اِبْنِ لَبّودی، عنوان دو تن از دانشمندان برجستهٔ سوری به روزگار ایوبیان و ممالیک که در طب و حکمت و ریاضی مشهور بودند: 1. شمسالدین ابوعبدالله محمد بن عبدان بن عبدالواحد بن لبودی (570 -621ق/1174-1224م). اطلاعات چندانی از زندگی او در دست نیست. ابن ابی اصیبعه که ظاهراً نخستین مؤلفی است که از شمسالدین نام برده، تنها به گوشههایی از حیات و آثار او اشاره کرده است. براساس گزارش او، شمسالدین ابن لبودی در طلب علم به ایران سفر کرد و نزد نجیبالدین اسعد همدانی به تحصیل حکمت و نزدِ یکی از پزشکان مشهور ایران که نام او را نمیدانیم، به تحصیل طب پرداخت و دانش بسیار اندوخت. آنگاه به شام بازگشت و به خدمت الملک الظاهر غیاثالدین، امیر ایوبی حلب درآمد و پزشک خاص او شد. شمسالدین تا هنگام مرگ امیر (جمادیالا¸خر 613) در آن شغل بود. پس از به دمشق رفت و در بیمارستان نوری آن شهر به مداوای بیماران مشغول شد و به تدریس طب نیز پرداخت و سرانجام در همانجا درگذشت. ابنابیاصیبعه کهمیبایست چندسالی از زندگیشمسالدین را درک کرده باشد، او را مردی بسیار هوشمند و دانش دوست و برجستهترین حکیم و طبیب روزگار خود که به ویژه در فن جدل نیز دستی به غایت قوی داشت، وصف کرده است (2/184). آثار: از هیچیک از آثاری که به وی نسبت دادهاند، نشانی در دست نیست. عناوین این آثار بدین قرار است: الرأی المعتبر فی معرفهٔ القضاء و القدر (همو، 2/185)؛ شرح فصول ابقراط در طب (نعیمی، 2/136؛ حاجیخلیفه، 2/1267، 1268)؛ شرح کتابالمسائل حنینبناسحاق (ابن ابی اصیبعه، همانجا)؛ شرح کتاب الملخص ابن خطیب (همانجا؛ صفدی، 3/203)؛ رسالهٔ فی وجع المفاصل (ابن ابی اصیبعه، همانجا). در فهرست نسخ خطی کتابخانهٔ اوقاف موصل (احمد، 3/131) از رسالهای خطی به نام الدّرر الملتقطهٔ من بحار العلماء اهل الیقظهٔ از کسی به نام محمد بن لبودی حنفی ضمن مجموعهای یاد شده است. اما نشانهای که بتوان این اثر را به طور قطع از شمسالدین محمد بن لبودی دانست، در دست نیست. 2. نجمالدین ابوزکریا یحیی بن محمد بن عبدان بن عبدالواحد بن لبودی (607 -670ق/1210-1272م)، در حلب زاده شد (ابن ابی اصیبعه، همانجا؛ قس: ابن شاکر، عیون، 20/429، که زادگاه او را دمشق دانسته است). خردسال بود که پدرش شمسالدین به دمشق کوچید و نجمالدین دوران رشد و تحصیل خود را در آنجا سپری کرد. تنها استاد او که نامش در منابع ذکر شده، مهذبالدین عبدالرحیم بن علی دخوار پزشک برجستهٔ دمشقی است که نجمالدین نزد او به تحصیل طب پرداخت. وی پس از آن نزد استادان دیگر به تحصیل علوم مختلف همت گماشت، ولی از نام آنان یاد نشده است. دانسته نیست که نجمالدین چه وقت به خدمت الملک المنصور ابراهیم، امیر ایوبی حِمْص درآمد، ولی امیر ایوبی که در آغاز نجمالدین را به طبابت خاص خود برگزیده بود، به تدریج وی را در امور سیاسی دولت وارد کرد و سرانجام به وزارت برگماشت و همهٔ کارها را به وی واگذاشت. در 643ق/1245م الملک المنصور درگذشت و نجمالدین به الملک الصالح نجمالدین ایوب امیر مصر و شام پیوست. فرمانروای آن دیار نیز او را بسی گرامی داشت و در اسکندریه به نظارت دیوان گماشت. ابن لبودی مدتی در اسکندریه ماند و سپس به شام رفت و منصب نظارت بر دیوان مالیات سراسر شام یافت (ابن ابی اصیبعه، همانجا). چنانکه از منابع برمیآید، وی سالیان دراز یعنی بقیهٔ دورهٔ حکومت الملک الصالح و سپس الملکالمعظم توران شاه و نیز سراسر ایام الملکالناصر صلاحالدین یوسف و تسلط هلاکوییان و ایام ممالیک تا اواسط حکومت بیبرس (658-676ق) در همان شغل پایدار بود (صقاعی، 170). در 666ق/1268م که بدرالدین جعفر بن محمد آمدی از سوی بیبرس امارت دمشق یافت، نجمالدین را از نظارت بر دواوین عزل کرد و با مقرری ناچیزی وی را به حد کارگزار سادهٔ دیوان تنزل داد. شاید در همین ایام بود که اموالش را نیز مصادره کردند (همو، 60، 170). از این زمان تا هنگام مرگ از احوال او خبری در دست نیست و به نظر میرسد که در این دوره بیشتر به کار تألیف و احتمالاً تدریس روزگار میگذرانیده است. پیکر وی را پس از مرگ نزدیک مدرسهای که خود بنا کرده بود، به خاک سپردند (ابن شاکر، همانجا). ابن ابی اصیبعه که در 661ق نجمالدین را در دمشق دیده و شعرش را شنیده، وی را همانند پدرش شمسالدین به هوشمندی و علم دوستی و حکمت و طبابت ستوده و در شعر با لبید، و در ترسل با عبدالحمید سنجیده و قطعاتی از شعر و نثر او را نقل کردهاست (2/185- 189؛ نیز نک: ابن شاکر، فوات، 2/258، 259). ابن عبری نیز او را در ریاضیات چیرهدست خوانده است (ص 275). این معنی از آثار او نیز هویداست. نجمالدین در 664ق در بیرون دمشق مدرسهای ساخت (ابن شداد، 266). این مدرسه باید همان مدرسهٔ لبودیهٔ نجمیه باشد (نعیمی، 2/135) که وی جهت تدریس طب و ریاضیات بنا کرد و اوقافی برای آن مقرر داشت (ابن شاکر، عیون، همانجا؛ ابن کثیر، 13/277). وی پس از مرگ خود نظارت بر آن مدرسه و اوقاف آن را به عزالدین بن صائغ واگذاشت و او تا هنگام مرگ به خوبی آن را راه برد، ولی پس از او مدرسه از رونق افتاد و رو به ویرانی نهاد و اوقافش از میان رفت (ابن شاکر، همانجا). گویا بستان لبودی که امروزه در اراضی بابالسریجهٔ دمشق هست (حسنی، 2/135، حاشیهٔ 2)، در محل آن مدرسه و منسوب به ابن لبودی است. به گفتهٔ نعیمی، شمسالدین و پسرش نجمالدین هر دو در نزدیکی همان مدرسه مدفون شدهاند (2/136). آثار: کتابها و رسایل متعددی در طب و نجوم و ریاضیات به نجمالدین نسبت دادهاند که از غالب آنها اکنون نشانی در دست نیست. از آن جمله است: آفاق الاشراق در حکمت (ابن ابی اصیبعه، 2/189). حاجی خلیفه (1/131) در انتساب این کتاب به نجمالدین یا شمسالدین تردید کرده، ولی بغدادی به صراحت آن را از شمسالدین دانسته است (1/5)؛ تدقیق المباحث الطبیهٔ فی تحقیق المسائل الخلافیهٔ (ابن ابی اصیبعه، همانجا). نسخهای از این اثر در اسکوریال موجود است .(GAL,I/651) احتمالاً این همان کتابی است که سارتن با عنوان «مجموعهٔمسائل مربوط به 50 موضوعطبی و وظایفالاعضاشناسی» از آن یاد کرده است (2(2)/1799)؛ الرسالهٔ الکاملهٔ فی علم الجبر و المقابلهٔ (ابن ابی اصیبعه، همانجا)؛ الرسالهٔ المنصوریهٔ فی الاعداد الوفقیهٔ، دربارهٔ مربعهای وفقی (همانجا)؛ الزاهی فی اختصار الزیج الشاهی؛ الزیج المقرب المبنی علی الرصد المجرب، که آن را بر اساس رصدهای خودش تألیف کرد؛ مختصر الاشارات و التنبیهات ابن سینا (ابن ابی اصیبعه، همانجا)، که نسخهای از آن در کتابخانهٔ پاریس نگهداری میشود ( دوسلان، 522 )؛ مختصر مصادرات اقلیدس (ابن ابی اصیبعه، همانجا؛ برای بقیهٔ آثار او، نک: همانجا).