آفتاب
ورود | عضویت
دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ ۱۱:۳۶
  • اخبار
    • اخبار سیاسی
    • اخبار اقتصادی
    • اخبار فرهنگی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار اجتماعی
    • اخبار فناوری
    • اخبار سلامت
    • اخبار ایران و جهان
    • پیشخوان روزنامه ها
  • دانش سرا
    • مقالات
    • کتاب الکترونیکی
    • دانستنی ها
    • لینک های مفید
    • فرهنگ فیلم
    • لغت نامه دهخدا
    • دائره المعارف
    • کتابهای منتشر شده
    • بانک های اطلاعاتی
  • چندرسانه ای
    • 60 ثانیه با اخبار
    • کیوسک آفتاب
    • فیلم
    • عکس
    • پادکست
    • اینفوگرافی
    • آفتاب پلاس
  • دیجیتال مارکتینگ
    • خدمات دیجیتال مارکتینگ
    • نیازمندیها
    • بانک مشاغل
    • وبگردی
    • بنر
    • مشاوره کسب و کار
    • رپورتاژ آگهی
    • کمپین
    • خدمات
    • سایتچین
  • گردشگری
    • مجله گردشگری آفتاب
    • گزارش لحظه ای جاده ها
    • نقشه ترافیک تهران
  • تفریح و سرگرمی
    • شبکه های اجتماعی
    • موسیقی
    • فیلم و سریال
    • تئاتر
    • آشپزی
    • کارت تبریک
    • فیلم های سینما
    • بازی های اینترنتی
    • شعر و ادب
    • گل و گیاه
    • ضرب‌المثل
    • فتوبلاگ
    • سخن بزرگان
    • تعبیر خواب
    • داستان سرا
    • فال و طالع بینی
    • چیستان
    • شخصیت‌ها
    • لطیفه

دائره المعارف بزرگ اسلامی

جلد یکم (آب - آل داوود)

جلد دوم (آل رشید - ابن ازرق)

جلد سوم (ابن ازرق - ابن سیرین)

جلد چهارم (ابن سینا - ابن میسر)

جلد پنجم (ابن میمون - ابوالعر قلانسی)

جلد ششم (ابوعزه - احمدبن عبدالملک بن شهید)

جلد هفتم (احمد بن علویه - ازبک خان)

جلد هشتم (ازبکستان - اشبیلیه)

جلد نهم (اشتب - البیره)

جلد دهم (البیری - باباطاهر)

جلد یازدهم (بابافرج تبریزی - برماوی)

جلد دوازدهم (برمکیان - بوسنوی)

ابن‌مرزوق‌

اِبْن‌ِ مَرْزوق‌، نام‌ مشترک‌ افراد خاندانی‌ مالکی‌ مذهب‌ از مغرب‌. اصل‌ ایشان‌ از جنوب‌ افریقیه‌ بود که‌ به‌ تلمسان‌ مهاجرت‌ کردند و در آنجا سکنی‌ گزیدند. بیش‌ از 10 نفر از افراد این‌ خانواده‌ جزو بزرگان‌ علم‌ و ادب‌ و فقه‌ و سیاست‌ بودند و بی‌گمان‌ 2 تن‌ از آنان‌: محمد خطیب‌ و محمد حفید تأثیر بسزایی‌ در فرهنگ‌ مغرب‌ اسلامی‌ برجا نهاده‌اند. مرزوق‌ که‌ مرازقه‌ بدو منسوبند، در اواخر قرن‌ 5ق‌ در تلمسان‌ اقامت‌ داشت‌ و مردی‌ صالح‌ و دیندار بود (ابن‌ خلدون‌، یحیی‌، 1/114). ابوبکر، فرزند مرزوق‌، خادم‌ مزار ابومدین‌ شعیب‌، صوفی‌ معروف‌ اندلسی‌ بود. وی‌ را از بزرگان‌ صوفیه‌ دانسته‌اند. پس‌ از مرگ‌، جنازهٔ او را در تلمسان‌ نزدیک‌ قصرالقدیم‌ به‌ خاک‌ سپردند و خدمت‌ مزار ابومدین‌ به‌ صورت‌ موروثی‌ در خاندان‌ مرزوق‌ بماند (ابن‌ خلدون‌، عبدالرحمان‌، التعریف‌، 50، العبر، 7/648). دربارهٔ محمد اول‌ فرزند ابوبکر چندان‌ چیزی‌ دانسته‌ نیست‌، ولی‌ پسرش‌ محمد دوم‌ (629 -681ق‌) از اولیا محسوب‌ می‌شد. یحیی‌بن‌ خلدون‌ شماری‌ از استادان‌ او را نام‌ برده‌ است‌ (همانجا؛ نیز نک: ابن‌ مریم‌، 226). فرزند محمد دوم‌، ابوالعباس‌ احمد (681 -741ق‌) تحصیلاتش‌ را در تلمسان‌ و فاس‌ گذراند و یحیی‌ ابن‌ خلدون‌ فهرستی‌ از استادان‌ او را در این‌ دو شهر ذکر می‌کند (1/115). وی‌ در 717ق‌ به‌ سفر حج‌ رفت‌ و در مدینه‌ مجاور شد و سرانجام‌ در مکه‌ درگذشت‌ و مقبرهٔ او در باب‌ المعلّی‌ مدتها زیارتگاه‌ بود (همانجا). محمد سوم‌ پسر احمد اول‌، نخستین‌ خطیب‌ مسجدی‌ بود که‌ سلطان‌ ابوالحسن‌ مرینی‌ در تلمسان‌ بنا کرد و پس‌ از مرگ‌ او خطابت‌ آن‌ را برادرزاده‌اش‌ محمد چهارم‌ به‌ عهده‌ گرفت‌. معروف‌ترین‌ افراد این‌ خاندان‌ بدین‌ شرح‌ بوده‌اند: 1. محمد چهارم‌، شمس‌الدین‌ ابوعبدالله‌ محمد بن‌ احمد عجیسی‌ تلمسانی‌، معروف‌ به‌ «ابن‌ مرزوق‌ خطیب‌» یا «ابن‌ مرزوق‌ جَدّ»، از رجال‌ سیاسی‌ و علمی‌ مغرب‌ در سدهٔ 8ق‌ (711-781ق‌/1311- 1379م‌). وی‌ در نوجوانی‌ همراه‌ پدرش‌ به‌ مشرق‌ رفت‌ و ضمن‌ اقامت‌ در شهرهای‌ مختلف‌ چون‌ قاهره‌ به‌ فراگیری‌ علوم‌ اسلامی‌ پرداخت‌ (ابن‌ خطیب‌، 3/104؛ ابن‌ خلدون‌، عبدالرحمان‌، التعریف‌، همانجا). در 733 یا 735ق‌ به‌ مغرب‌ مراجعت‌ کرد و هنگامی‌ به‌ تلمسان‌ رسید که‌ ابوالحسن‌ علی‌ بن‌ عثمان‌ مرینی‌ بدانجا دست‌ یافته‌ بود. وی‌ پس‌ از مرگ‌ عمویش‌، در خطابت‌ جانشین‌ او شد و به‌ تدریج‌ در نزد سلطان‌ منزلتی‌ رفیع‌ یافت‌ (ابن‌ خطیب‌، همانجا؛ ابن‌ خلدون‌، عبدالرحمان‌، همان‌، 51). از این‌ پس‌ روز به‌ روز به‌ ارج‌ وی‌ نزد سلطان‌ افزوده‌ می‌شد، تا جایی‌ که‌ در واقعهٔ طریف‌ (741ق‌/1340م‌)، در کنار سلطان‌ حضور داشت‌ (همانجا). سلطان‌ در 748ق‌ او را به‌ عنوان‌ سفیر جهت‌ برقراری‌ صلح‌ نزد آلفونسوی‌ یازدهم‌ پادشاه‌ قشتاله‌ روانه‌ کرد تا بتواند اسیران‌ جنگی‌ را که‌ ابوعمر تاشفین‌ پسر ابوالحسن‌ نیز در جمع‌ آنان‌ بود، آزاد سازد (ابن‌ خطیب‌، همانجا؛ ابن‌ خلدون‌، عبدالرحمان‌، همانجا). در این‌ میان‌ ابوعنان‌ فرزند ابوالحسن‌ که‌ در فاس‌ بود، به‌ جای‌ پدر بر تخت‌ نشست‌ و ابن‌ مرزوق‌ همراه‌ با جماعتی‌ از اعیان‌ و بزرگان‌ - که‌ در بین‌ آنان‌ همسر سلطان‌ ابوالحسن‌ نیز حضور داشت‌ - نزد ابوعنان‌ رفت‌ و پس‌ از درنگی‌ کوتاه‌ در دربار ابوعنان‌ به‌ تلمسان‌ بازگشت‌. در این‌ زمان‌ ابوسعید عثمان‌ ابن‌ عبدالرحمان‌ زیانی‌ بر آنجا حکمرانی‌ می‌کرد و برادرش‌ ابوثابت‌ و نیز قبیلهٔ بنی‌ عبدالواد از او حمایت‌ می‌کردند. در همین‌ دوران‌، ابوالحسن‌ که‌ اکنون‌ تاج‌ و تخت‌ را از دست‌ داده‌ بود، از تونس‌ به‌ سوی‌ مغرب‌ حرکت‌ کرد، لیکن‌ در راه‌ به‌ عللی‌ در شهر الجزایر ماند و در آنجا گروهی‌ را برای‌ محاصرهٔ تلمسان‌ گرد آورد. ابوسعید که‌ از این‌ موضوع‌ آگاه‌ شده‌ بود، ابن‌ مرزوق‌ را از راه‌ صحرا جهت‌ مذاکره‌ نزد وی‌ فرستاد. ولی‌ ابوثابت‌ برادر ابوسعید و گروهی‌ از زعمای‌ قوم‌ که‌ از این‌ امر ناراضی‌ بودند، ابن‌ مرزوق‌ را از میانهٔ راه‌ بازگرداندند و به‌ زندانش‌ انداختند، اما پس‌ از چندی‌ آزادش‌ کرده‌، از راه‌ دریا به‌ اندلس‌ روانه‌ ساختند (ابن‌ خطیب‌، 3/106؛ ابن‌ خلدون‌، عبدالرحمان‌، التعریف‌، 51 -53، العبر، 7/649). وی‌ در سفر خود به‌ اندلس‌ در 752ق‌ نزد ابوالحجاج‌ که‌ درپی‌ واقعهٔ طریف‌ در سبته‌ با او آشنا شده‌ بود، به‌ غرناطه‌ رفت‌. ابوالحجاج‌ وی‌ را مورد احترام‌ قرارداد و خطاب‌ مسجد الحمراء را در 753ق‌ به‌ عهدهٔ او گذاشت‌. وی‌ در این‌ مقام‌ چندان‌ نپایید و در 754ق‌ ابوعنان‌، او را به‌ فاس‌ فراخواند. ابن‌ مرزوق‌ در دربار سلطان‌ مغرب‌ مورد تکریم‌ قرار گرفت‌ و منصبی‌ به‌ دست‌ آورد (ابن‌ خطیب‌، 3/104- 105؛ ابن‌ خلدون‌، عبدالرحمان‌، التعریف‌، 53؛ ابن‌ حجر، انباء، 1/322). ابوعنان‌ در 758ق‌ ابن‌ مرزوق‌ را جهت‌ خواستگاری‌ دختر سلطان‌ ابویحیی‌ به‌ تونس‌ فرستاد. وی‌ با جواب‌ منفی‌ دختر ابویحیی‌ روبه‌رو شد و این‌ امر و برخی‌ علل‌ دیگر سبب‌ خشم‌ ابوعنان‌ نسبت‌ به‌ او گردید و وی‌ ابن‌ مرزوق‌ را روانهٔ زندان‌ ساخت‌، ولی‌ پس‌ از مدتی‌ به‌ پایمردی‌ تنی‌ چند از بند رهایی‌ یافت‌. به‌ دنبال‌ مرگ‌ ابوعنان‌ در 759ق‌ و برخاستن‌ مدعیان‌ برای‌ تصرف‌ تاج‌ و تخت‌ - که‌ ابوسالم‌، برادر ابوعنان‌ نیز یکی‌ از ایشان‌ بود - ابن‌ مرزوق‌ وی‌ را یاری‌ کرد و چون‌ ابوسالم‌ بر تخت‌ نشست‌، او نزد سلطان‌ جدید منزلت‌ والایی‌ یافت‌، ولی‌ با بدگویی‌ از نزدیکان‌ سلطان‌ آنان‌ را برضد خود برانگیخت‌. پس‌ از قتل‌ ابوسالم‌ (762ق‌) ابن‌ مرزوق‌ موقعیت‌ خود را از دست‌ داد و بعد از 2 سال‌ در 764ق‌ به‌ قصد تونس‌ بر کشتی‌ نشست‌ (ابن‌ خلدون‌، عبدالرحمان‌، همان‌ 53 - 55؛ ابن‌ فرحون‌، 2/294- 295). در 765 (یا 766ق‌) نزد سلطان‌ ابواسحاق‌ و وزیرش‌ ابومحمد ابن‌ تافراکین‌ رفت‌ و در جامع‌ موحدون‌ تونس‌ خطبه‌ خواند. با کشته‌ شدن‌ ابواسحاق‌ در 770ق‌، پسرش‌ خالد جانشین‌ او شد، ولی‌ حکومتش‌ دیری‌ نپایید و سلطان‌ ابوالعباس‌ تاج‌ و تخت‌ را ربود و به‌ دنبال‌ آن‌ ابن‌ مرزوق‌ را از سمت‌ خطابت‌ در جامع‌ تونس‌ عزل‌ کرد (ابن‌ خلدون‌، عبدالرحمان‌، همان‌، 55 -56؛ ابن‌ حجر، همان‌، 1/323، الدرر، 5/95). ابن‌ مرزوق‌ خطیب‌ در 773ق‌ به‌ قصد مصر راه‌ دریا در پیش‌ گرفت‌ و پس‌ از گذار از اسکندریه‌، در قاهره‌ نزد ملک‌ اشرف‌ شعبان‌ بن‌ حسین‌ رسید و به‌ عنوان‌ قاضی‌ و خطیب‌ در آنجا منصبی‌ یافت‌ و در مدارس‌ صرغتمشیه‌، شیخونیه‌ و قمحیهٔ مصر تدریس‌ کرد. زندگی‌ وی‌ که‌ پیش‌ از این‌ سفر با تشویش‌ و اضطراب‌ سپری‌ شده‌ بود، در مصر با آرامش‌ گذشت‌. پس‌ از مرگ‌ پیکرش‌ را میان‌ مقبرهٔ ابن‌ قاسم‌ و اشهب‌ به‌ خاک‌ سپردند (ابن‌ خلدون‌، یحیی‌، 1/115؛ ابن‌ خلدون‌، عبدالرحمان‌، همان‌، 56؛ ابن‌ قنفذ، 373؛ ابن‌ حجر، انباء، 1/321-323). ابن‌ مرزوق‌ در طی‌ زندگی‌ سفرهای‌ گسترده‌ای‌ به‌ غرب‌ و شرق‌ اسلامی‌ داشت‌. در تلمسان‌، جرید، بجایه‌، تونس‌، مصر، بیت‌المقدس‌، دمشق‌، مکه‌، مدینه‌ و نیز اندلس‌ بزرگانی‌ را ملاقات‌ کرد و از ایشان‌ دانش‌ آموخت‌. او خود نام‌ آنان‌ را در مشیخه‌اش‌، عجالهٔ المستوفز گرد آورد است‌ (برای‌ مشایخ‌ وی‌، نک: ابن‌ خطیب‌، 3/105-106؛ ابن‌ فرحون‌، 2/291-294). وی‌ شاگردانی‌ نیز پرورش‌ داد که‌ از آن‌ میان‌ می‌توان‌ از ابن‌ قنفذ (ابن‌ قنفذ، همانجا) و ابن‌ زمرک‌ (ه م‌) نام‌ برد. کثرت‌ ذکر او در طرق‌ اجازات‌ مغرب‌ اسلامی‌ جائز اهمیت‌ است‌ (نک: بلوی‌، 257؛ جمال‌الدین‌ بصری‌، 43؛ فلانی‌، 17، 35؛ کتانی‌، 2/606، 629، 1089). ابن‌ مرزوق‌ خطیب‌، همگام‌ با زندگی‌ سیاسی‌، آثار بسیاری‌ از خود برجای‌ گذاشت‌. اثر چاپی‌ او المسند الصحیح‌ الحسن‌ فی‌ مآثر و محاسن‌ مولانا ابی‌ الحسن‌ است‌ که‌ در 1925م‌ لوی‌ پرووانسال‌، مستخرجاتی‌ از آن‌ را همراه‌ با ترجمهٔ فرانسه‌ در هسپریس‌1، شم 5 منتشر کرد. همچنین‌ فصلی‌ از آن‌ توسط بلاشر در «یادنامهٔ هانری‌ باسه‌2» ترجمه‌ شد. در 1975م‌؛ مایا شاتزمیلر مقاله‌ای‌ دربارهٔ این‌ اثر با عنوان‌ «چگونگی‌ تألیف‌ مسند ابن‌ مرزوق‌» در آرابیکا3، شم 12 منتشر کرد و در 1976م‌ ماریا خسوس‌ بیگرا مقاله‌ای‌ با عنوان‌ «دربارهٔ مسند ابن‌ مرزوق‌4» در همان‌ مجله‌، شم 13 به‌ چاپ‌ رسانید و همو در 1401ق‌/1981م‌ در الجزایر متن‌ کامل‌ کتاب‌ را انتشار داد. آثار خطی‌ او بدین‌ شرح‌ است‌: 1. تیسیر المرام‌ فی‌ شرح‌ عمدهٔ الاحکام‌. نسخه‌هایی‌ از این‌ اثر در کتابخانه‌های‌ رباط، قاهره‌ و استانبول‌ موجود است‌ (نک: مجموعهٔ مختارهٔ، 44؛ خدیویه‌، 1/292-293؛ I/438 )؛ GAL, 2. عجالهٔ المستوفز المستجاز، که‌ در آن‌ به‌ ذکر شیوخ‌ خود در حجاز، شام‌، مصر و مغرب‌ پرداخته‌ است‌. نسخه‌ای‌ از آن‌ در خزانهٔ ملکیهٔ رباط موجود است‌ (عنان‌، 1/326)؛ 3. عقیدهٔ اهل‌ التوحید المخرجهٔ من‌ ظلمهٔ التقلید، که‌ نسخه‌ای‌ از آن‌ مربوط به‌ سدهٔ 8ق‌ در کتابخانهٔ کوپریلی‌ یافت‌ می‌شود (کوپریلی‌، 2/311)؛ 4. سؤال‌ و جواب‌ فی‌ الشرف‌ من‌ قبل‌ الامم‌، که‌ نسخه‌ای‌ از آن‌ در کتابخانهٔ چستربیتی‌ مضبوط است‌ ( آربری‌، شم (9 )3296 )؛ 5. نهایهٔ الامل‌ فی‌ شرح‌ کتاب‌ الجمل‌، شرحی‌ است‌ بر الجمل‌ خونجی‌ در منطق‌ که‌ دو نسخه‌ از آن‌ در کتابخانهٔ اسکوریال‌ محفوظ است‌ ( 2 ESC، شم 654 .(614, تاریخ‌ کتابت‌ نسخهٔ نخست‌ به‌ 859ق‌ می‌رسد (برای‌ آثار یافته‌ نشده‌، نک: مقری‌، ازهار، 2/299، 3/52، نفح‌، 7/412؛ باباتنبکتی‌، 270؛ بغدادی‌، 1/191). شایان‌ ذکر است‌ که‌ اثری‌ با عنوان‌ طیب‌ الحبیب‌ در شرح‌ قصیدهٔ بردهٔ بوصیری‌ که‌ نسخه‌هایی‌ از آن‌ در برلین‌ ( آلوارت‌، شم و پاریس‌ ( دوسلان‌، شم موجود است‌، توسط بروکلمان‌ GAL,) به‌ ابن‌ مرزوق‌ خطیب‌ نسبت‌ داده‌ شده‌ که‌ ظاهراً باید تألیف‌ ابوطاهر احمد خجندی‌ (د 802ق‌) باشد (در مورد شرح‌ دیگری‌ بر قصیدهٔ برده‌ که‌ به‌ او نسبت‌ داده‌اند، به‌ شرح‌ حال‌ ابن‌ مرزوق‌ حفید در سطور بعد رجوع‌ شود). ابن‌ مرزوق‌ خطیب‌ را دو فرزند بود: محمد و احمد که‌ از سوی‌ احمد صاحب‌ نوه‌ای‌ به‌ نام‌ محمد شد. 2. محمد پنجم‌، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ احمد بن‌ محمد، معروف‌ به‌ ابن‌ مرزوق‌ حفید (ربیع‌الاول‌ 766-14 شعبان‌ 842ق‌/1364-30 ژانویهٔ 1439م‌)، فقیه‌ و ادیب‌ اهل‌ تلمسان‌. بابا تنبکتی‌ بسیار وی‌ را ستوده‌ و او را در زمرهٔ بزرگان‌ علم‌ و ادب‌ آورده‌ (ص‌ 295-296). وی‌ در طی‌ دو سفر حج‌ در سالهای‌ 790ق‌ و 819ق‌، با گذشتن‌ از شهرهایی‌ چون‌ قسنطینه‌، بجایه‌، تونس‌، اسکندریه‌، قاهره‌، مدینه‌ و مکه‌ نزد مشایخی‌ چون‌ سراج‌الدین‌ ابن‌ ملقن‌، سراج‌الدین‌ بلقینی‌، زین‌الدین‌ عراقی‌، ابن‌ خلدون‌، بهاءالدین‌ دمامینی‌، ابوحیّان‌ نحوی‌، ابن‌ هشام‌ انصاری‌، ابن‌ عرفه‌ - که‌ در سفر اول‌ با وی‌ همراه‌ بود - و دیگر بزرگان‌ آن‌ زمان‌ تحصیل‌ علم‌ کرد. جدّ، پدر و عموی‌ وی‌ را نیز می‌توان‌ از استادان‌ او به‌ شمار آورد. حفید که‌ در تصوف‌ دستی‌ داشته‌ و «احزاب‌» ابوالحسن‌ شاذلی‌ را روایت‌ کرده‌ است‌، از دست‌ پدر و عمویش‌ خرقه‌ پوشید. وی‌ در موسم‌ حج‌ ابن‌ حجر عسقلانی‌ را ملاقات‌ کرد و با او مبادلهٔ علمی‌ داشت‌. شاگردان‌ وی‌ عبارتند از: فرزندش‌ محمد هفتم‌، عبدالرحمان‌ ثعالبی‌، محب‌الدین‌ آقسرایی‌، ابوالمفضل‌ مشذالی‌، ابوالحسن‌ قلصادی‌، ابوالفرج‌ ابن‌ ابی‌ یحیی‌ تلمسانی‌ و دیگران‌ (ابن‌ حجر، الدرر، 5/96؛ سخاوی‌، 7/50؛ مقری‌، همان‌، 7/418-421-424؛ بابا تنبکتی‌، همانجا؛ نخلی‌، 65 -66). آنچه‌ در مورد حفید حائز اهمیت‌ می‌نماید، وجود نام‌ وی‌ در بسیاری‌ از طرق‌ اجازات‌، به‌ ویژه‌ اجازات‌ حجاز و مغرب‌ است‌ (مثلاً نک: رودانی‌، 135؛ کورانی‌، 93-94؛ نخلی‌، 44، 54، 66؛ جمال‌الدین‌ بصری‌، 27، 43، 69، 76؛ فلانی‌، 6، 17، 35، 49، 54؛ کتانی‌، 1/221، 454، جم). حفید سرانجام‌ در تلمسان‌ یا به‌ روایت‌ قلصادی‌ در مصر وفات‌ یافت‌ (نک: سخاوی‌، 7/51؛ مقری‌، همان‌، 7/421؛ قس‌: باباتنبکتی‌، 298). او صاحب‌ تألیفاتی‌ متعدد بوده‌ که‌ برخی‌ از آنها به‌ صورت‌ خطی‌ در کتابخانه‌های‌ جهان‌ مضبوط است‌، از آن‌ جمله‌اند: 1. اظهار صدق‌ المودهٔ فی‌ شرح‌ البردهٔ، که‌ نسخ‌ فراوانی‌ از آن‌ در کتابخانه‌های‌ مختلف‌ وجود دارد. قابل‌ ذکر است‌ که‌ در برخی‌ فهارس‌، این‌ اثر به‌ جد مؤلف‌ (ابن‌ مرزوق‌ خطیب‌) نسبت‌ داده‌ شده‌ است‌، اما با توجه‌ به‌ گفتهٔ محمد عابد فاسی‌ در معرفی‌ نسخه‌ای‌ از آن‌ که‌ در جامع‌ قرویین‌ فاس‌، به‌ شمارهٔ 100 ،1نگهداری‌ می‌شود، زمان‌ فارغ‌ از تألیف‌ این‌ اثر به‌ گفتهٔ خود مؤلف‌، 810ق‌ بوده‌ که‌ با دورهٔ زندگی‌ خطیب‌ سازگاری‌ ندارد (فاسی‌، 3/203، 206؛ برای‌ دیگر نسخه‌ها، نک: حجی‌، 226؛ علوش‌، 2(1)/83؛ کوپریلی‌، شم 1306؛ دوسلان‌، شم 3188 ؛ ورهووه‌، GAL,S,I/497; 157 )؛ 2. روضهٔ الاعلام‌ بعلم‌ انواع‌ الحدیث‌ السام‌، منظومه‌ای‌ در حدیث‌، الهام‌ گرفته‌ شده‌ از الفیهٔ ابن‌ لیون‌ و عراقی‌ که‌ در کتابخانهٔ اسکوریال‌ موجود است‌ ( 2 ESC، شم (1 )1517 )؛ 3. المفاتیح‌ المرزوقیهٔ لحل‌ الاقفال‌ و استخراج‌ خبایا الخزرجیهٔ، که‌ شرحی‌ است‌ بر خزرجیهٔ ابی‌ الجیش‌ و نسخه‌هایی‌ از آن‌ در کتابخانه‌های‌ اسکوریال‌ ( 2 Esc، شم 332 )، جامع‌ زیتونهٔ تونس‌ (منصور، 226)، ازهریه‌ (ازهریه‌، 4/476) و دارالکتب‌ مصر (نک: وجود دارد؛ 4. منظومه‌ای‌ در علوم‌ حدیث‌ - احتمالاً موسوم‌ به‌ الحدیقهٔ - که‌ نسخه‌ای‌ کهن‌ از آن‌ به‌ تاریخ‌ کتابت‌ 834ق‌ در کتابخانهٔ اسکوریال‌ ( 2 ESC، شم نگهداری‌ می‌شود (برای‌ آثار یافته‌ نشده‌، نک: سخاوی‌، 7/50؛ مقری‌، همان‌، 7/424؛ ابن‌ سوده‌، 219؛ حفناوی‌، 1/137). اثری‌ نیز با عنوان‌ برنامج‌ الشوارد که‌ تألیف‌ شخصی‌ به‌ نام‌ ابوالقاسم‌ (ابوالفضل‌) بن‌ محمد مرزوق‌ است‌ و در سدهٔ 10ق‌ تألیف‌ شده‌ است‌، به‌ ابن‌ مرزوق‌ حفید نسبت‌ داده‌ شده‌ است‌ که‌ صحیح‌ نمی‌نماید (نک: کاتالوگوس‌1، شم 243 ؛ مجلهٔ معهد المخطوطات‌، 18(1)/8؛ قس‌: .(GAL,S,II/345 3. محمد هفتم‌، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ محمد، معروف‌ به‌ ابن‌ مرزوق‌ کفیف‌ (824 -901ق‌/1421-1496م‌)، محدث‌ و فقیه‌. وی‌ که‌ جدّ مادری‌ پدر بزرگ‌ مقری‌ است‌ (مقری‌، همان‌، 7/413)، نزد بزرگانی‌ چون‌ پدرش‌ حفید، ابوالفضل‌ قاسم‌ عقبانی‌، ابوزید عبدالرحمان‌ ثعالبی‌، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ مشذالی‌، ابن‌ عقاب‌ جذامی‌ و دیگران‌ دانش‌ آموخت‌. نام‌ وی‌ نیز در طرق‌ اجازات‌ مغرب‌ بسیار به‌ چشم‌ می‌خورد. ابن‌ غازی‌ در ذیل‌ فهرس‌ (147 به‌ بعد) اجازات‌ خود نام‌ وی‌ را آورده‌ و نیز بلوی‌ فهرستی‌ از اجازات‌ او را در ثبت‌ خود (ص‌ 217 به‌ بعد) ذکر کرده‌ است‌. علاوه‌ بر اینان‌ ابوالعباس‌ ونشریسی‌ و علی‌ بن‌ محمد قلصادی‌ نیز از محضر او بهره‌ برده‌اند (ابن‌ مریم‌، 141، 251). محمد در 861ق‌ سفری‌ به‌ مشرق‌ کرد. پس‌ از چندی‌ به‌ موطن‌ خود بازگشت‌ و سرانجام‌ در تلمسان‌ از دنیا رفت‌ (سخاوی‌، 5/46؛ مقری‌، همان‌، 7/414). از او منظومه‌ای‌ میمیّه‌ در دعا در کتابخانهٔ صبیحیّهٔ سَلا موجود است‌ (حجی‌، 315). ابن‌ مرزوق‌ کفیف‌ فرزندی‌ به‌ نام‌ احمد، معروف‌ به‌ حفید الحفید داشت‌ که‌ خطیب‌ اهل‌ تلمسان‌ بوده‌ و ابن‌ غازی‌ او را بسیار ستوده‌ است‌ (ص‌ 32-33). وی‌ نزد پدرش‌ و نیز نزد سنوسی‌، ابن‌ زکری‌ و ابن‌ عباس‌ تلمسانی‌ اخذ علم‌ کرد (بابا تنبکتی‌، 52، 223؛ ابن‌ مریم‌، 88). همچنین‌ محمد هشتم‌ فرزند حفصه‌ دختر حفید از آخرین‌ افراد شناخته‌ شدهٔ این‌ خاندان‌ است‌ که‌ نزد دایی‌ خود کفیف‌، ابوعبدالله‌ تنسی‌ و ابن‌ زکری‌ کسب‌ علم‌ کرد. ابن‌ مریم‌ (ص‌ 257) به‌ زنده‌ بودن‌ وی‌ در 918ق‌ تصریح‌ دارد (قس‌: بابا تنبکتی‌، 334، که‌ به‌ زنده‌ بودن‌ او تا 920ق‌ اشاره‌ دارد؛ در مورد شجرهٔ این‌ خاندان‌، نک: بلوی‌، 221).

درباره ما

  • درباره آفتاب
  • قوانین و مقررات
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • راهنمای آفتاب
  • نقشه سایت

تماس با ما

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۰۵۳۴

تلگرام آفتاب

اینستاگرام آفتاب

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۷۱ ۳۲

ایران، تهران، امیرآباد شمالی خیابان هفتم کوچه سوم پلاک ۳

پشتیبانی آفتاب

همکاری در کسب و کار

  • آگهی رایگان
  • تبلیغات در آفتاب
  • مشاوره کسب و کار

خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیک خود را وارد نمایید
عضویت
کلیه حقوق این سایت برای شرکت شبکه ی اینترنتی آفتاب محفوظ است.