آفتاب
ورود | عضویت
چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ ۰۰:۰۴
  • اخبار
    • اخبار سیاسی
    • اخبار اقتصادی
    • اخبار فرهنگی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار اجتماعی
    • اخبار فناوری
    • اخبار سلامت
    • اخبار ایران و جهان
    • پیشخوان روزنامه ها
  • دانش سرا
    • مقالات
    • کتاب الکترونیکی
    • دانستنی ها
    • لینک های مفید
    • فرهنگ فیلم
    • لغت نامه دهخدا
    • دائره المعارف
    • کتابهای منتشر شده
    • بانک های اطلاعاتی
  • چندرسانه ای
    • 60 ثانیه با اخبار
    • کیوسک آفتاب
    • فیلم
    • عکس
    • پادکست
    • اینفوگرافی
    • آفتاب پلاس
  • دیجیتال مارکتینگ
    • خدمات دیجیتال مارکتینگ
    • نیازمندیها
    • بانک مشاغل
    • وبگردی
    • بنر
    • مشاوره کسب و کار
    • رپورتاژ آگهی
    • کمپین
    • خدمات
    • سایتچین
  • گردشگری
    • مجله گردشگری آفتاب
    • گزارش لحظه ای جاده ها
    • نقشه ترافیک تهران
  • تفریح و سرگرمی
    • شبکه های اجتماعی
    • موسیقی
    • فیلم و سریال
    • تئاتر
    • آشپزی
    • کارت تبریک
    • فیلم های سینما
    • بازی های اینترنتی
    • شعر و ادب
    • گل و گیاه
    • ضرب‌المثل
    • فتوبلاگ
    • سخن بزرگان
    • تعبیر خواب
    • داستان سرا
    • فال و طالع بینی
    • چیستان
    • شخصیت‌ها
    • لطیفه

دائره المعارف بزرگ اسلامی

جلد یکم (آب - آل داوود)

جلد دوم (آل رشید - ابن ازرق)

جلد سوم (ابن ازرق - ابن سیرین)

جلد چهارم (ابن سینا - ابن میسر)

جلد پنجم (ابن میمون - ابوالعر قلانسی)

جلد ششم (ابوعزه - احمدبن عبدالملک بن شهید)

جلد هفتم (احمد بن علویه - ازبک خان)

جلد هشتم (ازبکستان - اشبیلیه)

جلد نهم (اشتب - البیره)

جلد دهم (البیری - باباطاهر)

جلد یازدهم (بابافرج تبریزی - برماوی)

جلد دوازدهم (برمکیان - بوسنوی)

ابن‌مردنیش‌

اِبْن‌ِ مَرْدَنیش‌، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ سعد بن‌ محمد بن‌ سعد (یا احمد) بن‌ مردنیش‌ جذامی‌ یا تُجیبی‌ (518 -567ق‌/1124- 1172م‌)، امیر شرق‌ اندلس‌ که‌ حدود 25 سال‌ بر آن‌ نواحی‌ حکم‌ راند و برای‌ تصرف‌ مناطق‌ مرکزی‌ با امیران‌ مرابطی‌ و موحدی‌ به‌ مبارزه‌ پرداخت‌ (مؤنس‌، 2/232؛ ابن‌ ابار، 2/232؛ ابن‌ خطیب‌، الاحاطهٔ، 2/121). در باب‌ نام‌ جدش‌ مردنیش‌ نظرات‌ گوناگونی‌ ابراز شده‌ (نک: 2 EI؛ مؤنس‌، 2/232-233)، اما هنوز جای‌ تحقیق‌ بیشتر باقی‌ است‌. او در خاندانی‌ اسپانیایی‌ و نومسلمان‌، در بنشکله‌1 از اعمال‌ طُرطوشه‌ زاده‌ شده‌ (ابن‌ خلکان‌، 7/131) و احتمالاً نسبت‌ جذامی‌ وی‌ به‌ سبب‌ ولای‌ جدش‌ به‌ یکی‌ از جذامیان‌ ساکن‌ اندلس‌ بوده‌ است‌ (نک: ابن‌ جزم‌، 420-421). در منابع‌ مسیحی‌ بیشتر با عنوان‌ لب‌2 یا ملک‌ لب‌3 ازاو یاد می‌شود (مؤنس‌، همانجا). وی‌ در خاندانی‌ که‌ به‌ شجاعت‌ و مبارزه‌ با مسیحیان‌ مشهور بودند، پرورش‌ یافت‌. پدرش‌ سعد که‌ حکومت‌ اِفراغه‌4 را برعهده‌ داشت‌، در 527ق‌/1133م‌ شهر را از سقوط در مقابل‌ حملات‌ و محاصرهٔ آلفونسوی‌ اول‌ حاکم‌ آراگون‌ حفظ نمود (ذهبی‌، 20/233- 234؛ عنان‌، تعلیقات‌، 2/121). اخباری‌ نیز که‌ ذهبی‌ (همانجا) به‌ نقل‌ از یسع‌ بن‌ حزم‌ در ذکر شهامت‌ جد ابوعبدالله‌ یعنی‌ مردنیش‌ آورده‌، این‌ شهرت‌ را تأیید می‌کند. ابن‌ مردنیش‌ خود نیز جوانی‌ شجاع‌ بود (نک: ذهبی‌، 20/240- 241؛ مقری‌، 3/210، 563)، حتی‌ ابن‌ صاحب‌ الصلاهٔ که‌ در کتاب‌ تاریخ‌ خود، المن‌ بالامامهٔ، به‌ نکوهش‌ از وی‌ پرداخته‌ (ص‌ 65، 76-77، جم)، در ثورهٔ المریدین‌ او را به‌ شجاعت‌ ستوده‌ است‌ (نک: ابن‌ خطیب‌، همان‌، 2/122). در نوجوانی‌ به‌ خدمت‌ ابن‌ عیاض‌ درآمد (مراکشی‌، 209) و در روزگار وی‌ دو بار در 540 و 542ق‌ به‌ نیابت‌ از او در شهرهای‌ مُرسیه‌ و بلنسیه‌ به‌ حکومت‌ پرداخت‌ (ابن‌ ابار، 2/231-232؛ ضبی‌، 43-44). پس‌ از مرگ‌ ابن‌ عیاض‌ (542ق‌) و با اشارت‌ قبلی‌ او (مراکشی‌، 209-210) مردم‌ بلنسیه‌ با وی‌ بیعت‌ کردند. مردم‌ مرسیه‌ نیز در همان‌ سال‌ امارت‌ وی‌ را پذیرفتند (ضبی‌، 44). پس‌ از تصرف‌ شاطبه‌ و دانیه‌، در 546ق‌ نیز با شکست‌ احمد بن‌ ملحان‌ طائی‌ شهرهای‌ بَسطه‌ و وادی‌ آش‌ را ضمیمهٔ متصرفات‌ خویش‌ ساخت‌ و مرزهای‌ خود را تا نزدیک‌ جیّان‌ - مرکز موحدون‌ در آن‌ روزگار - پیش‌ برد (ابن‌ خطیب‌، همان‌، 2/126؛ عنان‌، عصر المرابطین‌، 1/320، 335)، اما پس‌ از چندی‌ عبدالمؤمن‌، سردار موحدون‌، با لشکری‌ مجهز به‌ سمت‌ قلمرو ابن‌ مردنیش‌ لشکر کشید. ابن‌ مردنیش‌ که‌ به‌ واسطهٔ نزدیکی‌ به‌ سرزمینهای‌ مسیحیان‌ با بسیاری‌ از آنان‌ پیمان‌ همکاری‌ داشت‌، پس‌ از آگاهی‌ از موضوع‌، از امبرِ بَرشلونه‌ (بارسلون‌) یاری‌ خواست‌. عبدالمؤمن‌ که‌ یارای‌ مقاومت‌ در خود نمی‌دید، از نیمهٔ راه‌ بازگشت‌ و در این‌ لشکرکشی‌ تنها به‌ محاصرهٔ المریّه‌ که‌ در دست‌ مسیحیان‌ بود، اکتفا کرد (ابن‌ اثیر، 11/156-157). در 546ق‌ در غیاب‌ ابن‌مردنیش‌ در بلنسیه‌ شورشی‌ رخ‌ داد. گرچه‌ اشاره‌ای‌ به‌ چگونگی‌ این‌ شورش‌ نشده‌ است‌، اما از منابع‌ برمی‌آید که‌ موحدون‌ در این‌ شورش‌ دست‌ داشته‌اند. همچنین‌ از این‌ منابع‌ می‌توان‌ دریافت‌ که‌ عبدالمؤمن‌ به‌ ابن‌ مردنیش‌ همچون‌ دیگر شورشیان‌ (ثائران‌) محلی‌ که‌ با مرابطون‌ پیکار کرده‌ و بی‌درنگ‌ به‌ جریان‌ موحدون‌پیوسته‌بودند، می‌نگریسته‌است‌ (نک: قلقشندی‌، 6/443- 445). در 552ق‌ ابن‌ مردنیش‌ به‌ قصد یاری‌ رساندن‌ به‌ هم‌ پیمان‌ مسیحی‌ خود، آلفونسو که‌ از جانب‌ موحدون‌ تهدید می‌شد، به‌ المریه‌ شتافت‌، لکن‌ در این‌ نبرد به‌ سختی‌ شکست‌ خورد و به‌ مرسیه‌ عقب‌ نشست‌ (ابن‌ اثیر، 11/223-224؛ نیز نک: ه د، 2/81). وی‌ برای‌ جبران‌ این‌ شکست‌ در 554ق‌ از غیبت‌ امیر موحدون‌ که‌ در مراکش‌ به‌ سر می‌برد، استفاده‌ کرد و با کمک‌ مسیحیان‌ به‌ جَیّان‌ حمله‌ برد. در این‌ واقعه‌ محمد بن‌ علی‌ کومی‌ والی‌ شهر با وی‌ بیعت‌ کرد و همراه‌ با او پس‌ از فتح‌ جیّان‌ و اُبّده‌ و بَیّاسه‌، حرکت‌ خود را به‌ سمت‌ قرطبه‌ ادامه‌ داد (ابن‌ صاحب‌، الصلاهٔ، 65 -66؛ ابن‌ خطیب‌، اعمال‌ الاعلام‌، 261) و شهر را به‌ محاصرهٔ خویش‌ در آورد، اما با حیله‌ و تدبیر ابوزید عبدالرحمان‌ بن‌ تیجیت‌ و قاضی‌ اخیل‌ بن‌ ادریس‌، به‌ گمان‌ آنکه‌ اشبیلیه‌ آمادهٔ تسلیم‌ است‌، از محاصرهٔ قرطبه‌ دست‌ کشید و عازم‌ اشبیلیه‌ شد و پس‌ از سه‌ روز محاصره‌ چون‌ نتوانست‌ کاری‌ انجام‌ دهد، ناگزیر از آنجا عقب‌ نشست‌ (ابن‌ صاحب‌ الصلاهٔ، 66 - 68). در 557ق‌ به‌ یاری‌ پدرزنش‌ ابراهیم‌ بن‌ هَمُشک‌ (قس‌: ابن‌ ابار، 2/260) که‌ با حیله‌ بر غرناطه‌ دست‌ یافته‌ و موحدون‌ را در واقعهٔ مَرج‌ الرقاد شکست‌ داده‌ بود، مدت‌ کوتاهی‌ بر غرناطه‌ مسلط شد (ابن‌ اثیر، 11/283-284؛ ابن‌ صاحب‌ الصلاهٔ، 123-136). در شعبان‌ 560 میان‌ ابن‌ مردنیش‌ و موحدون‌ که‌ از اشبیلیه‌ به‌ قصد مقابله‌ با تعرضات‌ او و دفاع‌ از قرطبه‌ به‌ سوی‌ این‌ شهر حرکت‌ کرده‌ بودند، نبرد سختی‌ در فَحص‌ جَلاّب‌، در نزدیکی‌ مرسیه‌، روی‌ داد. در این‌ پیکار ابوحفص‌ عمر (برادر یوسف‌ بن‌ عبدالمؤمن‌، خلیفهٔ موحدون‌) با لشکر عظیمی‌ سپاه‌ ابن‌ مردنیش‌ را درهم‌ شکست‌ (نک: مؤنس‌، 2/260). پس‌ از این‌ شکست‌ ابن‌ مردنیش‌ که‌ به‌ مرسیه‌ پناه‌ برده‌ بود، برای‌ جلوگیری‌ از نفوذ موحدون‌ با کمک‌ هم‌ پیمانان‌ مسیحی‌ خود از آنجا خارج‌ شد و به‌ شهر لورقه‌5 رفت‌، لیکن‌ موحدون‌ با استفاده‌ از مسیر دیگری‌ وارد شهر شدند و حرکت‌ به‌ سوی‌ مرسیه‌ را ادامه‌ دادند و پس‌ از نبردی‌ سنگین‌ در عید قربان‌ آن‌ شهر را فتح‌ کردند (ابن‌ صاحب‌ الصلاهٔ، 197-200). در پی‌ این‌ پیروزی‌ موحدون‌ به‌ پاکسازی‌ اطراف‌ غرناطه‌ (همو، 246؛ عنان‌، عصر المرابطین‌، 2/29-30) که‌ در دست‌ هم‌ پیمانان‌ مسیحی‌ ابن‌ مردنیش‌ بود، پرداختند، ولی‌ آنان‌ همچنان‌ به‌ شبیخون‌ زدن‌، راهزنی‌ و ایجاد ناامنی‌ در منطقه‌ ادامه‌ می‌دادند (ابن‌ صاحب‌ الصلاهٔ، 274- 275؛ عنان‌، همانجا). سرانجام‌ در 564ق‌ ابن‌ مردنیش‌ که‌ به‌ سبب‌ شکستهای‌ پی‌درپی‌ نسبت‌ به‌ بستگان‌ و یاران‌ خویش‌ بدبین‌ شده‌ و از مدتها قبل‌ به‌ آزار و اذیت‌ آنان‌ پرداخته‌ بود، با ابن‌ همشک‌ نیز قطع‌ رابطه‌ کرد. ابن‌ همشک‌ هم‌ که‌ به‌ جهت‌ بدرفتاریهای‌ ابن‌ مردنیش‌ با اطرافیان‌، از عاقبت‌ خویش‌ بیمناک‌ شده‌ بود، با ارسال‌ نامه‌ای‌ به‌ ابوحفص‌ عمر به‌ موحدون‌ پیوست‌ (ابن‌ صاحب‌ الصلاهٔ، 302-303؛ ابن‌ ابار، 2/260). در واقع‌ جدایی‌ ابن‌ همشک‌ از ابن‌ مردنیش‌ درپی‌ آشوبهایی‌ بود که‌ پس‌ از شکست‌ در واقعهٔ فحص‌ الجلاب‌، سراسر حوزهٔ حکومت‌ ابن‌ مردنیش‌ را در برگرفته‌ بود (نک: ابن‌ صاحب‌ الصلاهٔ، 379؛ بیذق‌، 126، که‌ از قیام‌ بسیاری‌ از فرماندهان‌ وی‌ چون‌ برادر و دامادش‌ یاد کرده‌ است‌). ابن‌ مردنیش‌ درپی‌ جدایی‌ از ابن‌ همشک‌ به‌ مسیحیان‌ هم‌ پیمان‌ خود امتیازاتی‌ داد (ابن‌ صاحب‌ الصلاهٔ، 400). در رمضان‌ همان‌ سال‌ خلیفهٔ موحدی‌ با نامهٔ دیگری‌ او را به‌ آیین‌ توحیدی‌ فراخواند (تازی‌، 304)، اما وی‌ همچنان‌ به‌ اقدامات‌ خود برضد ابن‌ همشک‌ افزود. در 565ق‌ ابوحفص‌ با اصرار و الحاح‌ ابن‌ همشک‌ طی‌ نامه‌ای‌ از امیر موحدی‌ خواست‌ تا با ابن‌ مردنیش‌ به‌ جنگ‌ پردازد. پس‌ لشکر مجهز موحدون‌ در رجب‌ 566 عازم‌ جنگ‌ با او شد. ابن‌ مردنیش‌ در این‌ نبرد به‌ سختی‌ شکست‌ خورد و مردم‌ شهرهای‌ قلمرو وی‌ که‌ از ستم‌ او به‌ جان‌ آمده‌ بودند، از سپاه‌ موحدی‌ استقبال‌ نمودند و بیشتر شهرها به‌ تصرف‌ موحودن‌ درآمد (ابن‌ صاحب‌ الصلاهٔ، 316-319)، از جمله‌ شهر المریّه‌ که‌ توسط ابن‌ صاحب‌ البسیط - شوهر خواهر وی‌ - تسلیم‌ موحدون‌ گردید. پس‌ ابن‌ مردنیش‌ در اقدامی‌ انفعالی‌ و جنون‌آمیز و برای‌ انتقام‌ فرمان‌ داد تا خواهر و خواهرزادگانش‌ را به‌ قتل‌ رسانند (همو، 320-321). سرانجام‌ به‌ دنبال‌ شکستهای‌ پی‌درپی‌ بیمار شد و ناچار به‌ مرسیه‌ بازگشت‌ و چندی‌ بعد (567ق‌) در حصار مرسیه‌ بر اثر همان‌ بیماری‌ درگذشت‌ (مراکشی‌، 249). بنابر روایتی‌ که‌ چندان‌ مستند نمی‌نماید، پس‌ از این‌ سنگدلیها، مادرش‌ او را مسموم‌ کرد (ابن‌ خلکان‌، 7/131؛ صفدی‌، 3/89). ابن‌ مردنیش‌ در سایهٔ شجاعت‌ بسیار خویش‌ و همکاری‌ یاران‌ و فرماندهان‌ نیرومندی‌ چون‌ ابن‌ همشک‌ در راه‌ رهایی‌ مردم‌ شرق‌ اندلس‌ از تسلط بربرها و ایجاد حکومتی‌ مستقل‌ و مقتدر گامهای‌ بلندی‌ برداشت‌، اما فساداخلاق‌، می‌خوارگی‌، شهوت‌رانی‌، تحمیل‌مالیاتهای‌ سنگین‌ بر مردم‌ (ابن‌ خطیب‌، اعمال‌ الاعلام‌، 260-261، الاحاطهٔ، 2/122-126)، کشتن‌ بسیاری‌ از اطرافیانش‌ که‌ بی‌سبب‌ به‌ آنان‌ بدبین‌ می‌شد، از جمله‌ عبدالرحمان‌ بن‌ سعید غرناطی‌ و دو وزیرش‌ موسوم‌ به‌ اِبْنَی‌ جذع‌ (ابن‌ صاحب‌ الصلاهٔ، 302-303، 379؛ مراکشی‌، همانجا) و به‌ ویژه‌ اتّکای‌ بسیار او به‌ مسیحیان‌، کار او را به‌ شکست‌ کشاند. ابن‌ مردنیش‌ برخلاف‌ نیاکانش‌ به‌ شیوهٔ مسیحیان‌ اسپانیا می‌زیست‌، چون‌ آنان‌ لباس‌ می‌پوشید، به‌ زبان‌ آنان‌ سخن‌ می‌گفت‌ (ابن‌ خطیب‌، الاحاطهٔ، 2/132؛ کردعلی‌، 168-169؛ مؤنس‌، 2/233) و به‌ پادشاهان‌ مسیحی‌، از جمله‌ شاهان‌ قشتاله‌، آراگون‌ و برشلونه‌ خراج‌ می‌داد (ابن‌ خطیب‌، همان‌، 2/124؛ مؤنس‌، همانجا). وجود پیمانهای‌ نظامی‌ متعدد میان‌ وی‌ و سرزمینهای‌ مسیحی‌ (به‌ سبب‌ وجود مرزهای‌ گسترده‌ با آنان‌) باعث‌ می‌شد که‌ در جنگ‌ با موحدون‌ از آنان‌ یاری‌ بخواهد (نک: ابن‌ صاحب‌ الصلاهٔ، 197-200، جم). وی‌ به‌ سبب‌ بی‌اعتمادی‌ به‌ مسلمانان‌ و برای‌ جلب‌ رضایت‌ سربازان‌ مسیحی‌، بسیاری‌ از ساکنان‌ شهرهای‌ قلمرو خویش‌، از جمله‌ بلنسیه‌ و مرسیه‌ را مجبور به‌ ترک‌ شهر ساخت‌ و خانه‌هایشان‌ را در اختیار سربازان‌ مسیحی‌ قرار داد (ابن‌ ابار، 2/268؛ مراکشی‌، همانجا) و حتی‌ برای‌ رفاه‌ آنان‌ در شهرهای‌ مذکور اماکنی‌ و نیز میخانه‌هایی‌ به‌ وجود آورد (ابن‌ خطیب‌، همانجا). او در حالی‌ که‌ گاه‌ بسیاری‌ از دژها و شهرهای‌ مسلمانان‌ را به‌ مسیحیان‌ می‌سپرد و در برخی‌ از شهرها بدانها اجازهٔ تأسیس‌ اسقف‌ نشین‌ می‌داد، خود از جانب‌ آلفونسوی‌ هفتم‌، المریه‌ را اداره‌ می‌کرد (ابن‌ صاحب‌ الصلاهٔ، 246، 401؛ مؤنس‌، 2/233؛ نک: 2 EI). این‌ اعمال‌ و رفتار سبب‌ شد تا مسلمانان‌ از پیرامون‌ او پراکنده‌ شدند (ابن‌ صاحب‌ الصلاهٔ، 379) و مهم‌تر آنکه‌ فرماندهان‌ با نفوذ وی‌ چون‌ ابن‌ همشک‌ و ابن‌ صاحب‌ البسیط از او گسستند و به‌ اردوگاه‌ موحدون‌ پیوستند. پس‌ از مرگ‌ وی‌ فرزندان‌ و اقوامش‌ بنابر وصیت‌ او به‌ اطاعت‌ موحدون‌ درآمدند و در رمضان‌ 567 در اشبیلیه‌ با خلیفهٔ موحدی‌ بیعت‌ کردند (مراکشی‌، 250؛ ابن‌ صاحب‌ الصلاهٔ، 480-481) و بدین‌ سان‌ شعلهٔ جنگ‌ 25 ساله‌ برضد موحدون‌ در اندلس‌ خاموش‌ شد.

درباره ما

  • درباره آفتاب
  • قوانین و مقررات
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • راهنمای آفتاب
  • نقشه سایت

تماس با ما

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۰۵۳۴

تلگرام آفتاب

اینستاگرام آفتاب

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۷۱ ۳۲

ایران، تهران، امیرآباد شمالی خیابان هفتم کوچه سوم پلاک ۳

پشتیبانی آفتاب

همکاری در کسب و کار

  • آگهی رایگان
  • تبلیغات در آفتاب
  • مشاوره کسب و کار

خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیک خود را وارد نمایید
عضویت
کلیه حقوق این سایت برای شرکت شبکه ی اینترنتی آفتاب محفوظ است.