اِبنِ عَجیبه، ابوالعباس احمد بن محمد بن مهدی بن عجیبهٔ حسنی، عارف، مفسر و دانشمند مراکشی (1160 یا 1161 - شوال 1224ق/1747 یا 1748 - نوامبر 1809م). وی در کتاب خود الفهرسهٔ به تفصیل دربارهٔ نسب، زادگاه، تحصیلات، گرایشهای فکری، ورود به طریقهٔ صوفیانه، طی مدارج سلوک، زندگی خانوادگی، سفرها و رویدادهای دیگر دوران حیات خویش سخن گفته و آثار خود را نیز به ترتیب تاریخی و در ضمن بیان سرگذشت خویش بر شمرده است. وی در قریهٔ الخمیس، واقع در ناحیهٔ منسوب به قبیلهٔ انجرا، در سواحل جنوبی مدیترانه میان طنجه و تطوان زاده شد (میشون، 2 -1 ؛ صالح حمدان، 7). خانوادهٔ او از شرفای (ساداتِ) آنجا بودهاند و طبق شجرهنامهای که مترجم فهرسه به زبان فرانسوی در مقدمهٔ آن کتاب تنظیم کرده است، در اصل از طریق حسن مثنی و حسن بن علی(ع) به علی بن ابی طالب(ع) میرسد (نک: میشون، .(28 وی تحصیلات مقدماتی و قرائت قرآن را در زادگاه خود فراگرفت و یک چند در قصر الکبیر نزد فقیه محمد السوسی و سپس در تطوان نزد استادانی چون احمد الرشا، عبدالکریم بن قرّیش و محمد ورزازی به تحصیل فقه و کلام و تفسیر و علوم ادبی پرداخت. هنگامی که شیخ محمد جنوی به تطوان آمد، وی ملازم مجلس درس او شد و فقه و حدیث و سپس مباحثی در عرفان را از او فراگرفت (ابن عجیبه، الفهرسهٔ، 29-32). پس از وفات محمد جنوی، ابن عجیبه عازم فاس شد و در آنجا به مجلس درس سیدی محمد التاودی ابن سوده پیوست و از او اجازهٔ تدریس و نقل حدیث گرفت. فاس در آن روزگار یکی از مراکز مهم علوم و معارف اسلامی بود و ابن عجیبه در آن شهر با جمعی از دانشمندان بزرگ مغرب آشنا شد و از چندتن از آنان نیز در تفسیر و حدیث و فقه کسب علم کرد و اجازهٔ روایت گرفت (همان، 35- 38)، ولی چندی بعد به تطوان بازگشت و به تعلیم و تدریس مشغول شد و در این سفر (1208ق/1794م) با عارف مشهور سیدی محمد بوزیدی (د 1229ق/1814م) آشنا و به طریقهٔ درقاوی وارد شد (همان، 32-33). وی قبلاً در مجالس درس محمد جنوی به عرفان گرایش یافته و حکم ابن عطاءالله و اصول الطریقهٔ شیخ زرّوق را خوانده بود، ولی ورود به طریقهٔ درقاوی تحولی اساسی در فکر و روح او پدید آورد، از علوم ظاهر به علم باطن روی آورد، از علایق دنیوی دست شست و در ریّ صوفیه به سیاحت در نواحی مختلف و ارشاد طالبان و تأسیس زاویههایی برای اجتماع صوفیه و سیر و سلوک روحانی پرداخت. وی در فهرسه چگونگی تغییر و تحول روحی و باطنی خود را با ذکر جزئیات بیان میکند و عوامل مؤثر در این دگرگونی را باز میگوید (ص 40- 48) و مجاهدتها و ریاضتهای سخت و مساعی و مصائب خود را به تفصیل بر میشمارد (ص 52 -57) و از جمله ماجرای گرفتار شدن خود و برادر و یارانش را در تطوان که به سبب مجاهدت در تبلیغ و ترویج طریقه و به تهمتی ناروا به زندان افتاده بودند، حکایت میکند. با ورود درویشان همراه او به زندان و پیوستن برخی دیگر از صوفیه به آنان، زندان به خانقاهی تبدیل و حلقههای ذکر و تلقین تشکیل شد و زندانیان همگی به آنان پیوستند و در خیرات و خوراکیهایی که از بیرون میرسید، با آنان سهیم شدند (ص 57 - 58). پس از 3 روز ابن عجیبه و یارانش از زندان آزاد شدند و از آنان التزام و تعهد گرفته شد که از ترویج و تبلیغ افکار و روشهای صوفیانه خودداری کنند، ولی پس از چندی این خبر به فاس رسید و مردم آنجا عامل تطوان را به سبب این عمل مورد ملامت و تقبیح قرار دادند و فقیه ادیب سیدی سلیمان الحوات در قصیدهای که در فهرسه نقل شده است، به مذمت مسببان آن پرداخت (ص 57 -60). این واقعه که ابن عجیبه از آن به عنوان «امتحان» یاد میکند، به هیچ روی او را ازراه و روشی که در پیش گرفته بود، بازنداشت و وی همچنان به دعوت مردم به سوی خدا، تأسیس و تشکیل زاویه و خانقاه در نقاط مختلف آن ناحیه و تألیف و تصنیف آثار علمی و عرفانی مشغول بود تا سرانجام در غماره به طاعون مبتلا شد و درگذشت. مقبرهٔ او در نزدیکی طنجه، بر بلندیهایی که بر قریهٔ زمیج و نیز بر دریا و صخرههای جبلالطارق مشرف است، واقع شده و هر سال در اواخر تابستان درویشان درقاوی در آنجا گرد میآیند و با مراسم خاصی یاد او را گرامی میدارند (نک: میشون، .(91 ابن عجیبه از بزرگان سلسلهٔ درقاوی و متعلق به شاخهٔ بوزیدی آن است (تریمینگهام، .(112 این سلسله، چنانکه در فهرسهٔ ابن عجیبه (ص 62 -63) دیده میشود، از یک جهت به شاذلیه و از جهت دیگر به جیلانیه میرسد. ابن عجیبه با مؤسس طریقهٔ درقاوی ابوحامد العربی درقاوی (1173- 1238ق/1760-1823م) ارتباط نزدیک داشته و غالباً در آثار خود به اقوال او استشهاد میکند، ولی ورود او به این طریقت در پی آشنایی با سیدی محمد بوزیدی در 1208ق/1794م و در 47 یا 48 سالگی او بوده است (نک: ابن عجیبه، همان، 44). پیش از این زمان وی سالها به تحصیل علوم ظاهر و تدریس فقه و حدیث و تفسیر مشغول بوده و در عین حال به زهد و عبادت و ترک و تجرد زندگی میکرده است (همان، 40). از این روی بسیاری از تألیفات او در اوایل عمر، به موضوعات مربوط به علوم دینی اختصاص دارد و طبعاً اساس روش او در تصوف، حفظ حدود و ظواهر شرع و وصول به حقیقت از طریق شریعت است، چنانکه خود شرط علم باطن را عمل به ظاهر شریعت دانسته و گفته است که از علم ظاهر به علم باطن باید رسید و تا ظواهر درست نشود و استقامت نیاید، عمل به بواطن درست نخواهد شد: «بدان که ثمرهٔ علم عمل است، و ثمرهٔ عمل حال، و ثمرهٔ حال ذوق، و ثمرهٔ ذوق شرب، و بعد از شرب سکر و بعد از سکر صحو و بعد از صحو کمال وصال است که آن تمکین و رسوخ در مشهود باشد» (همانجا). در ایقاظ الهمم نیز شریعت و حقیقت را با اسلام و ایمان و احسان و بدایت و وسط و نهایت یکی و موازی و لازم و ملزوم یکدیگر میشمارد (ص 47). وی با آثار بزرگان تصوف چون قشیری و غزالی و ابن فارض و سهروردی و مشایخ مغرب آشنا بوده و بر برخی از آن آثار شرح نوشته است، ولی دیدگاه او در مسائل عرفانی کلاً بر وحدت وجود مبتنی است (نک: همان، 40-46، 69، جم).ابن عجیبه در چگونگی معاش و رفتار و سلوک و افراط در تجرد و اعراض از دنیا و جهاد با نفس از روش درویشان درقاوی و عادات و اعمال قلندر گونهٔ آنان پیروی میکرد. او و یارانش، سبحههای بلند با دانههای درشت بر گردن میافکندند، عصا به دست میگرفتند، جامهای خشن به تن میکردند و در شهرها و دهکدهها به سیر و سفر میپرداختند و غالباً هیأت غریب و نامأنوس آنان موجب تعجب و گاه خشم و بیزاری مردم میشد (همو، الفهرسهٔ، 49-50، 53، 54؛ تریمینگهام، .(114 وی خود گوید که بعد از ورود به طریقهٔ درقاوی به حکم آیهٔ «وَلَقَدْ جِئْتُمونا فُرادی» (انعام /6/94) دارایی خود و حتی کتب «علوم ظاهر» را فروخت و وجه آن را صرف خرید خانهای برای شیخ خود کرد (همان، 53)، ولی با اینهمه از شمار آثاری که در ابواب مختلف علوم از او برجای مانده است، چنین برمیآید که زندگانی او صرفاً سیرآفاق و ریاضت و مجاهدت نفسانی نبوده، بلکه بیشتر به تحقیق و مطالعه و تصنیف میگذشته است. آثار: صورتی که ابن عجیبه خود از تألیفات و نوشتههای خویش در فهرسهٔ (38-40) به دست میدهد، شامل 38 عنوان است که دیوان او یعنی قصاید و توشیحات و آثار منظوم او را نیز در بر میگیرد و مترجم فهرسه به زبان فرانسه 4 عنوان دیگر از منابع موجود به دست آورده و در مقدمهٔ ترجمهٔ فهرسه نقل کرده است (نک: میشون، .(30-31 علاوه بر اینها در برخی از فهرستهای نسخههای خطی، آثار دیگری نیز به نام او ثبت کردهاند که ظاهراً غیر از عناوین مندرج در فهرسه است و باید یا بعد از تألیف آن کتاب نوشته شده باشند یا خود او در هنگام نگارش فهرسه نام آنها را در خاطر نداشته است (نک: علوش، 2(1)/ 176؛ سید، 1/408، 2/85، 259؛ آربری، .(V/42 معروفترین آثار او اینهاست: 1. البحر المدید فی تفسیر القرآن مجید، در 4 جلد. بخشی از آن در قاهره (1375-1376ق) به چاپ رسیده است. 2. ایقاظ الهمم فی شرح الحکم، شرح الحکم ابن عطاءالله سکندری است که یک بار در 1331ق در قاهره و بار دیگر در 1961م در همانجا طبع و نشر شده است. این کتاب که ابن عجیبه آن را به درخواست شیخ خود سیدی محمد بوزیدی تصنیف کرده است، نه تنها شامل عقاید و نظریات خود او در مسائل عرفانی است، بلکه یکی از مهمترین منابع دربارهٔ اقوال و احوال بزرگان طریقهٔ شاذلیه و درقاویه، چون ابوالحسن شاذلی، احمد یمنی، شیخ زروق، العربی و بوزیدی به شمار میآید. 3. الفتوحات الالهیهٔ فی شرح المباحث الاصلیهٔ، شرح منظومهٔ عرفانی ابن بناء سرقسطی است که ابن عجیبه آن را نیز به اشارهٔ شیخ خود سیدی محمد بوزیدی تألیف کرده است. این کتاب نیز یک بار در 1331ق، ذیل ایقاط الهمم در قاهره به چاپ رسید و بار دیگر به تحقیق عبدالرحمان حسن محمود در 1983م در همانجا طبع و نشر شد. 4. معراج التشوف الی حقائق التصوف، رسالهای است در شرح پارهای الفاظ و اصطلاحات صوفیه. این رساله در 1937م در دمشق به طبع رسیده است و ترجمهٔ فرانسوی آن همراه با تحقیقاتی دربارهٔ ابن عجیبه و آثار او موضوع رسالهٔ دکتری ژ. ل. میشون1 بوده و در 1966م انجام یافته است. 5. الفتوحات القدوسیهٔ فی شرح المقدمهٔ الا¸جرومیهٔ، شرحی است بر مقدمهٔ منظومهٔ معروف ابن آجروم در نحو که ابن عجیبه آن را به دو وجه نحوی و باطنی گزارش و تفسیر کرده است (نک: ظاهریه، 381- 382). بخشی از این تألیف که شامل شرح باطنی مقدمه است در 1315ق در استانبول به طبع رسیده است. 6. ازهار البستان فی طبقات الاعیان، در بیان احوال بزرگان مذهب مالکی است که در ضمن آن به ذکر نحویان و محدثان و صوفیه نیز پرداخته است (وکیل، 2(4)/25). 7. الفهرسهٔ، چنانکه ذکر آن گذشت، شرح احوال خود اوست، ترجمهٔ فرانسوی آن نخست در 1968 و 1969م در شمارههای 15 و 16 مجلهٔ اربیکا2 و سپس در همان سال جداگانه در لیدن انتشار یافت. متن اصلی کتاب را دکتر عبدالحمید صالح حمدان در 1990م در قاهره به چاپ رساند. 8. دیوان، که شامل قصاید و مقطعاتی در موضوعات عرفانی است و خمریههایی نیز در آن هست که تأثیر شعر صوفیانهٔ ابن فارض در آنها آشکار است. بسیاری از اشعار ابن عجیبه در فهرسه نیز نقل شده است. علاوه بر آثاری که ذکر شد، ابن عجیبه شروح مختلفی بر سورهٔ فاتحه، قصیدهٔ بردهٔ بوصیری، تائیهٔ ابن فارض و اشعار ابن عربی و ششتری دارد که ذکر آنها در فهرسه آمده است.