اِبْنِ قَطّان، ابوالحسن علی بن محمد بن عبدالملک کُتامی حِمَیری فاسی (د 628ق/1231م)، فقیه و محدّث مالکی. اصل او از قرطبه بود (ابن زبیر، 131؛ ابن قاضی مکناسی، 2/470) اما ذهبی (ص 296) به نقل از ابن مَسدی اصل خاندان وی را (شاید در گذشتهای دورتر) به مصر باز میگرداند. گویا او مدتی مقیم فاس بوده و به همین جهت به فاسی شهرت داشته است (نک: ابن قاضی مکناسی، همانجا)؛ به هر حال وی بخش مهمی از سالیان عمر خود را در مراکش زیسته است (ذهبی، همانجا). ابن قطان در راه طلب دانش، از محضر عالمان مغرب و اندلس چون ابوذر خُشَنی، ابوالحسن ابن نقرات، ابوجعفر ابن یحیی خطیب، ابوبکر ابن خلف موّاق، قاضی ابوجعفر ابن مضاء و بیش از همه از ابوعبدالله ابن فخار بهره برد (ابن ابار، 2/686؛ ابن زبیر، 131-132؛ ذهبی، همانجا؛ برای فهرستی از مشایخ او، نک: ابن قاضی مکناسی، 2/470-471). در منابع رجالی بر وسعت آگاهی ابن قطان در فنون حدیث چون رجال و علل تکیه شده و از او به عنوان نقادی چیرهدست در این فن سخن رفته است (نک: ابن ابار، ابن زبیر، همانجاها؛ ذهبی، 296-297). او نه تنها در مراکش، بلکه هنگامی که در عدوه نیز مستقر بود، به تعلیم دانش میپرداخت. از جملهٔ شاگردان وی قاضی ابوعبدالله ابن عیاض است که از او حدیث شنید (ابن زبیر، 132)، و ابن مسدی از وی اجازهٔ روایت گرفت (ذهبی، 296). ابن قطان در مراکش، مقر حکومت موحدون، به عنوان شیخالشیوخ شناخته میشد و چنانکه گفته شده است با نفوذ در دربار موحدون به جاه و ثروت دست یافت (ابن ابار، 2/686 -687). مدتی نیز به قضا اشتغال داشت، ولی در گیرودار پریشانیهای سیاسی دولت موحدون مورد هتک حرمت قرار گرفت (ذهبی، همانجا). به دنبال وفات المستنصر در 12 ذیحجهٔ 620 و جدال شدید میان سران و موحدون بر سر حکومت در نیمهٔ اول 621ق به ناچار مراکش را به طور موقت ترک کرد، اما چندی بعد به آنجا بازگشت (ابن قاضی مکناسی، 2/471) و به قضای شهر سجلماسه منصوب گردید و با اینکه هنوز وضع متزلزلی داشت تا هنگام مرگ در این سمت باقی بود (ابن ابار، 2/687؛ ابن زبیر، ابن قاضی مکناسی، همانجاها). تألیف مهم ابن قطان الوهم و الایهام الواقعین فی کتاب الاحکام است که نقدی است بر کتاب الاحکام الکبری از ابن خراط (ه م). نسخههایی از آن در دارالکتب مصر (خدیویه، 1/450) و کتابخانهٔ قرویین فاس ( مجلهٔ معهد المخطوطات، 5(2)/ 165) موجود است. برخی از صاحب نظران متقدم، ضمن ستایش تحقیقات مؤلف در این اثر، بخشی از نظرات او را مورد انتقاد قرار دادهاند (نک: ابن زبیر، همانجا؛ تجانی، 9؛ ذهبی، 297). کار ابن قطان در الوهم و الایهام پس از وی توسط محمد بن یحیی ابن مواق در کتاب المآخذ الحفال السامیهٔ، و سپس توسط ابن رُشید سبتی دنبال گردید (کتانی، 178) و محمد بن عبدالملک مراکشی این دو اثر ابن قطان و ابن مواق را در کتابی تلفیق نمود (فروخ، 6/60). به گفتهٔ غبرینی (ص 43) کتاب الوهم و الایهام از همان سدهٔ 7ق/13م به مشرق نیز رسیده و مورد توجه مؤلفان واقع شده است. آثار دیگری که از او یاد کردهاند، اینهاست: 1. الاقناع فی مسائل الاجماع (حجوی، 2/230)؛ 2. برنامج، که در آن مشایخ خود را ذکر کرده و گویا در اختیار برخی مؤلفان سدهٔ 11ق قرار داشته است (نک: ابن قاضی مکناسی، 2/471، جم؛ مقری، 3/135؛ نیز نک: ابن سوده، 325)؛ 3. مقالهٔ فی الاوزان (ابن قاضی مکناسی، همانجا)؛ 4. النزاع فی القیاس (حجوی، همانجا)؛ 5. النظر فی احکام النظر (ابن قاضی مکناسی، همانجا)، که توسط احمد بن قاسم قباب اختصار شده است (وزیرسراج، 1(3)/656). دربارهٔ انتساب کتاب نظم الجمان که از مهمترین منابع تاریخ مغرب در سدهٔ 6ق/12م محسوب میشود، و در 1848م دوزی1 قسمتهایی از آن را همراه البیان المغرب ابن عذاری منتشر کرده است، باید با دیدهٔ تأمل نگریست (در مورد این چاپ، نک: واندیک، 373؛ سرکیس، 1/172، 216). این کتاب گرچه از منابع ابن عذاری در تألیف البیان المغرب بوده (نک: ابن عذاری، 1/3، جم)، ولی وی نام کامل «ابن قطان» مؤلف نظم الجمان را نیاورده است (نیز نک: ابن خطیب، 154). در واقع منابع متأخر تصریحی ندارند که ابوالحسن علی بن محمد بن قطان مؤلف نظم الجمان بوده است. محمود علی مکی که در حدود 1965م نظم الجمان را مجدداً در دانشگاه محمد پنجم در مغرب منتشر کرد، با استناد به متن کتاب نشان داده که تألیف آن بین 646 - 665 صورت گرفته و کتاب نمیتواند از آنِ ابن قطّان بوده باشد. اخیراً موسی لقبال (ص 129) ابوعلی حسین ابن قطان کتامی را به عنوان مؤلف کتاب یاد کرده است.