اِبْنِ مالِک، ابوعبدالله جمالالدین محمد بن عبدالله بن مالک طائی جَیّانی (ح 600 -672ق/1204-1273م)، نحوی، لغوی، ادیب و ناظم عصر موحدون در اندلس و اواخر عصر ایوبیان و اوایل عصر ممالیک در مصر. وی از قبیلهٔ طی برخاسته بود که پس از فتح اسلامی، به اندلس کوچیده و در حوالی قُرطُبه، اشبیلیه و مرسیه متوطن شده بودند (مقری، 1/281). با اینکه دربارهٔ وی اطلاعات نسبتاً فراوانی در دست است، هنوز گوشههایی از زندگی او بر ما پوشیده است، از جمله از دوران کوتاه زندگی او در اندلس اطلاع چندانی نداریم و نیز از افراد خاندان او جز فرزندش، بدرالدین، معروف به ابن ناظم، اطلاعی در دست نیست. ابن مالک در یکی از بحرانیترین دورانهای تاریخ اندلس در جیّان زاده شد (ابن جزری، 2/180؛ ابن طولون، 2/532) و به همین جهت علاوه بر طائی نسبت جیانی نیز یافت (ابوالفدا، 4/8؛ ذهبی، 4/1491). قرائت قرآن و نحو را در جیان نزد ثابت بن خیار فراگرفت (ابن جزری، 2/181؛ مقری، 2/425). مدت کوتاهی نیز از محضر ابوعلی شلوبین بهره برد (ابن جزری، همانجا؛ سیوطی، بغیهٔ، 1/131). در جوانی راه مشرق پیش گرفت و به مصر رفت (برکات، 5). از میان تمام منابع تنها ملوی (ص 4) گفته است که وی مدتی در قاهره عهدهدار منصب قضا بوده، اما بعید به نظر میرسد که وی در این دوره از زندگی به چنین مقامی دست یافته باشد. در هر حال احتمال میرود که آشفتگیها و بحرانهای سیاسی اواخر حکومت موحدون که شیرازهٔ امور اندلس را از هم پاشیده و عرصه را بر مردم تنگ کرده بود (ابن خطیب، 269 به بعد)، یکی از عوامل مهاجرت او بوده باشد. در آن روزگار مشرق زمین نیز اوضاع و احوال مناسبتری نداشت، جنگهای صلیبی و هجوم تاتارها از یکسو و برخوردهای داخلی و اختلافات بین فرزندان صلاحالدین ایوبی بر سر تقسیم حکومت از دیگر سو، امنیت و آسایش از مردم ربوده بود (نک: ابن نغری بردی، 6/275-280). احتمالاً از همین روی ابن مالک جوان، مصر را برای تکمیل دانش خود و کسب مدارج علمی، مناسب نیافت و عازم حجاز شد و از آنجا راه شام را در پیش گرفت و در دمشق رحل اقامت افکند (ابن طولون، ملوی، همانجاها؛ اسنوی، 2/454). او که ظاهراً سخت تحت تأثیر شرق قرار گرفته بود، مذهب خود را که قبل از مهاجرت مانند بیشتر اهالی اندلس مالکی بود، به شافعی تغییر داد (ابن طولون، 2/533؛ ملوی، همانجا). شاید سبب این امر آن باشد که وی از همان ابتدا قصد ماندن در شرق را داشته است، گرچه برخی برآنند که پذیرفتن مذهب شافعی ضرورتی بوده که جوّ حاکم بر مدارس عادلیه و سلطانیه اقتضا میکرده است (برکات، 9). وی در دمشق نزد چند تن از مشاهیر به ادامهٔ تحصیل و تکمیل دانش خود پرداخت (سبکی، 5/28؛ ابن جزری، 2/180)، سپس راهی حلب شد و در آنجا با اهل علم، از جمله ابن عمرون همنشین گشت و از محضر درس استادان و دانشمندانی چون ابن یعیش (ه م) نیز بهره برد و ضمن آن در مدرسهٔ سلطانیه به تعلیم و تدریس نحو و قرائات پرداخت (صفدی، 3/359؛ ابن شاکر، 3/407؛ مقری، 2/425-431؛ مکرم، 164). وی پس از طی مدارج علمی، تلاش خود را صرف زبان و نحو عربی کرد و تدریس را پیشهٔ خود ساخت و در کنار آن به تألیف نیز روی آورد. به زودی آوازهای بلند یافت و برهمگنان پیشی جست (صفدی، ابن شاکر، سبکی، همانجاها). مدتی را نیز در حماه به سر برد و در آنجا هم به تدریس و تألیف پرداخت و کتاب الخلاصهٔ را نوشت، سپس به دمشق بازگشت و امامت مسجد، و پس از ابوشامه، کرسی استادی در مدرسهٔ عادلیه را که تبحر در قرائات و نحو از شروط آن بود، برعهده گرفت (صفدی، اسنوی، ابن جزری، همانجاها؛ قس: هوار، .(170 از جمله شاگردان او میتوان پسرش بدرالدین محمد (ابن ناظم)، ابن جماعهٔ، ابن عطار، ابن نحاس، ابن منجی، ابوبکر بن جعوان، ابوبکر ابن یعقوب و نیز هبهٔالله بن ابراهیم بارزی را که از کودکی در خدمت وی بوده، نام برد (ابن وردی، 2/318؛ صفدی، 3/362؛ ابن قاضی شهبه، 133-134؛ ابن رافع، 1/227). علاوه بر اینان ابوبکر مزی، ابوعبدالله صیرفی و شهابالدین ابن غانم نیز از او روایت کردهاند (مقری، 2/428). ابن مالک در دمشق درگذشت و در دامنهٔ کوه قاسیون به خاک سپرده شد (ابن کثیر، 12/267). مقام علمی ابن مالک در لغت، قرائات، حدیث و شعر و به خصوص نحو مورد ستایش بسیار قرار گرفته، تا آنجا که مقام او را در نحو به مقام شافعی در فقه همانند کردهاند (ابن وردی، همانجا). شخصیت علمی و اخلاقی او سبب شده که نزد همگان و به ویژه همگنانش اعتبار و احترام خاصی بیابد، چندانکه به گفتهای (صفدی، 3/359؛ مقری، 2/432) چون از اقامهٔ جماعت فارغ میشد، برخی از علمای آن روزگار از جمله ابن خلکان که در آن زمان منصب قاضی القضاتی را برعهده داشت، وی را تا خانه همراهی میکردند. اما با وجود تواتر این روایت و نیز دوستی عمیقی که به تأیید منابع کهن بین آن دو وجود داشته، معلوم نیست چرا ابن خلکان در تاریخ خود نامی از وی به میان نیاورده است. منابع ما به هیچ نوع ارتباطی بین او و دربار امرا و حکام اشارهای نکردهاند و تنها سیوطی ( حسن المحاضرهٔ، 2/96-97) نامهای از وی را که در آن از ملک ظاهر بیبرس (حک 658 -679ق) طلب مساعدت کرده و در ضمن آن گوشههایی از اوضاع اجتماعی آن روز مصر را روشن ساخته، آورده است. شاید هم وظایفی چون امامت مسجد و تدریس در شهرهای دمشق (مدرسهٔ عادلیهٔ کبری) و حماه و حلب درپی نوشتن همین نامه به او داده شده باشد (قس: مکرم، همانجا). اما آنچه دربارهٔ ابن مالک در منابع آمده، منحصر به ستایش نیست. برخی از جمله ابوحیان اندلسی، نحوی هم وطن و هم روزگار وی، ضمن انتقاد شدید از او، استدلالهایش را سست و بیاساس خوانده و گفته است که وی هیچگاه به مباحثه و مناقشه تن در نمیداده و پیوسته از آن گریزان بوده است. ابوحیان علت این ضعف ابن مالک را نداشتن استادان برجسته و بنام دانسته است و به همین جهت خود هیچ گاه در مجالس درس او شرکت نجست (مقری، همانجا؛ قس: ابن جزری، 2/181). ابن جزری نیز او را در قرائات ناموفق دانسته، میگوید: «روزها در عادلیه به امید رسیدن شاگردی به انتظار مینشست، اما هیچ کس به درس او اقبال نمیکرد» (همانجا). اگر ما ابن مالک را جداگانه و نه به عنوان حلقهای از زنجیرهٔ به هم پیوستهٔ تاریخ نحو، مورد ارزیابی قرار دهیم، او را بزرگترین نحوی روزگار خود خواهیم یافت، اما در ارزیابی کلی، اگر تاریخ نحو را از آغاز به 3 دورهٔ پیدایی، شکوفایی و رکود تقسیم کنیم، بیشک جایگاه ابن مالک در رأس منحنی دورهٔ سوم قرار میگیرد. آغاز این دوره را باید از اواسط سدهٔ 5ق دانست، یعنی زمانی که دیگر عصر پیریزی اصول و مبانی نحو سپری شده بود و نحویان که چندان چیز تازهای برای گفتن نمییافتند، ناچار به شرح نویسی و یا تألیف «نوادر و غرائب» روی آوردند. سپس عدهای این شرحها را که تفصیل بسیار یافته بود، مختصر کردند، اما به زودی خود این مختصرها نیز از نو شرح شد. چنانکه الکافیهٔ ابن حاجب را بیضاوی با عنوان لب الالباب مختصر کرد و بعدها محمد بن پیرعلی، معروف به برکلی و دیگران به شرح آن پرداختند (نک: حاجی خلیفه، 2/1546)، از همین نوعند برخی از آثار ابن مالک مانند الفوائد؛ نظم الفوائد؛ تسهیل الفوائد و شرح تسهیل الفوائد (برای بقیهٔ موارد، نک: دنبالهٔ مقاله). این دور و تسلسل به همین جا خاتمه نیافت، بلکه گروهی دیگر بر آن شدند تا برای سهولت حفظ و به خاطر سپردن مطالب نحوی، این شرحها و مختصرها و مفصلها را در قالب ارجوزه به نظم درآورند (مانند الفیهٔ ابن معطی و الفیهٔ ابن مالک و غیره). این آثار منظوم که مسلماً در قید و اوزان شعری گرفتار بود (قس: کتانی، 83)، نمیتوانست به خوبی از عهدهٔ تبیین آرا و نظرات مختلف برآید و گاه چنان قافیه بر نظام تنگ میآمد که به ناچار مسائل را با اشارهای گذرا و جزئی و یا رمز و کنایه بیان میکرد و کار فهم مطالب را بر خواننده تقریباً محال میگردانید (چنانکه صفدی، 3/359، قصیدهٔ دالیهٔ ابن مالک را مرموز خوانده است). در نتیجه باز نیاز به شرح و تفصیل میافتاد (نک: بروکلمان، 5/277-291، که قریب 50 شرح مختلف الفیهٔ ابن مالک را نام برده است و این علاوه بر شروحی است که از بین رفتهاند). نحویان این دوره چنان در کلاف سردرگم خود گرفتار بودند که بانگ معترضان را نمیشنیدند و یا ناشنیده میگرفتند. ابن مالک در حقیقت نمایندهٔ واقعی این طبقه از نحویان بود و بیشتر تألیف او از این قبیل است. برای روشنتر شدن این امر نموداری از برخی از آثار او را درپی میآوریم: 1. عمدهٔ الحافظ، شرح عمدهٔالحافظ، الکمال عمدهٔ الحافظ، شرح اکمال عمدهٔ الحافظ، 2. الفوائد، نظم الفوائد، تسهیل الفوائد شرح تسهیل الفوائد؛ 3. الکافیهٔ، الوافیهٔ ( شرح الکافیهٔ )، الفیهٔ ( مختصر الکافیهٔ )، شرح الالفیهٔ، متمم آن لامیهٔ الافعال؛ 4. قصیدهٔ فی الفرق بین الظاء و الضاد، شرح آن الاعتضاد فی الفرق بین الظاء و الضاد، شرح الاعتضاد، ذیل الاعتضاد، به نام فصل فیما یقال بالضاد و الظاء؛ 5. شرح مفصل زمخشری، نظم آن الموصّل فی نظم المفصل، نثر و شرح آن سبک المنظوم و فک المختوم، شرحی دیگر معانی ابنیهٔ الاسمائا الموجودهٔ فی المفصل. نیز تنها دربارهٔ الظاء و الضاد 12 اثر از او را در منابع شناسایی کردهایم که هر یک شرح، منظوم، منثور و یا مختصر دیگری است (نک: آثار). همچنین در مقایسهای گذرا بین دو اثر او: یعنی الفیهٔ و تسهیل الفوائد مشاهده میشود که همهٔ آنچه در الفیهٔ آمده، بیکم و کاست در تسهیل الفوائد ینز آمده است، جز اینکه ترتیب چند فصل پایانی در تسهیل به هم خورده و مطالب جابهجا شده و برخی از موارد نیز تغییراتی جزئی کرده است (اشمونی، 2/307). بنابراین میتوان گفت که 4 کتاب الکافیهٔ، الوافیهٔ، الفیهٔ و تسهیل الفوائد از نظر محتوا یک اثر بیش نیست. حال بر ما روشن نیست که این پیچ و تابها، شرحها و مختصرها از برای چه بوده و مؤلف با چه توجیهی کتاب مختصری را شرح میکرده و دوباره آن را مختصر و بالعکس شرحی را مختصر و دوباره آن را شرح میکرده است. بیدلیل نیست که ابوحیان ضوابط و قواعد الفیهٔ را بیاساس و نادرست دانسته و آن را موجب تباهی آیین نحو و روی آورنده بدان را گرفتار در مهلکه خوانده است (نک: مقری، 2/434). جالب اینکه منابع متأخر که با ناباوری به این انتقادات نگریستهاند، سخن ابوحیان را ناشی از حسادت وی نسبت به ابن مالک دانستهاند (نک: مکرم، 174- 175)، حال آنکه این نظر مورد تأیید هیچیک از منابع کهن نیست. آنچه دربارهٔ آراء نحوی ابن مالک میتوان گفت، این است که در روزگار وی جدالها و اختلافات بر سر مسائل نحوی فروکش کرده بود و نحویان بهتر میدیدند، به جای کشمکش، مقبولترین رأی را از هر مکتبی که باشد، بپذیرند. ابن مالک را نیز با توجه به آثارش نمیتوان وابسته به مکتب نحوی خاصی دانست، چه وی در برخی مسائل تابع مکتب کوفه (نک: اشمونی، 1/54، 101، 213، 399)، در برخی دیگر پیرو مکتب بصره (نک: همو، 1/226، 301) و گاه نیز دنبالهرو نحویان بغداد و اندلس بوده و خود نیز در برخی از موارد آرائی منحصر به فرد داشته است (نک: ابن هشام، 2/455-457؛ قس: ضیف، 310). ابن مالک همانند ابن خروف (ه م)، در انتخاب شواهد نحوی، علاوه بر آیات قرآن و اشعار کهن، از احادیث نبوی نیز کمک میگرفت و این امر اعتراض برخی از معاصرانش را بر میانگیخت (نک: کتانی، 108؛ برکات، 45- 48). بسیاری از نحویان از جمله ابوحیان (67، 73، 345، جم)، ابن هشام (همانجا، جم) و عبدالقادر بغدادی (1/4، جم) در آثار خود به آراء او اشاره کردهاند. آثار چاپی: 1. الاعلام بمثلث الکلام، ارجوزهای است در 755 ،2بیت که در آن کلمات مثلث با معانی مختلف بر حسب حروف معجم گردآوری شده است. این منظومه که مؤلف آن را در حلب سروده و به ملک ناصر نوهٔ صلاحالدین ایوبی تقدیم داشته است (نک: ابن مالک، الاعلام، 2)، در 1399ق به کوشش احمد امین شنقیطی در مصر به چاپ رسیده است. 2. الاعتضاد فی الفرق بین الظاء و الضاد، شرحی است منظوم بر قصیدهٔ فی الفرقِ بین الظاء و الضاد (سید، 1/58) در 62 بیت که خود آن نیز توسط مؤلف به اختصار شرح شده است. این اثر به همراه شرح آن به کوشش حسین تورال و طه محسن در نجف (1392ق/1972م) به چاپ رسیده است. دو ذیل بر آن با نامهای فصل فیما یقال بضاد و ظاء و فصل فیما یقال بطاء مهملهٔ و ظاء معجمهٔ در برلین موجود است ( آلوارت، شم .(7023 3. الاعتماد فی نظائر الظاء و الضاد. ابن مالک در این اثر 33 واژهٔ نظیر هم را که ظاء و ضاد در آنها به کار رفته، مانند حاضر و حاظر، گردآوری کرده و به شرح معانی مختلف آنها، به ترتیب حروف معجم و با استشهاد به آیات قرآن و احادیث و اشعار کهن، پرداخته است. این اثر که به گفتهٔ خود مؤلف ( الاعتماد، 23) در حین تألیف از کتاب دیگر وی الارشاد فی الفرق بین الظاء و الضاد (آثار یافت نشده، شم 1) گردآوری شده است، نخستین بار به کوشش حاتم ضامن در مجلهٔ المجمع العلمی العراقی (1980م) و سپس در بیروت (1985م) به چاپ رسیده است. 4. الفیهٔ یا الخلاصهٔ. این کتاب که ابن مالک شهرت خود را مدیون آن است، خلاصهای است در 002 ،1بیت از کتاب منظوم وی الکافیهٔ الشافیهٔ (نک: اثر شم 10). مؤلف کتاب را در 71 باب و بر اساس الفیهٔ ابن معطی (ه م) در حماه تألیف کرده (مقری، 2/435؛ قس: ابن عقیل، 11) و به فرزندش تقیالدین محمد معروف به اسد و به روایتی به شیخ شرفالدین بارزی حموی تقدیم داشته است (نک: ابن جزری، 2/181). کتاب با «باب الکلام و مایتألف منه» آغاز میشود و با باب «الادغام» پایان مییابد. افراط در ایجاز که طبیعت اینگونه منظومههاست، پیچیدگیهایی را در مطالب این کتاب پدید آورده و آن را نیازمند شرح و تبیین ساخته است. از این رو علاوه بر خود مؤلف و فرزندش بدرالدین، بسیاری از معاصران وی و نیز نحویان پس از او به شرح آن پرداختهاند. معروفترین شارحان الفیهٔ عبارتند از: اثیرالدین ابوحیان غرناطی، عبدالله بن یوسف ابن هشام، ابومحمد عبدالله بن عبدالرحمان معروف به ابن عقیل، شمسالدین حسن بن قاسم معروف به ابن ام قاسم، علی بن محمد اشمونی و محمد بن عبدالرحمان بن صائغ (برای بقیهٔ شروح و حواشی و ترجمهها، نک: بروکلمان، همانجا). این کتاب بارها به چاپ رسیده است، از جمله: در بولاق (1251 و 1253ق)؛ در پاریس به کوشش سیلوستر دوساسی1 با شرح آن (1833م). وی پیشتر نیز 8 فصل از آن را با ترجمهٔ فرانسوی در «منتخبات نحوی2» خود در پاریس (1829م) منتشر ساخته بود؛ در قُسَنْطینه به کوشش پنتو3 با ترجمهٔ فرانسوی (1887م)؛ در قاهره به کوشش گگویه4 با شرح و تعلیقات به فرانسه (1888)؛ ترجمه و شرح ایتالیایی آن توسط ویتو5 در بیروت، (1898م)؛ در قاهره به کوشش عبدالکریم محمد اسعد (1930م) و بار دیگر در 1972م. این اثر در 1279ق در تهران چاپ سنگی شده و از آن پس بارها به طور مستقل و یا در ضمن کتابهای دیگر در ایران به چاپ رسیده است. 5. تحفهٔ المودود فی المقصود و الممدود، منظومهای است در 164 بیت که در هر بیت آن معنی دو واژهٔ هم شکل، اما مختلف المعنی را که یکی به الف مقصوره و دیگری به الف ممدوده ختم شده، مانند ثری و ثراء، با استشهاد به اشعار عرب آورده است. این اثر یک بار به کوشش ابراهیم یازجی (1897م) و بار دیگر به کوشش احمد شنقیطی همراه با کتاب الاعلام بمثلث الکلام (1329ق/1911م) در قاهره به چاپ رسیده است. 6. تسهیل الفوائد و تکمیل المقاصد. ابن مالک این کتاب را که خلاصهای از اثر مفقود دیگرش، الفوائد میباشد، در 80 باب نوشته است. نخستین باب آن «الکلام و مایتعلق به» و آخرین آن «باب الجهاد» است و احتمالاً چنانکه از شرح ناتمام آن برمیآید آن برمیآید، آخرین تألیف وی بوده، اما مرگ به او امان نداده است تا آن را تمام کند و پسرش ابن ناظم آن را کامل کرده است. تنها فرق مهم این اثر با الفیهٔ این است که این به نظم و آن به نثر است. بر این کتاب نیز شرحهای بسیار نوشتهاند. از معروفترین شارحان آن اثیرالدین ابوحیان غرناطی است که شرح ابن مالک و تکملهٔ فرزندش ابن ناظم را با نام التخییل الملخص من شرح التسهیل خلاصه کرده و شرح مستقلی نیز با نام منهج السالک، یا التذییل و التکمیل فی شرح التسهیل، بر آن نوشته و در آن ابن مالک را سخت مورد انتقاد قرار داده است (حاجی خلیفه، 1/405). علاوه بر او، بدرالدین حسن بن قاسم، شهابالدین احمد بن یوسف و عبدالرحمان ابن عقیل نیز شرحهایی بر آن نوشتهاند (برای بقیهٔ شروح و خلاصهها، نک: بروکلمان، 5/276-277). این اثر در 1388ق/1968م به کوشش محمد کامل برکات در قاهره به چاپ رسیده است. 7. شرح عمدهٔ الحافظ و عدهٔ اللافظ، شرحی است بر کتاب مختصر عمدهٔ الحافظ مؤلف که یک بار به کوشش عبدالمنعم احمد هریری در قاهره (1975م) و بار دیگر به کوشش عدنان عبدالرحمان دوری (1977م) به چاپ رسیده است. 8. شواهد التوضیح و التصحیح لمشکلات الجامع الصحیح. ابن مالک در این کتاب که مشتمل بر 71 مبحث نحوی است، الفاظ دشوار بخشی از صحیح بخاری را که خود در محضر استادش، شرفالدین علی یونینی، و با قرائت وی شنیده، تصحیح و ضبط کرده است (ابن مالک، شواهد التوضیح، 220). این اثر نخستین بار در 1319ق در اللهآباد هند و سپس به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی در قاهره (1957م) و بیروت (1980م) چاپ شده است. 9. فصل فی ذکر افعال جائت لاماتها بالواو و الیاء، ابیاتی است مشتمل بر افعالی که لام الفعل آنها واو یا یاء است. این اثر در 1895م همراه با کتاب السامی فی الاسامی تألیف احمد بن محمد میدانی و نیز در 1949م همراه مجموعهٔ المتون الکبیر در قاهره به چاپ رسیده است. 10. الکافیهٔ الشافیهٔ، منظومهای است در نحو مشتمل بر 790 ،2بیت که گویا مؤلف، آن و شرحش الوافیهٔ را به تقلید از دو کتاب الکافیهٔ والوافیهٔ ابن حاجب نوشته است. با این تفاوت که الکافیهٔ ابن حاجب به نثر و فقط حاوی مطالب نحوی است و الکافیهٔ ابن مالک به نظم و حاوی موضوعات صرفی و نحوی هردوست. شرح آن، الوافیهٔ نیز، برخلاف الوافیهٔ ابن حاجب، به نثر نوشته شده است. الکافیهٔ الشافیهٔ به گفتهٔ زرکلی (6/233) به چاپ رسیده است. 11. لامیهٔ الافعال یا المفتاح فی ابنیهٔ الافعال. این کتاب متممی است بر الفیهٔ در مباحث صرفی، شامل 114 بیت. بر این کتاب نیز شرحهایی نوشته شده که مهمترین آنها از آن ابن ناظم، پسر ابن مالک است. از دیگر شارحان آن ابن عبدالدائم، ابن دهقان نسفی و ابن سعید مکلاتی را میتوان نام برد (برای بقیهٔ شروح، نک: بروکلمان، 5/292- 293). این اثر را گگویه با ترجمه و حواشی و شرح مصطلحات آن به فرانسه، همراه با الفیهٔ (نک: اثر شم 4) منتشر ساخته است. شرح ابن ناظم نیز 3 بار، به کوشش کلگرن1 در هلسینگفورس سوئد (1854م)، کلگرن و فولک2 در سن پترزبورگ (1864م) و فولک در لایپزیگ، (1866م) منتشر شده است. لامیهٔ الافعال بارها در هند (1261ق)، قاهره (1273ق)، فاس (1317ق) و تونس (1329ق) به چاپ رسیده است. 12. المصباح فی علمی المعانی و البیان. این اثر در مصر به چاپ رسیده است (نک: طلس، 199). 13. الوافیهٔ (نک: شم 10). ب - آثار خطی: 1. ارجوزهٔ فی الفرق بین الضاد و الظاء، در 195 بیت که احتمالاً صورت منظوم الاعتماد فی نظائر الظاء و الضاد است. نسخههای از آن در کتابخانههای اوقاف بغداد (همو، 306)، ظاهریه (ظاهریه، علوم لغت، 170-171) و کتابخانههای دیگر موجود است (معیبد، 30(2)/605 -606)؛ 2. ارجوزهٔ فی الظاء و الضاد. نسخهای از این اثر مشتمل بر 40 بیت در رباط (علوش، 1/367) و نسخهای دیگر مشتمل بر 50 بیت در ظاهریه (ظاهریه، همان، 171) موجود است؛ 3. ارجوزهٔ فی جملهٔ القسم. نسخههایی از آن در کتابخانهٔ عمومی اوقاف بغداد و نیز دارالکتب مصر موجود است (جبوری، 142-143؛ برکات، 28)؛ 4. اکمال الاعلام بمثلث الکلام، اثری است منظوم که احتمالاً تکملهٔ الاعلام بمثلث الکلام است. نسخهای از آن در دارالکتب مصر موجود است (برکات، همانجا)؛ 5. الالفاظ المختلفهٔ فی المعانی المؤتلفهٔ. نسخههایی از آن در برلین ( آلوارت، شم 7041 )، ظاهریه (ظاهریه، همان، 63 -64) و رامپور (بروکلمان، 5/294) موجود است؛ 6. ایجاز التعریف فی علم التصریف. نسخههایی از آن در اسکوریال ( 2 ESC، شم و کتابخانهٔ غرویه (محفوظ، 24، 29) موجود است؛ 7. تحفهٔ الاحظاء فی الفرق بین الضاد و الظاء. نسخهای از این اثر که احتمالاً با آنچه برکات (ص 34) از آن با نام قصیدهٔ اخری فی الفرق بین الضاد و الظاء یاد کرده، یکی است، در کتابخانهٔ سلیمانیهٔ استانبول (معیبد، 30(2)/588) موجود است؛ 8. تصریف ابن مالک، رسالهای است کوچک در علم صرف که یک نسخه از آن در دارالکتب مصر (سید، 1/160) و نسخهای دیگر از آن با عنوان ضروری التصریف در احمدیهٔ حلب (درویش، 26-27) موجود است؛ 9. تنبیهات ابن مالک، تذکراتی است بر کتاب عمدهٔ الحافظ مؤلف. نسخهای از آن در کتابخانهٔ ازهریه موجود است (ازهریه، 4/137)؛ 10. رسالهٔ فی الالفاظ المتفقهٔ المبنی المختلفهٔ المعنی. نسخهای از آن در کتابخانهٔ ظاهریه (ظاهریه، همان، 567 - 568) موجود است؛ 11. رسالهٔ فی الاشتقاق. نسخهای از آن در کتابخانهٔ ظاهریه (همان، 473) موجود است؛ 12. رسالهٔ فی بعض الصیغ و معانیها و استعمالها. نسخهای از آن در کتابخانهٔ ظاهریه (نک: همان، 473-474) موجود است؛ 13. سبک المنظوم و فک المختوم. نسخهای از آن در برلین ( آلوارت، شم موجود است؛ 14. الشافیهٔ شرح الوافیهٔ شرحی است بر الفیهٔ ابن معطی. نسخهای از آن در جامع کبیر صنعا موجود است (صنعا، 3/1469-1470)؛ 15. شرح تحفهٔ المودود، در شرح قصیدهٔ المقصور و الممدود. نسخهای از آن در دارالکتب موجود است (برکات، 32)؛ 16. ضوابط ظاءات القرآن. نسخهای از آن در کتابخانهٔ قوغوشلر ترکیه موجود است (معیبد، همانجا)؛ 17. العروض. نسخههایی از آن در اسکوریال ( 2 ESCشم، 330 )، پاریس (وایدا، شم 3613 )، شورا (شورا، شم (2)1984) موجود است؛ 18. الفرق بین الظاء و الضاد. نسخهای از آن در ظاهریه (ظاهریه، همان، 568) موجود است؛ 19. القصیدهٔ الدالیهٔ المالکیهٔ فی القراءات یا القصیدهٔ المالکیهٔ فی القراءات السبع، در 800 بیت که بر اساس سور قرآن مرتب شده است. نسخههایی از آن در کتابخانههای ظاهریه (ظاهریه، علوم قرآن، خیمی، 1/427)، دارالکتب (سید، 2/213) و لالهلی (بروکلمان، 5/295) موجود است؛ 20. قصیدهٔ فی الاسماء المؤنثهٔ. نسخهای از آن در قاهره (همانجا) موجود است؛ 21. قصیدهٔ فی الفرق بین الضاد و الظاء، در 74 بیت. نسخهی از آن در دارالکتب (معیبد، 3(2)/608) موجود است؛ 22. مسائل فی النحو. نسخهای از آن در ظاهریه (ظاهریه، مجامیع، 2/141) موجود است؛ 23. معانی ابنیهٔ الاسماء الموجودهٔ فی المفصل للزمخشری، شرحی است بر کتاب المفصل زمخشری. نسخهای از آن در ظاهریه (همان، علوم لغت، 568 -569) موجود است؛ 24. نظم کفایهٔ المتحفظ، رسالهای است در مترادفات، نسخههایی از آن در گوتا ( پرچ، شم و دانشگاه ییل (نموی، شم موجود است؛ 25. وفاق الاستعمال فی الاعجام و الاهمال. این اثر که برکات (ص 34) آن را با عنوان الوفاق فی الابدال معرفی کرده، احتمالاً همان اثری است که طاش کوپریزاده (ص 116) از آن با عنوان مختصر فی الابدال یاد کرده است. نسخهای از آن در مجموعهٔ شهیدعلی پاشا موجود است (بروکلمان، همانجا)؛ 26. همزیهٔ جمالالدین. نسخهای از آن در کتابخانهٔ عباسیهٔ بصره موجود است ( مخطوطات، 2/160)؛ 27. اجوبهٔ علی اسئلهٔ جمالالدین الیمنی فی النحو. نسخهای از آن در موزهٔ بریتانیا (ریو، شم 1203 ؛ قس: بروکلمان، 5/296) موجود است. ج - آثار یافت نشده: 1. الارشاد فی الفرق بین الظاء و الضاد (ابن مالک، الاعتماد، 23)؛ 2. اکمال العمدهٔ (ابن قاضی شهبه، 135؛ قس: سیوطی، بغیهٔ، 1/131)؛ 3. شرح اکمال العمدهٔ (همانجا)؛ 4. التعریف فی الصرف (طاش کوپریزاده، همانجا)؛ 5. شرح التعریف فی الصرف (همانجا)؛ 6. شرح الجزولیهٔ (قمی، 1/400)؛ 7. شرح اللامیهٔ فی التصریف (نک: اثر شم 15)؛ 8. شرح النظم الاوجز فی مایهمز و مالایهمز (نک: اثر شم 18)؛ 9. عمدهٔ الحافظ (سیوطی، همانجا)؛ 10. الضرب فی معرفهٔ لسان العرب (ابن عماد، 5/339)؛ 11. الفتاوی فی العربیهٔ (سیوطی، همان، 1/132؛ طاش کوپریزاده، همانجا)؛ 12. فَعَل و اَفْعَلَ (صفدی، 3/360)؛ 13. الفوائد (سیوطی، همانجا)؛ 14. قواعد الاعراب (عامری، 549)؛ 15. اللامیهٔ فی التصریف (ابن طولون، 533) که احتمالاً همان لامیهٔ الافعال است؛ 16. اللامیهٔ فی القراءات (ابن جزری، 2/180-181)؛ 17. المقدمهٔ الاسدیهٔ، که آن را به نام فرزندش، تقیالدین معروف به اسد، نوشته است (صفدی، همانجا)؛ 18. النظم الاوجز فی مایهمز و مالایهمز (صفدی، سیوطی، همانجاها؛ قس: برکات، همانجا)؛ 19. نظم الفوائد (سیوطی، همانجا)؛ 20. نکتهٔ النحویهٔ علی مقدمهٔ ابن الحاجب (برکات، 23).