اِبْنِ قاضیِ شُهْبه، عنوان خاندانی شافعی مذهب که در سدههای 7-9ق/13- 15م در دمشق میزیستهاند. زادگاهِ اصلی این خاندان گویا حَوران از نواحی دمشق یا از نواحی جبل دروز بوده است. نیای بزرگ آنان نجمالدین عمر اسدی مدت 40 سال قاضی «شهبهٔ السوداء» بود (سخاوی، 11/21)، از اینرو وی به قاضی شهبه و خاندان وی به ابن قاضی شهبه شهرت یافتهاند. از این خاندان دانشمندانی برخاستهاند که از آن میان این چند تن مشهورترند: 1. ابومحمد عبدالوهاب بن محمد بن عبدالوهاب بن محمد بن ذؤیب اسدی، ملقب به کمالالدین (653 -726ق/1255-1326م)، فقیه و نحوی. وی در حوران زاده شد و حدیث آموخت و از شرفالدین فزاری نحو و لغت فراگرفت و در فقه و نحو مهارت یافت (ابن شاکر، 2/263؛ ابن قاضی شهبه، ابوبکر، طبقات، 2/350-351؛ ابن کثیر، 14/127). او در جامع اموی به تدریس پرداخت و شاگردان بسیاری را چون محمد بن عمر بن محمد شمسالدین فرزند برادرش، محمد بن احمد بن عثمان بن قایماز، فخرالدین محمد بن علی بن ابراهیم بن عبدالکریم و دیگران تربیت کرد (ابن قاضی شهبه، ابوبکر، همان، 2/350، 3/72-73، 81، 85، 236). او زاهد بود و هیچ وقت به صدور فتوا نپرداخت. ازدواج نکرد و تمامی ماه رمضان را در اعتکاف به سر میبرد و در مدرسهٔ مجاهدّیه اقامت داشت و در همانجا نیز درگذشت و در مقابر بابالصغیرغرب زاویهٔ قلندریه به خاک سپردهشد (ابنوردی، 2/400؛ ابن کثیر، همانجا). از آثار او یکی شرح مختصر علی الجرجانیّهٔ و دیگری تعلیقهٔ علی التنبیه است که اولی تکمیل نشد و دومی در تهاجم مغولان از میان رفت (ابن قاضی شهبه، ابوبکر، همان، 2/351). 2. ابوعبدالله محمد بن عمر بن محمد بن عبدالوهاب، ملقب به شمسالدین و معروف به ابن قاضی شهبه و یا به گفتهٔ ابن ایاس (1(2)/ 281)، ابن قاضی الجبل (694 -783ق/1295-1380م). وی فقه و نحو را نزد عموی خود کمالالدین عبدالوهاب و نیز برهانالدین فزاری آموخت و در حلقهٔ درس عموی خود به عنوان مُعید، درس را برای شاگردان تکرار میکرد. او کتاب الاموال ابوعُبَید را در 8 سالگی نزد ابوجعفر ابن موازینی فراگرفت و از گروهی دیگر حدیث آموخت (ابن قاضی شهبه، ابوبکر، تاریخ، 3/51، 366، طبقات، 3/224). وی در726ق که عمویش درگذشت، به جای او به تدریس پرداخت و تا بعد از 770ق به تدریس مشغول بود. او نخست در مدرسهٔ شامیهٔ البَرّانیه سمت معید داشت، اما بعداً خود مستقلاً به تدریس پرداخت و در اواخر عمر حدود یک سال و 3 ماه در مدرسهٔ مذکور تدریس کرد و جمع بسیاری از علما و بزرگان مانند: ابن خطیب یَبْرود، عمادبن کثیر، شهاب اذرعی و شماری دیگر از وی دانش آموختند (همو، تاریخ، 3/49، 51، 496، 497، طبقات، 3/194- 195، 248، 4/10-11؛ ابن حجر، انباء الغمر، 2/35-36). وی در 779ق به تدریس در مدرسهٔ شامیهٔ البرانیه پرداخت و پس از چندی کنارهگیری نمود (ابن قاضی شهبه، ابوبکر، تاریخ، 3/481، طبقات، 3/236-237). او چون درگذشت، در مقبرهٔ بابالصغیر کنار قبر عموی خود کمالالدین به خاک سپرده شد (همو، تاریخ، 3/52). 3. ابوالمحاسن یوسف بن محمد بن عمر، ملقب به جمالالدین (720-789ق/1320-1387م)، قاضی و فقیه. او نخست نزد پدر خویش حدیث و فقه آموخت و اجازهٔ فتوا یافت (همان، 3/237). وی نخست به قضای الزبدانی و سپس به قضای کرک نوح منصوب گردید، ولی دیری نپایید که قضا را ترک کرد و به دمشق بازگشت و به جای پدر خود رئیس جامع دمشق و معیدِ مدارس ظاهریه، امینیه و عذراویه گردید و در مدرسهٔ مجاهدّیه نیابت تدریس را به عهده گرفت و آنگاه در مدرسهٔ عصرونیه به تدریس پرداخت و سپس تدریس را ترک کرد. وی را مردی خیّر و متدین شمردهاند. در اواخر زندگی در اثر بیماری، سخن گفتن برایش دشوار شد و سرانجام 5 سال پس از مرگ پدرش درگذشت و در مقبرهٔ بابالصغیر به خاک سپرده شد (همو، تاریخ، 3/83، 88، 237، طبقات، 3/250-251؛ ابن حجر، الدرر، 6/246، انباء الغمر، 2/277). تنها اثری که از او برجای مانده، جزء الاحادیث المنتقاهٔ من مغازی موسی بن عقبه است که نسخهای از آن در برلین ( آلوارت، موجود است. 4. ابوالعباس احمدبن محمدبن عمر، ملقب به شهابالدین (737- 790ق/1337- 1388م)، دانشمند و فقیه. از استادان و شیوخ وی اطلاع چندانی در دست نیست، جز اینکه نوشتهاند وی نخست نزد پدر و سپس نزد علمای زمان خویش دانش آموخت و از پدر اجازهٔ فتوا گرفت و از آن پس خود به عنوان معیدِ درس به کار پرداخت و سپس در جامع اموی تدریس کرد و پس از درگذشت برادرش، در مدارس عذراویه، امینیه، مجاهدیه و ظاهریه به عنوان معید درس مشغول شد و در مدرسهٔ الطبریه واقع در بابالبرید به تدریس پرداخت و ریاست جامع اموی را نیز به عهده گرفت؛ طلاب و فقها را گرامی میداشت و در منزل خویش از آنان پذیرایی میکرد. او چون درگذشت، در کنار نیاکان خود در بابالصغیر مدفون گردید (ابن قاضی، شهبه، ابوبکر، تاریخ، 3/252، طبقات، 3/200-201؛ ابن حجر، انباء الغمر، 2/296). او اثری در «فرائض» تألیف کرد که اکنون در دست نیست (ابن قاضی شهبه، ابوبکر، تاریخ، همانجا). در میان متأخران زرکلی کتابی را در تاریخ که ظاهراً نوشتهٔ پسر اوست، به وی نسبت داده است (1/225). 5. ابوبکر بن احمد بن محمد بن عمر، ملقب به تقیالدین (779-11 ذیقعدهٔ 851ق/1377-19 ژانویهٔ 1448م)، فقیه، قاضیالقضاهٔ و مورخ. وی در کودکی صحیح بخاری را نزد پدر خویش آموخت. در 11 سالگی پدر را از دست داد و آنگاه در محضر درس عالمان زمان خویش چون ابن حجی، شرفان شریشی، جمال طیمانی، بدر بن مکتوم، ابوهریرهٔ بن ذهبی، علاء بن ابوالمجد و دیگران به کسب علم پرداخت. او سرانجام فقیهی برجسته شد و ریاست مذهب شافعی به او رسید و متصدی فتوا و مرجع عموم گردید. شهرت علمی وی باعث شد که از اَطراف و اکناف طالبان علم به نزد او شتافته، از درس وی استفاده کنند. او در دمشق و نیز در بیتالمقدس به نقل حدیث پرداخت. سخاوی تصریح کرده که از او اجازهٔ نقل حدیث دریافت داشته است (11/21-23). وی نخست در مدارس مجاهدیه و عذراویه به عنوان معیدِ درس مشغول بوده است، اما چنانکه خود او تصریح کرده است ( تاریخ، 3/551) در 797ق در مدارس طبریه و امینیه به تدریس پرداخته است. همچنین در مدارس مختلف دیگری چون: اقبالیه، تقویه، و جز آن تدریس کرده است و جمع بسیاری از اعیان و بزرگان شام در جلسهٔ درس وی شرکت جستهاند (سخاوی، 11/22؛ نعیمی، 1/165، 224، 263، 405، 428، 459). او در 842ق مستقلاً به عنوان قاضیالقضاهٔ دمشق انتخاب گردید، اما چون در واقعهٔ اینال جَکَمی، بر منبر جامع اموی، خطبه به نام ملک عزیز یوسف بن اشرف برسبای خواند، در حالی که آن زمان در دمشق خطبه به نام ملک ظاهر جَقمق خوانده میشد، از اینرو جقمق او را از مقام قضا برکنار کرد؛ اما بار دیگر در 843ق به این مقام منصوب گردید. در همین سال وی از مقام خطیبی جامع اموی برکنار شد و در 844ق مقام قاضی القضاتی را از او گرفتند و از آن پس او یکسره به اشتغالات علمی روی آورد (مقریزی، 4(3)/1100، 1101، 1112، 1135، 1183، 1188، 1201؛ ابن تغری بردی، 15/289، 523؛ سخاوی، 11/22). ابن قاضی شهبه در کنار تدریس و تألیف به مسافرتهایی نیز رفته است که مهمترین آنها سفری است که به نمایندگی از جانب ملک ظاهر جقمق همراه با نمایندگانی دیگر به نزد شاهرخ رفت و در 837ق برای انجام مراسم حج به مکه سفر کرد و در محرم 851 همراه با خانوادهٔ خویش به زیارت بیتالمقدس رفت و در مدرسهٔ طولونیه به حضور شهاب ابوالبقاءِ زبیری شتافت و به دمشق بازگشت (سخاوی، 11/22، 23). در کنار مقام قضا و فعالیتهای علمی، وی نظارت بیمارستان نوری یا منصوری را نیز به عهده داشت ( دانشنامه؛ زیدان، 3/210). وی سرانجام در دمشق درگذشت. او را در مقبرهٔ خانوادگی در بابالصغیر به خاک سپردند (سخاوی، 11/22-24). آثار: به ابن قاضی شهبه آثار و تألیفات بسیاری نسبت دادهاند که بیشتر آنها تلخیص، ذیل و شرح آثار دیگران است. وی در آثار خود از تألیفات ابن حجر عسقلانی بهره برده و گاهی آراء او را نقد کرده است، او بر تاریخ ابن حجی ذیلی نوشته که حوادث تا سال 840ق را در آن آورده است و ذیلی نیز بر تاریخهای ذهبی، برزالی، ابن رافع، ابن کثیر و دیگران نوشته که در 8 جلد و شامل حوادث 741ق تا 820 و اندی میشده و بعد آن را در دو مجلد و سپس در یک مجلد خلاصه کرده است (همانجا). برخی از آثار وی به این شرح است: 1. تاریخ، این کتاب تلخیصی است از تاریخ الکبیر. وی در آن تاریخهای مورخان پیش از خود چون: ذهبی، ابن شاکر کتبی، ابن کثیر را خلاصه کرده است. جلد سوم آن که شامل حوادث 781 تا 800ق است، به کوشش عدنان درویش در دمشق (1977م) چاپ شده است. گویا این کتاب بخشی از کتاب مهم وی الاعلام بتاریخ اهل الاسلام است (نک: عبدالعلیم خان، 1/25). 2. طبقات الشافعیهٔ، این کتاب یکی از منابع مهم مورخانی مانند: سیوطی، نعیمی، ابن عماد و ابن تغری بردی بوده است (همو، 1/29). او در مقدمهٔ طبقات اشاره کرده که چون نوشتههای گذشتگان دربارهٔ طبقات شافعیه یا بسیار مطول و غیر لازم بود و یا بسیار کوتاه و مختصر، از اینرو به تألیف آن دست یازیده است و در آن فقط به شرح حال شخصیتهای ممتاز و برجسته پرداخته است (1/1-2). تألیف این کتاب در 841ق به انجام رسیده است. او تراجم علما را از قرن سوم تا 840ق که 784 ترجمه است، در این کتاب آورده است. طبقات الشافعیهٔ به کوشش عبدالعلیم خان در حیدرآباد دکن در 4 جلد (1398-1400ق) و نیز به کوشش عبدالله انیس الطباع در بیروت (1407ق/1987م) به چاپ رسیده است. 3. طبقات النجاهٔ و اللغویین، که مؤلف در آن تراجم مختصری از نحویان و لغویان را به ترتیب حروف تهجّی آورده است، اما آنچه به کوشش محسن غیاض در نجف اشرف (1973-1974م) چاپ شده است، تنها ترجمهٔ افرادی را شامل است که محمد نام داشتهاند. 4. الاعلام بتاریخ اهل الاسلام، که شامل حوادث سالهای 200 تا 792ق است. نسخههای خطی این کتاب در کتابخانههای ملی پاریس ( دوسلان، 369 -368 )، فیضالله وینی جامع به خط مؤلف و نیز عارف حکمت (منجّد، 238-239) و در کوپریلی (کوپریلی، شم 1027) و اسعد افندی (سید، فهرس المخطوطات المصورهٔ، 13(2)/2) از جلد دوم شامل حوادث 781 تا 800 نیز به خط مؤلف موجود است (نک: GAL,S, .(II/50 5. تاریخ بناءِ مدینهٔ دمشق و من بنا مِن المتقدّمین، که با عنوانهای: تاریخ دمشق و من بناها من المتقدمین و تاریخ بناء دمشق و معرفهٔ من بناها و طرف من اخبارها و تلخیص ابن قاضی شهبهٔ لمقدمهٔ تاریخ دمشق از ابن عساکر و المنتقی من تاریخ ابن عساکر نیز معرفی شده است. نسخههایی از آن در برلین ( آلوارت، و رشید افندی (منجد، 240) و در ظاهریه (ظاهریه، عش، 137) موجود است. 6. تراجم الفقهاء الشافعیهٔ من ذیل الروضتین از ابوشامه، نسخهای از آن در دانشگاه پرینستون نگهداری میشود (حتی، .(I/230 7. فتاوی شیخ الاسلام ابن قاضی شهبهٔ، نسخهای از آن در کتابخانهٔ ابی الیسر عابدین مفتی دردمشق موجوداست ( مجلهٔمعهدالمخطوطات العربیهٔ، 5(1)/213). 8. مناقب الشافعی. ظاهراً بخشی از تاریخ الاسلام ذهبی است. نسخههایی از آن در برلین ( آلوارت، و ظاهریهٔ دمشق (ظاهریه، عش، 253-254؛ همان، ریان، 2/692) و دانشگاه میشیگان موجود است ( فهرس المخطوطات العربیهٔ، 3/49). 9. مجموعهٔ احادیث (اربعون) در خزائن کتب الاوقاف بغداد (طلس، 249). 10. منتخب مِن درهٔ الاسلاک ابن حبیب. نسخهای از آن در پاریس وجود دارد ( دوسلان، .(II/319 11. منتقی العبر، نسخهای به خط مؤلف در موزهٔ بریتانیا نگهداری میشود (ریو، .(I/281 در خزائن کتب الاوقاف بغداد، جلد اول آن که ناقص است به عنوان جزء فی الطبقات که گویا مختصر همین کتاب است، یافت میشود (طلس، همانجا).12. المنتقی من تاریخ ابن دقماق به نام نزههٔ الانام فی تاریخ الاسلام، که نسخهای از آن گویا به خط مؤلف در چستربیتی نگهداری میشود ( آربری، .(I/40 13. المنتقی من تاریخ ابن فرات. نسخهای از آن که ظاهراً به خط مؤلف است، در چستربیتی موجود است ( آربری، همانجا). او آثار دیگری هم دارد که برخی از آنها به خط خود اوست. چند اثر دیگر نیز به او منسوب است. 6. ابوالفضل محمد بن ابوبکر بن احمد بن محمد، ملقب به بدرالدین (2 صفر 798-12 رمضان 874ق/16 نوامبر 1395- 15 مارس 1470م)، مورخ و فقیه. او نخست نزد پدر خود مقدمات علوم و فقه را فرا گرفت و سپس از عایشه دختر ابن عبدالهادی و شهابالدین ابن حجی و ابن شرائحی و دیگران استماع حدیث کرد و در 836ق در دمشق از ابن حجر عسقلانی، الاربعین المتباینات او را فراگرفت و بعد از مرگ پدر به قاهره رفت و در حلقهٔ درس ابن حجر شرکت کرد و در فقه ممتاز شد (سخاوی، 7/155). وی در مدارس مختلف شام چون اقبالیه، عصرونیه، امجدیه، تقویه و مدارس دیگر به تدریس پرداخت (همو، 7/156؛ نعیمی، 1/165، 175، 224، 295، 314، 339، جم). سخاوی نیز به صراحت نوشته است که از ابن قاضی شهبه استفاده کرده است (7/156). وی متولی فتوا در دارالعدل گردید و از 839ق نیابت قضا را تا هنگام مرگ به عهده داشت. او در دمشق درگذشت و در مقبرهٔ خانوادگی (بابالصغیر) به خاک سپرده شد (همانجا). چندین اثر به بدرالدین نسبت دادهاند که از آن میان الکواکب الدرّیهٔ فی السیرهٔ النوریهٔ چاپ شده است. این کتاب با نام الدر الثمین فی سیرهٔ نورالدین الشهید نیز مشهور بوده و مؤلف در آن از کتابهایی چون مرآهٔ الزمان، الروضتین فی اخبار الدولتین، البدایهٔ و النهایهٔ، التاریخ الباهر، الکامل ابن اثیر و النوادر السلطانیهٔ ابن شداد بهره برده است (زاید، 6). این کتاب زندگینامهٔ نورالدین محمد بن زنگی بن آق سنقر است و به 7 باب تقسیم شده است (ابن قاضی شهبه ، بدرالدین، 12-13). این کتاب به کوشش محمود زاید در بیروت (1971م) چاپ شده است. آثار دیگر وی عبارتند از: ارشاد المحتاج الی توجیه المنهاج، در فقه شافعی که نسخههایی از آن در جستربیتی، ریاض (زرکلی، 6/58)، دارالکتب (سید، خطی، 1/36) و در چند جای دیگر موجود است؛ المواهب السنیهٔ فی شرح الاشنهیهٔ، که شرحی است بر کتاب الکفایهٔ فی الفرائض عبدالعزیز اشنهی و نسخههایی از آن در کتابخانهٔ شمارهٔ 2 شورا (دانش پژوه، 2/212)، مکتبهٔ الاوقاف موصل (احمد، 3/67، 8/254)، ریاض، جامعهٔ ملک سعود نگهداری میشود ( فهرس مخطوطات، 6/318-319). آثار دیگری هم به وی منسوب است.