکبری، حیدرآباد دکن، 1344ق؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج 1، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، 1959م؛ همو، همان، ج 5، به کوشش گویتین، بیتالمقدس، 1936م؛ همو، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1866م؛ ترمذی، محمد، سنن، به کوشش ابراهیم عطوهٔ عوض، قاهره، 1381ق؛ جصّاص، احمد، احکام القرآن، به کوشش محمد صادق قمحاوی، بیروت، 1405ق؛ جلودی، عبدالعزیز، «ما نزل من القرآن»، به کوشش احمد پاکتچی، تراثنا، قم، 1412ق، شم 24؛ حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، حیدرآباد دکن، 1334ق؛ خزاز، علی، کفایهٔ الاثر، قم، 1401ق؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ همو، تقیید العلم، به کوشش یوسف عش، داراحیاء السنهٔ النبویهٔ، 1974م؛ همو، شرف اصحاب الحدیث، به کوشش محمد سعید خطیب اوغلی، آنکارا، 1971م؛ خلیفهٔ بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1968م؛ خوارزمی، محمد، جامع مسانید ابی حنیفهٔ، حیدرآباد دکن، 1332ق؛ دارمی، عبدالله، سنن، دمشق، 1349ق؛ درجینی، احمد، طبقات المشایخ بالمغرب، به کوشش ابراهیم طلای، قسنطینه، 1394ق/1974م؛ ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و اکرم بوشی، بیروت 1404ق/1986م؛ رودانی، محمد، صلهٔ الخلف، به کوشش محمد حجی، بیروت، 1408ق/1988م؛ زمخشری، محمود، الکشاف، قاهره، 1366ق/1947م؛ سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیهٔ الکبری، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، 1385ق/1966م؛ سرخسی، شمسالدین، المبسوط، به کوشش خلیل میس، بیوت، 1400ق/1980م؛ سیاری، احمد، القراءات، نسخهٔ خطی کتابخانهٔ آیتالله مرعشی، شم 5222؛ سید مرتضی، علی، الشافی فی الامامهٔ، به کوشش عبدالزهراء حسینی، تهران، 1407ق/1987م؛ سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1387ق/1967م؛ شماخی، احمد، السیر، به کوشش احمد سیایی، مسقط، 1407ق/1987م؛ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتحالله بدران، قاهره، 1375ق/1956م؛ طبرانی، سلیمان، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالحمید سلفی، بغداد، وزارهٔ الاوقاف؛ طبری، تاریخ؛ همو، تفسیر؛ طوسی، محمد، اختیار معرفهٔ الرجال، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، 1348ش؛ همو، التبیان، نجف، 1376ق/1957م؛ همو، الغیبهٔ، نجف، 1385ق؛ ظاهریه، خطی (حدیث)؛ عروهٔ بن زبیر، مغازی رسولالله (ص)، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، ریاض، 1401ق/1981م؛ فراء، یحیی، معانی القرآن، به کوشش احد یوسف نجاتی و محمدعلی نجار، قاهره، 1972م؛ فرات کوفی، تفسیر، نجف، 1354ق؛ کلبی، هشام، جمهرهٔ النسب، به کوشش ناجی حسن، بیروت، 1407ق/1986م؛ کندی، محمد، بیان الشرع، به کوشش عبدالحفیظ شلبی، مسقط، 1402ق/1982م؛ «المبانی»،، مقدمتان فی علوم القرآن، به کوشش آرتور جفری، قاهره، 1954م؛ مرعشلی، یوسف عبدالرحمان، فهرس احادیث المستدرک علی الصحیحین، بیروت، 1406ق/1986م؛ مرغینانی، علی، «الهدایهٔ»، همراه فتح القدیر، قاهره، 1319ق؛ مزی، یوسف، تحفهٔ الاشراف، بمبئی، 1396ق/1976م؛ مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، 1955م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ مقدسی، یوسف، عقدالدرر، به کوشش عبدالفتاح محمدحلو، قاهره، 1399ق/1979م؛ نسائی، احمد، سنن، قاهره، 1348ق؛ نعمانی، محمد، الغیبهٔ، بیروت، 1403ق/1983م؛ نووی، محییالدین، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، ادارهٔ الطباعهٔ المنیریهٔ؛ واقدی، محمد، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، لندن، 1966م؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، نجف، 1358ق؛ نیز: 2 ; Goldziher, I., Die Richtungen der islmischen Koranauslegung, Leiden, 1970; N N ldeke, Th., Geschichte des Qorans, Leipzig, 1919; Schacht, J., the Origins of Muhammadan Juriprudence, Oxford, 1953. احمد پاکتچی تایپ مجدد و ن * 1 * زا ن * 2 * زا </p>