اِبْنِ عَبْدُالظّاهِر، محییالدین ابوالفضل عبدالله بن عبدالظاهر ابن نشوان بن عبدالظاهر بن نجدهٔ جذامی سعدی روحی (620 -692ق/ 1223-1293م)، ادیب، کاتب و مورخ مصری. وی در قاهره چشم به جهان گشود و خود را به روح بن زنباع جذامی که چندی از سوی عبدالملک بن مروان در فلسطین حکومت میکرد، منتسب میساخت (ابن شاکر، 2/179؛ قلقشندی، نهایهٔالارب، 265؛ نک: یعقوبی، 2/269، 270). ا و از جعفر همدانی، عبدالله بن اسماعیل بن رمضان، یوسف بن مخیلی و دیگران حدیث شنید و کسانی چون برزالی، ابن سیدالناس، اثیرالدین ابوحیان از وی حدیث آموختهاند (ابن شاکر، همانجا). ابن عبدالظاهر رئیس «دیوان الانشاء» 3 تن از سلاطین ممالیک بحری، یعنی الملک الظاهر بَیْبَرْس، الملک المنصور قلاوون و الملک الاشرف خلیل بود و سپس عنوان «کاتب السر» (دبیرخاص) پیدا کرد. او قبل از اینکه رئیس دیوان الانشاء ملقب به کاتب السر شود، 3 کاتب در دستگاه بیبرس بودند که ابن عبدالظاهر در رأس آنها قرار داشت (قلقشندی، صبح الاعشی، 1/137). بعضی از مورخان دربارهٔ نخستین کسی که منصب مهم کتابت السر را در مصر احراز کرد، بین ابن عبدالظاهر (ابن ایاس، 1(1)/348) و فرزندش فتحالدین محمد (سیوطی، 1/570) خلط کردهاند. در سبب پیدایش این لقب نوشتهاند که روزی بیبرس دستور توقیف یکی از نواب را داده بود، اما چون این موضوع محرمانه فاش شد، بیبرس گفت، شایسته است سلطان کاتب سری داشته باشد. قلاوون آنجا حضور داشت، این سخن از وی بشنید و در گوش داشت و هنگامی که به قدرت رسید، کتابت السر را به ابن عبدالظاهر اعطا کرد و بدین ترتیب وی نخستین کسی است که چنین لقبی یافت (ابن ایاس، همانجا). از این داستان برمیآید که این عنوان در مصر، نخست در زمان قلاوون پدید آمد، ابن منصب در دستگاه خلفای عباسی سابقهای دیرینه داشت و حتی برخی ریشههای آن را در سنت پیامبر جستوجو کردهاند (کتانی، 1/119، 120). ابن عبدالظاهر در 661ق/1262م، در مراسم بیعت بیبرس با خلیفه، الحاکم بامرالله، حاضر بود و برای استقرار و استحکام سلطنت بیبرس نقشی ایفا کرد ( 2 EI). وی نسبنامهٔ الحاکم بامرالله را که به تأیید قاضی القضاهٔ تاجالدین عبدالوهاب رسیده بود، در حضور بزرگان خواند (مقریزی، سلوک، 1(2)/477). ابن عبدالظاهر در دستگاه قلاوون به چنان جایگاه بلندی رسید که گاه در غیاب او ادارهٔ امور حکومت را عهدهدار میشد V(2)/695) .(IA, وی در نوشتههای خود از روش عبدالرحیم (قاضی الفاضل) پیروی کرده و در به کار بردن عبارات و اصطلاحات نامهنگاری او را سرمشق خود قرار داده و دربارهٔ او کتابی تألیف کرده است. نوشتههای ابن عبدالظاهر نیز به نوبهٔ خود سرمشق منشیان بعد از خود قرار گرفته است (ابن شاکر، همانجا؛ قلقشندی، صبح الاعشی، 9/270؛ فروخ، 3/664). او در نامههای خود بسیاری از اصطلاحات نامهنگاری را وضع کرده و در آنها، به خصوص در فتحنامهها، روح اسلامی را اشاعه داده است. علاوه بر مهارتی که در نگارش رسایل و قطعات منثور داشت، بر اسلوب زمان خود شعر نیز میسرود و در سرودن قصیده و غزل دست داشت. دیوانش مشحون از سخنان برگزیده و استوار است (ابن ایاس، 1(1)/372؛ فروخ، همانجا). در رسائل ابن عبدالظاهر تکلّف در به کار بردن صنایع ادبی فراوان دیده میشود (همو، 3/664) و در ذکر وقایع مهم تاریخی، جنگها و فتوحات، نوشتههایی دارد که مانند سایر آثارش از فنون ادبی برخوردار است (قلقشندی، همان، 14/139). قصیدهای نیز در مدح پیامبر اسلام (ص) سروده است (مقری، 2/689). در مدح شاهان، از جمله بیبرس و فتوحاتش نیز اشعاری گفته است (دواداری، 8/181؛ ابن شاکر، 1/238). چون در محرم 676ق/1277م بیبرس وفات یافت، در رثایش اشعاری سرود. سپس در محرم 678 خود به دمشق رفته آن را بر سر مزارش انشاء کرد (دواداری، 8/214- 218؛ ابن فرات، 7/143). ابن شاکر (2/184-191) و ابن فرات (7/31، 50 -51، 90) برخی از اشعارش را نقل کردهاند. قلقشندی در مجموعهٔ صبح الاعشی فی صناعهٔ الانشاء ( ابن شاکر کتبی در فوات الوفیات نمونههایی از رسایل و فرمانهایی که به وسیلهٔ او نوشته شده، آوردهاند. فتحالدین پسر ابن عبدالظاهر نیز کاتب السر بود، ابتدا در دیوان الانشاء با پدر همکاری داشت، ولی در هنر نویسندگی بر پدر برتری یافت. وی چند ماه قبل از پدر (رمضان 691) جهان را وداع گفت (ابن ایاس، 1(1)/370). فتحالدین برای پدر احترام بسیار قائل بود و «جامع عبدالظاهر» را به نام او در قرافهٔ الصغری بنا کرد ( 2 EI).ابن عبدالظاهر در 72 سالگی در قاهره دیده از جهان فرو بست و در مقبرهای در قرافهٔ الصغری به خاک سپرده شد (ابن کثیر، 13/334). در 806ق/1403م، قرافه با آنچه در اطرافش بود، بر اثر حوادثی خراب شد و فقط آثاری از آن بر جای ماند ( بستانی، 3/343). کوچهٔ مجاور خانهٔ او به نام وی، درب ابن عبدالظاهر خوانده میشد ( 2 EI). آثار: الف - چاپی: 1. الالطاف الخفیهٔ من السیرهٔ الشریفهٔ السلطانیهٔ الملکیهٔ الاشرفیهٔ. از این کتاب فقط قسمت سوم آن باقی است که وسیلهٔ موبرگ1 به زبان سوئدی ترجمه شده و همراه متن عربی آن در 1902م در لندن منتشر شده است؛ 2. تشریفات الایام و العصور فی سیرهٔ الملک المنصور قلاوون. به احتمال زیاد حدس ناشر مبنی بر اینکه این اثر تألیف ابن عبدالظاهر باشد، درست است. این کتاب همراه شرح حال ابن عبدالظاهر و نمونههایی از منشآت او به اهتمام مراد کامل در قاهره (1961م) به چاپ رسیده است؛ 3. الدر النظیم من ترسّل عبدالرحیم (القاضی الفاضل)، به اهتمام احمد احمدی بدوی در قاهره (1959م) چاپ شده است؛ 4. الروض الزاهر فی سیرهٔ الملک الظاهر، به اهتمام عبدالعزیز خویطر در ریاض (1976م) چاپ شده است. ب - خطی: 1. تمائم الحمائم، دربارهٔ کبوتران نامهبر. در این کتاب صفات و خصوصیات و حتی انساب برخی از این کبوتران شرح داده شده است (قلقشندی، صبح الاعشی، 14/390-391؛ حاجی خلیفه، 1/483؛ I/389 .(GAL, 2. دیوان ابن عبدالظاهر، که نسخههایی از آن در کتابخانههای ازهریه (ازهریه، 5/87)، بریل (لاندبرگ، شم و لیدن ( ورهووه، موجود است. 3. رسالهٔ ابن عبدالظاهر. مؤلف این رساله را برای امیر ناصرالدین حسن بن شاور الکنانی، معروف به ابن نقیب نوشته است. نسخهای از آن در دارالکتب مصر موجود است (سید، 1/469). 4. سیرهٔ السلطان الملک الظاهر بیبرس یا سیرهٔ الظاهر بیبرس یا الفضل الباهر من سیرهٔ الملک الظاهر .(GAL,I/388) این کتاب اثر منظومی است که نسخههایی از آن در موزهٔ بریتانیا و کتابخانهٔ سلطان محمد فاتح در استانبول موجود است. خلاصهای از آن را شافع عسقلانی نوادهٔ ابن عبدالظاهر (نک: ابن شاکر، 2/93)، در کتابی به نام المناقب السریهٔ المنتزعهٔ من السیرهٔ الظاهریهٔ، به نثر برگردانده که در لیدن موجود است (زیدان، 3/167). این کتاب مأخذ برخی از مورخان مانند یونینی (1/556) و ابن فرات (7/3) بوده است. 5. «مقامه»ای دربارهٔ مصر و نیل. نسخهای از آن در برلین موجود است GAL,) .(I/389 علاوه بر این آثار، عنوان چند اثر دیگر نیز از ابن عبدالظاهر در نوشتهها دیده میشود که مهمترین آنها کتابی است به نام الروضهٔ البهیهٔ الزاهرهٔ فی خطط المعزیهٔ القاهرهٔ که در 647ق تألیف شده است. مطالب این کتاب دربارهٔ تاریخ بنای قاهره و شرح آثار تاریخی، وقایع مهم، مؤسسات، محلات، مدارس و مساجد، چشمهها، دروازهها و قلعهها و کاخهای اطراف قاهره و تغییرات و تحولات این شهر تا زمان مؤلف دور میزند (دواداری، 6/137؛ عنان، 41). مقریزی در تألیف الخطط (1(1)/14) و ابن دقماق در الانتصار (2/36) بارها از آن استفاده کردهاند. این اثر امروزه در دسترس نیست و شاید از بین رفته باشد (زیدان، ، GAL همانجاها). دو اثر دیگر از آثار وی فقط نامشان باقی است: النجوم الدریهٔ فی الشعراء العصریهٔ (بغدادی، 1/627) و تحری الصواب فی تهذیب الکتاب (حاجی خلیفه، 1/359).