اِبْنِقَبْطُرْنُه، یاابنقبْطَرنو(احتمالاًازاسپانیاییکهن: )، cap+torno نام 3 برادر از شعرا و ادبای اندلس در اواخر سدهٔ 5 و اوایل سدهٔ 6ق/11-12م. بنو قبطرنه از خاندانهای اصیل و دانشمند اندلس بودند (نک: ابن خاقان، 151-152؛ ابن خطیب، 1/528؛ فروخ، 5/122) و با توجه به لقب اسپانیایی آنان، میتوان پنداشت که از بومیان آن سرزمین بودهاند (همانجا؛ قس: دوزی، II/310 ; 2 EI). هر 3 برادر که از مردم بَطَلیوس بودند (قس: فروخ، همانجا، که آنان را از مردم قرطبه دانسته است)، از اوان جوانی به جمع ندیمان و وزیران متوکل (حک 473- 487ق) آخرین فرمانروای افطَسیان پیوستند و در دربار پر عیش و عشرت او در بطلیوس به خدمت پرداختند (ابن خاقان، 148-150؛ ابن خطیب، 1/529 -530؛ قس: ابن ابار، التکملهٔ، 1/337، 3/624) و چون بطلیوس به تصرف مرابطون درآمد، در زمرهٔ کاتبان یوسف بن تاشفین (حک 484-500ق) درآمدند و بقیهٔ عمر را در دربار مرابطون به سر بردند (نک: همانجا؛ قس: ابن خطیب، 1/529؛ نیکل، 175 ؛ پالنثیا، 120-121). ابن خاقان (همانجا) که با هر 3 برادر روابط دوستانه داشته، از صفا و صداقت و راستی و درستی آنان در عین بیغمی و هرزهگردی، یاد کرده است (قس: فروخ، همانجا). اشعار آنان نیز از نوعی زندگانی بیدرد اشرافی، زن بارگی، میگساری (قس: نیکل، و بیخبری حکایت دارد و شعرشان هر چند به سبب روانی و لطافت، در منابع ادبی منزلتی یافته (نک: ابن خاقان، 148-154؛ عمادالدین، 3/422-427؛ ابن ظافر، 196؛ ابن دحیه، 186-187؛ ابن سعید، رایات، 59 -60، المغرب، 1/367- 368)، از مفاهیم عمیق و معانی بدیع تهی (قس: فروخ، 5/123) و بیشتر تقلید از اشعار بزرگان است (قس: 2 EI). کوچکترین و معروفترین این 3 برادر، ابوبکر عبدالعزیز بن سعید ابن عبدالعزیز (د پس از 520ق/1126م) است که او را نخست، در نوجوانی و زیبارویی، همراه یاران از جمله ابن وهبون (ه م)، در بیرون شهر مییابیم که به دیدن هلال شوال رفته بودند (نک: ابن خاقان، 242؛ مقری، 4/253). از قطعه شعری که هنگام ملاقات با سعدبن متوکل در زندان مرابطون در رثای متوکل و دو فرزندش سروده، به خوبی برمیآید که وی بر زندگانی پر عیش و نوشی که در کنار آنان داشته، سخت حسرت میخورد (نک: ابن ابار، الحلهٔ، 2/103-104). در منابع از ابوبکر ابن قبطرنه بیش از 2 برادر دیگر شعر نقل شده است (نک: همان، 2/103-104، 174؛ مقری، 2/161، 163- 165، 4/331، 5/134، 153، 6/92). مراکشی (ص 173) ابوبکر را (با نام محمد بن محمد؟) ادیب، شاعر و کاتبی برجسته در صف بزرگانی چون ابن الجد، ابن ابی الخصال و ابن عبدون آورده است. ابن ابار نیز ( التکملهٔ، 3/624) با اشاره به نظم و نثر و ادب وی، ابوبکر ابن محرز بطلیوسی و ابوعبدالله ابن زرقون را در شمار شاگردان او دانسته است، اما از چگونگی کارهای علمی وی اطلاعی در دست نیست. برادر بزرگتر (نک: ابن ظافر، 375) ابومحمد طلحهٔ بن سعید است که در زمان حیات برادرش ابوبکر درگذشت (ابن ابار، همان، 1/337). وی که مانند برادر در ادب دست داشت، نزد استادان بزرگ زادگاهش شاگردی کرده و از یاران قاضی ابوبکر ابن عربی (د 543ق) بوده و در رثای او قطعه شعری سروده که ابن ابار آن را دیده است (همانجا). در میان اشعار برجای مانده از او، دو قطعه میشناسیم که در رثای همسر خویش سروده است (ابن خاقان، 150). قصیدهٔ دیگری نیز از او میشناسیم که تقلید پرتکلف و بیبهایی از معلقهٔ امرؤالقیس است (همو، 149؛ قس: نیکل، همانجا). سومین برادر، ابوالحسن محمد بن سعید است که اخبار و اشعار اندکی از وی در منابع آمده است.