آفتاب
ورود | عضویت
جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۰:۱۵
  • اخبار
    • اخبار سیاسی
    • اخبار اقتصادی
    • اخبار فرهنگی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار اجتماعی
    • اخبار فناوری
    • اخبار سلامت
    • اخبار ایران و جهان
    • پیشخوان روزنامه ها
  • دانش سرا
    • مقالات
    • کتاب الکترونیکی
    • دانستنی ها
    • لینک های مفید
    • فرهنگ فیلم
    • لغت نامه دهخدا
    • دائره المعارف
    • کتابهای منتشر شده
    • بانک های اطلاعاتی
  • چندرسانه ای
    • 60 ثانیه با اخبار
    • کیوسک آفتاب
    • فیلم
    • عکس
    • پادکست
    • اینفوگرافی
    • آفتاب پلاس
  • دیجیتال مارکتینگ
    • خدمات دیجیتال مارکتینگ
    • نیازمندیها
    • بانک مشاغل
    • وبگردی
    • بنر
    • مشاوره کسب و کار
    • رپورتاژ آگهی
    • کمپین
    • خدمات
    • سایتچین
  • گردشگری
    • مجله گردشگری آفتاب
    • گزارش لحظه ای جاده ها
    • نقشه ترافیک تهران
  • تفریح و سرگرمی
    • شبکه های اجتماعی
    • موسیقی
    • فیلم و سریال
    • تئاتر
    • آشپزی
    • کارت تبریک
    • فیلم های سینما
    • بازی های اینترنتی
    • شعر و ادب
    • گل و گیاه
    • ضرب‌المثل
    • فتوبلاگ
    • سخن بزرگان
    • تعبیر خواب
    • داستان سرا
    • فال و طالع بینی
    • چیستان
    • شخصیت‌ها
    • لطیفه

دائره المعارف بزرگ اسلامی

جلد یکم (آب - آل داوود)

جلد دوم (آل رشید - ابن ازرق)

جلد سوم (ابن ازرق - ابن سیرین)

جلد چهارم (ابن سینا - ابن میسر)

جلد پنجم (ابن میمون - ابوالعر قلانسی)

جلد ششم (ابوعزه - احمدبن عبدالملک بن شهید)

جلد هفتم (احمد بن علویه - ازبک خان)

جلد هشتم (ازبکستان - اشبیلیه)

جلد نهم (اشتب - البیره)

جلد دهم (البیری - باباطاهر)

جلد یازدهم (بابافرج تبریزی - برماوی)

جلد دوازدهم (برمکیان - بوسنوی)

ابن قلانسی

اِبْن‌ِ قَلانِسی‌، ابویعلی‌ حمزهٔ بن‌ اسد بن‌ علی‌ بن‌ محمد تمیمی‌ (د 555ق‌/1160م‌)، مورخ‌، ادیب‌ و دیوان‌ سالار دمشقی‌، ملقب‌ به‌ «الرئیس‌ الاجل‌»، «الشیخ‌ العمید» و «عمیدالدین‌». نام‌ پدرش‌ را صفدی‌ (9/39) و ابن‌ کثیر (13/366) «اسعد» ضبط کرده‌اند و ابن‌ عماد (4/174) «راشد» آورده‌ است‌. «اسعد» باید تصحیف‌ اسد و ناشی‌ از خلط آن‌ با نام‌ پسر ابن‌ قلانسی‌، وزیر اسعد بن‌ حمزه‌ باشد، چنانکه‌ «راشد» به‌ جای‌ «اسد» نیز بی‌گمان‌ اشتباه‌ کاتب‌ است‌. از جزئیات‌ زندگی‌ وی‌ آگاهی‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌. در هیچ‌یک‌ از منابع‌ به‌ تاریخ‌ تولد وی‌ اشاره‌ نشده‌ است‌. تنها ذهبی‌ ( سیر، 20/388، العبر، 3/23) سن‌ وی‌ را به‌ هنگام‌ مرگ‌، بیش‌ از 80 سال‌ یاد کرده‌ است‌ (قس‌: ابن‌ تغری‌ بردی‌، 5/333). بنابراین‌ تولد وی‌ می‌بایست‌ پیش‌ از 475ق‌ بوده‌ باشد. ابن‌ عساکر (5/298) در ذیل‌ شرح‌ حال‌ ابن‌ قلانسی‌ نامی‌ از «ابوالعلاء المُسَلَّم‌ بن‌ القلانسی‌» آورده‌ و با عبارتی‌ تردیدآمیز گوید که‌ وی‌ همان‌ ابن‌ قلانسی‌ است‌. اگرچه‌ می‌دانیم‌ که‌ او از گاه‌ِ جوانی‌ به‌ فراگیری‌ علم‌ و ادب‌ و حدیث‌ و نیز هنرهای‌ متداول‌ مانند خوشنویسی‌ پرداخت‌، ولی‌ از نام‌ استادان‌ او آگاهی‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌. وی‌ به‌ تصریح‌ ابن‌ عساکر (همانجا) از سهل‌ بن‌ بِشر اسفرایینی‌ و ابواحمد حامد بن‌ یوسف‌ تفلیسی‌ حدیث‌ روایت‌ می‌کرده‌ است‌ (نیز نک: ابن‌ جماعه‌، 2/518؛ ابن‌ فوطی‌، 4(2)/912). همچنین‌ ابوالقاسم‌ صَصْری‌ و مکرم‌ بن‌ ابی‌ الصَّقر قرشی‌ و دیگران‌ از وی‌ روایت‌ می‌کرده‌اند (ذهبی‌، سیر، 20/388-389؛ ابن‌ جماعه‌، همانجا؛ نیز نک: ابن‌ ایبک‌، 232). وی‌ شاعر نیز بود و قطعاتی‌ از اشعار او را ابن‌ عساکر (همانجا) از دست‌ نوشتهٔ وی‌ نقل‌ کرده‌ و قطعاتی‌ دیگر را خود، در کتابش‌ آورده‌ است‌ (مثلاً ص‌ 447، 528، 532 -533؛ نیز نک: یاقوت‌، 1/279، 280). به‌ تصریح‌ منابع‌، ابن‌ قلانسی‌ دوبار «ریاست‌ دمشق‌» را برعهده‌ داشته‌ (ابن‌ عساکر، همانجا؛ ابن‌ فوطی‌، 4(2)/913؛ ذهبی‌، سیر، 20/388؛ یاقوت‌، 10/278)، اما خود او در کتابش‌ به‌ این‌ نکته‌ اشاره‌ نکرده‌ است‌. با توجه‌ به‌ گزارشهایی‌ که‌ وی‌ در کتاب‌ خود نقل‌ کرده‌، می‌توان‌ حدس‌ زد که‌ تا پایان‌ عمر در دیوان‌ انشای‌ دمشق‌ اشتغال‌ داشته‌ است‌. اگرچه‌ سمت‌ وی‌ به‌ دقت‌ و درستی‌ روشن‌ نیست‌، اما او و خاندانش‌ را به‌ بزرگی‌ و فضل‌ و ادب‌ و ریاست‌ ستوده‌اند (ابن‌ فضل‌الله‌، مسالک‌، 11/178، التعریف‌، 75؛ یاقوت‌، ذهبی‌، ابن‌ تغری‌ بردی‌، همانجاها) و از این‌ رو چند بار ممدوح‌ برخی‌ شعرای‌ معروف‌ معاصر خود مانند ابن‌ خیاط (ص‌ 325، 331) و محمد بن‌ نصر مشهور به‌ ابن‌ قیسرانی‌ (ابن‌ فضل‌الله‌، مسالک‌، همانجا) قرار گرفت‌. ابن‌ قلانسی‌ سرانجام‌ در دمشق‌ درگذشت‌ و در قاسیون‌ به‌ خاک‌ سپرده‌ شد. (ابن‌ عساکر، 5/299؛ ابن‌ فوطی‌، همانجا). خاندان‌ ابن‌ قلانسی‌ از بزرگان‌ دمشق‌ بودند و تا چندین‌ نسل‌ بر دمشق‌ و حتی‌ مصر ریاست‌ داشتند و دست‌ کم‌ تا قرن‌ 8ق‌ ریاست‌ و وزارت‌ در دمشق‌ به‌ دست‌ آنان‌ بود. یکی‌ از نوادگان‌ ابن‌ قلانسی‌ دارالحدیثی‌ موسوم‌ به‌ «قلانسیّه‌» در دمشق‌ تأسیس‌ کرد (ابن‌ طولون‌، 143، 144). آثار: یاقوت‌ (10/278) کتابهایی‌ را به‌ ابن‌ قلانسی‌ نسبت‌ داده‌، اما در هیچ‌یک‌ از منابع‌، غیر از تاریخی‌ که‌ از وی‌ در دست‌ است‌، کتاب‌ دیگری‌ از او یاد نشده‌ است‌. در حقیقت‌ آنچه‌ بیشتر سبب‌ شهرت‌ وی‌ شده‌، تاریخ‌ معروف‌ او مذّیل‌ التاریخ‌ الدمشقی‌ یا ذیل‌ تاریخ‌ دمشق‌ یا الذیل‌ فی‌ تاریخ‌ دمشق‌ است‌ که‌ از دیرباز مورد استفاده‌ و استناد بسیاری‌ از مورخان‌ بوده‌ است‌ (مثلاً ابن‌ اثیر، 10/560؛ ابوشامه‌، 1/4، 2/46، 123، 124، جم؛ ابن‌ جوزی‌، چ‌ 1951م‌، 8(1)/105، چ‌ 1968م‌، 70، 130، 200؛ ابن‌ عدیم‌، خطی‌، 147، 157، چاپی‌، 43؛ ذهبی‌، سیر، 12/319، 19/410). از این‌ کتاب‌ جز یک‌ نسخه‌ - که‌ چند برگ‌ نخست‌ آن‌ افتاده‌ است‌ - موجود نیست‌ و همان‌ اساس‌ کارِ آمِدرُز (بیروت‌، 1908م‌) و سهیل‌ زکار (دمشق‌، 1403ق‌/1983م‌) در تصحیح‌ و چاپ‌ قرار گرفته‌ است‌. این‌ نسخه‌ در 2 بخش‌ است‌ و هر 2 بخش‌ اگرچه‌ به‌ دنبال‌ هم‌ هستند، اما از نظر روش‌ نگارش‌ وقایع‌ و فصل‌ بندی‌ با یکدیگر تفاوت‌ دارند. بخش‌ نخست‌ این‌ نسخه‌ از وقایع‌ سال‌ 363ق‌ آغاز شده‌ و تا 441ق‌، شروع‌ ولایت‌ «الامیر المؤید عدهٔ الامام‌» حیدرهٔ بن‌ مفلح‌ در دمشق‌ ادامه‌ یافت‌ است‌. مؤلف‌ در پایان‌ این‌ بخش‌ می‌گوید که‌ ایام‌ ولایت‌ امیر مذکور تا 448ق‌ ادامه‌ یافت‌ (ص‌ 140). بخش‌ دوم‌، وقایع‌ سالهای‌ 448 تا 555ق‌ را - که‌ سال‌ فوت‌ مؤلف‌ هم‌ هست‌ - برپایهٔ سالها به‌ طور پیاپی‌ دربر می‌گیرد. بخش‌ نخست‌ شامل‌ وقایع‌ سالهای‌ حکمرانی‌ گوناگون‌ دمشق‌ است‌ و جز چند مورد مختصر، بیشتر به‌ وقایع‌ دمشق‌ نظر دارد، اما بخش‌ دوم‌ کتاب‌ بیشتر جنبهٔ تاریخ‌ عمومی‌ دارد و غالب‌ اخباری‌ را که‌ به‌ دست‌ او می‌رسیده‌، شامل‌ می‌شود. با توجه‌ به‌ اینکه‌، همه‌ کسانی‌ که‌ به‌ این‌ اثر ابن‌ قلانسی‌ استناد جسته‌اند، تنها از بخش‌ دوم‌ کتاب‌ او نقل‌ کرده‌اند، می‌توان‌ حدس‌ زد که‌ آنان‌ تنها بخش‌ دوم‌ این‌ نسخه‌ را دیده‌ و آن‌ را تألیف‌ وی‌ محسوب‌ می‌داشته‌اند. ابن‌ عساکر (همانجا) که‌ با ابن‌ قلانسی‌ معاصر بوده‌، می‌گوید که‌ وی‌ کتاب‌ تاریخی‌ دارد که‌ حوادث‌ سال‌ 440ق‌ تا سال‌ وفات‌ او را در بر می‌گیرد (نیز نک: یونین‌، 3/37؛ ابن‌ جماعه‌، 1/197؛ ذهبی‌، سیر، 20/388؛ عنینی‌، 122). ابن‌ فوطی‌ گوید که‌ در 664ق‌ نسخه‌ای‌ از این‌ کتاب‌ را در کتابخانهٔ رصدخانهٔ مراغه‌ دیده‌ که‌ حوادث‌ سال‌ 440ق‌ تا هنگام‌ فوت‌ مؤلف‌ را شامل‌ می‌شده‌ است‌ (4(2)/912-913). در برخی‌ مآخذ نکته‌ای‌ دیده‌ می‌شود که‌ نشان‌ می‌دهد نسخهٔ کتاب‌ ابن‌ قلانسی‌، ظاهراً پیش‌ از آغاز بخش‌ دوم‌، حاوی‌ برخی‌ اخبار و گزارشها از مصر و رویدادهای‌ دیگر بوده‌ (نک: ابن‌ شاکر، خطی‌، 17/115؛ ابن‌ تغری‌ بردی‌، 5/332؛ قس‌: ابن‌ جماعه‌، همانجا) و آنگاه‌ بخش‌ دوم‌ کتاب‌ آغاز می‌شده‌ است‌. این‌ امر نشان‌ می‌دهد که‌ دست‌کم‌ قسمتهایی‌ از بخش‌ اول‌ با برخی‌ از نسخ‌ بخش‌ دوم‌ آن‌ همراه‌ بوده‌ است‌. با آنکه‌ کسی‌ از بخش‌ نخست‌ نسخهٔ کنونی‌ - که‌ از بخش‌ دوم‌ آن‌ بارها در منابع‌ استفاده‌ شده‌ - مطلبی‌ نقل‌ نکرده‌، ظاهراً در انتساب‌ آن‌ به‌ ابن‌ قلانسی‌ نمی‌توان‌ تردید کرد. اگرچه‌ شیوهٔ فصل‌بندی‌ بخش‌ نخست‌ با بخش‌ دوم‌ متفاوت‌ است‌، اما شباهتهای‌ بسیار نزدیکی‌ از نظر سبک‌ نگارش‌ میان‌ آنها وجود دارد: مؤلف‌ به‌ مسائلی‌ که‌ در بخش‌ دوم‌ توجه‌ کرده‌، در بخش‌ نخست‌ نیز پرداخته‌ است‌. از جملهٔ آنهاست‌ نحوهٔ دریافت‌ گزارشها (ص‌ 104، قس‌: 141، 194، 385، جم)، نیز چگونگی‌ نقش‌ خاتم‌ (ص‌ 23، 128، 362، جم). در بخش‌ نخست‌، مؤلف‌ به‌ نقل‌ گزارشهایی‌ می‌پردازد که‌ نشان‌ می‌دهد مآخذ وی‌ در نقل‌ آنها - مانند بخش‌ دوم‌ - بیشتر اخبار گوناگونی‌ بوده‌ که‌ از نقاط مختلف‌ می‌رسیده‌ و او به‌ نحوی‌ به‌ آنها دسترسی‌ داشته‌ است‌ (ص‌ 134، 136، قس‌: 142، 153، جم). نام‌ کتاب‌ نیز چندان‌ روشن‌ نیست‌. مؤل‌ خود یکجا آن‌ را «مذیل‌» (ص‌ 140) و دو جای‌ دیگر «تاریخ‌» می‌نامد (ص‌ 471، 531). در زمان‌ تألیف‌ هم‌ نام‌ آن‌ به‌ «ذیل‌» مشهور بوده‌ است‌ (نک: ابن‌ شاکر، چاپی‌، 12/420). ابن‌ عساکر (همانجا)، ابن‌ فوطی‌ (4(2)/912)، ابن‌ خلکان‌ (7/144)، یاقوت‌، ابن‌ اثیر و ذهبی‌ (همانجاها) نام‌ «تاریخ‌» را تأیید می‌کنند. ابوشامه‌ (1/4) آن‌ را مذیّل‌ التاریخ‌ الدمشقی‌ می‌نامد و همین‌ نام‌ بر پایان‌ نسخهٔ خطی‌ موجود دیده‌ می‌شود. ابن‌ عدیم‌ در یکجا (خطی‌، 147) نام‌ آن‌ را الذّیل‌ علی‌ تاریخ‌ دمشق‌ و در جای‌ دیگر (همان‌، 157) مذیل‌ تاریخ‌ دمشق‌ می‌آورد. برخی‌ هم‌ پنداشته‌اند که‌ این‌ کتاب‌، ذیل‌ تاریخ‌ مدینهٔ دمشق‌ ابن‌ عساکر بوده‌ است‌ (نک: حاجی‌ خلیفه‌، 1/294؛ کردعلی‌، 352؛ قس‌: منجد، 35). اینکه‌ واقعاً این‌ تاریخ‌ ذیل‌ کدام‌ کتاب‌ است‌، به‌ درستی‌ روشن‌ نیست‌، اما این‌ اندازه‌ دانسته‌ است‌ که‌ ابن‌ خلکان‌ (همانجا) نخستین‌ بار بی‌ذکر مأخذ، کتاب‌ ابن‌ قلانسی‌ را به‌ عنوان‌ ذیل‌ کتاب‌ تاریخ‌ هلال‌ به‌ محسّن‌ صابی‌ ذکر می‌کند. بنابر شرحی‌ که‌ قفطی‌ به‌ دست‌ می‌دهد (ص‌ 110) ثابت‌ بن‌ سنان‌ صابی‌ ذیلی‌ بر تاریخ‌ طبری‌ نوشت‌ و حوادث‌ را تا سال‌ 363ق‌ ذکر کرد، آنگاه‌ هلال‌ بن‌ محسّن‌ صابی‌ دنبالهٔ کار او را گرفت‌ و آن‌ را تا سال‌ 448ق‌ ادامه‌ داد. چون‌ بخش‌ دوم‌ کتاب‌ ابن‌ قلانسی‌ ازهمین‌ تاریخ‌ آغاز می‌شود، بسیار محتمل‌ است‌ که‌ اثر او ذیل‌ کتاب‌ هلال‌ صابی‌ و بخش‌ اول‌ آن‌ خلاصه‌ای‌ از همان‌ کتاب‌ باشد (نک: آمدرز، 9 -3 ؛ زکار، «ز، ح‌، ن‌»، 141؛ سرکیس‌، 1/219؛ شیخو، 618 - 620 ، 622؛ قس‌: 2 EI). برخی‌ عبارتهای‌ نخستین‌ بخش‌ کتاب‌ ابن‌ قلانسی‌ «به‌ اخبار القرامطهٔ» ثابت‌، بسیار شبیه‌ است‌، با این‌ تفاوت‌ که‌ اثر ابن‌ قلانسی‌، از نظر نگارش‌ِ صحیح‌ حوادث‌ و زمان‌ آنها بسیار دقیق‌تر است‌ و در چند جا از بخش‌ نخست‌ نیز مانند بخش‌ دوم‌ جملهٔ «وردت‌ الاخبار» آمده‌ است‌ (نک: ص‌، 104، 134، 136). بدین‌ سان‌، بسیار محتمل‌ است‌ که‌ ابن‌ قلانسی‌ در تألیف‌ بخش‌ اول‌ کتاب‌ خود از اثر ثابت‌ و هلال‌ صابی‌ بهره‌ برده‌ باشد. ابن‌ قلانسی‌، بجز یک‌ مورد (ص‌ 143) که‌ به‌ کتاب‌ خطیب‌ بغدادی‌ استناد جسته‌، به‌ منابع‌ خود اشاره‌ نکرده‌ است‌، ولی‌ احتمالاً مأخذ عمدهٔ وی‌ در نقل‌ گزارشها بیشتر اخباری‌ است‌ که‌ از نقاط مختلف‌ به‌ دمشق‌ می‌رسیده‌ و ابن‌ قلانسی‌ به‌ سبب‌ اشتغال‌ در دیوان‌ انشاء به‌ آنها دسترسی‌ داشته‌ است‌. علاوه‌ بر اینها، او در نقل‌ اخبار، به‌ کسانی‌ که‌ به‌ آنان‌ اعتماد داشته‌، نیز متکی‌ بوده‌ است‌ (ص‌ 453، 454). بخش‌ اول‌ و به‌ ویژه‌ بخش‌ دوم‌ کتاب‌، اگرچه‌ به‌ سبب‌ اقامت‌ مؤلف‌ آن‌ در دمشق‌ بیشتر به‌ وقایع‌ آنجا می‌پردازد، اما به‌ هیچ‌ روی‌ منحصر به‌ وقایع‌ دمشق‌ نیست‌ و در آن‌ گزارشهای‌ گوناگونی‌ از ایران‌ و مصر و عراق‌ نیز وجود دارد (مثلاً ص‌ 244-250، در مورد فتح‌ نامهٔ قلعهٔ «شاه‌ دز» (نزدیک‌ اصفهان‌ که‌ حاوی‌ اطلاعات‌ بسیار پرارزشی‌ است‌، نیز ص‌ 259). افزون‌ بر این‌، کتاب‌ دارای‌ گزارشهای‌ سودمندی‌ دربارهٔ اخبار شام‌، به‌ ویژه‌ جنگهای‌ صلیبی‌ است‌. همچنین‌ مؤلف‌ در آن‌ بارها از نظریات‌ مردم‌ در مورد مسائل‌ و اتفاقات‌ گوناگون‌ (مثلاً ص‌ 110، 476، 505، 506، جم)، حوادث‌ طبیعی‌ و اوضاع‌ نجومی‌ (مثلاً ص‌ 170، 216، 470، 484، 527، جم) و وفیات‌ علما و دانشمندان‌ (مثلاً ص‌ 168، 305، 397، جم) یاد کرده‌ است‌. کتاب‌ ابن‌ قلانسی‌ با نثری‌ ادیبانه‌ و دلنشین‌ و مسجع‌، اما بسیار روان‌ نوشته‌ شده‌ و این‌ از زبردستی‌ مؤلف‌ آن‌ در امر نویسندگی‌ حکایت‌ دارد. این‌ کتاب‌ را گیب‌1 (لندن‌، 1932م‌) به‌ انگلیسی‌ و بخشی‌ از آن‌ را لوتورنو2 به‌ فرانسوی‌ (دمشق‌، 1952م‌) ترجمه‌ کرده‌ است‌.

درباره ما

  • درباره آفتاب
  • قوانین و مقررات
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • راهنمای آفتاب
  • نقشه سایت

تماس با ما

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۰۵۳۴

تلگرام آفتاب

اینستاگرام آفتاب

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۷۱ ۳۲

ایران، تهران، امیرآباد شمالی خیابان هفتم کوچه سوم پلاک ۳

پشتیبانی آفتاب

همکاری در کسب و کار

  • آگهی رایگان
  • تبلیغات در آفتاب
  • مشاوره کسب و کار

خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیک خود را وارد نمایید
عضویت
کلیه حقوق این سایت برای شرکت شبکه ی اینترنتی آفتاب محفوظ است.