آفتاب
ورود | عضویت
شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۲۰:۲۰
  • اخبار
    • اخبار سیاسی
    • اخبار اقتصادی
    • اخبار فرهنگی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار اجتماعی
    • اخبار فناوری
    • اخبار سلامت
    • اخبار ایران و جهان
    • پیشخوان روزنامه ها
  • دانش سرا
    • مقالات
    • کتاب الکترونیکی
    • دانستنی ها
    • لینک های مفید
    • فرهنگ فیلم
    • لغت نامه دهخدا
    • دائره المعارف
    • کتابهای منتشر شده
    • بانک های اطلاعاتی
  • چندرسانه ای
    • 60 ثانیه با اخبار
    • کیوسک آفتاب
    • فیلم
    • عکس
    • پادکست
    • اینفوگرافی
    • آفتاب پلاس
  • دیجیتال مارکتینگ
    • خدمات دیجیتال مارکتینگ
    • نیازمندیها
    • بانک مشاغل
    • وبگردی
    • بنر
    • مشاوره کسب و کار
    • رپورتاژ آگهی
    • کمپین
    • خدمات
    • سایتچین
  • گردشگری
    • مجله گردشگری آفتاب
    • گزارش لحظه ای جاده ها
    • نقشه ترافیک تهران
  • تفریح و سرگرمی
    • شبکه های اجتماعی
    • موسیقی
    • فیلم و سریال
    • تئاتر
    • آشپزی
    • کارت تبریک
    • فیلم های سینما
    • بازی های اینترنتی
    • شعر و ادب
    • گل و گیاه
    • ضرب‌المثل
    • فتوبلاگ
    • سخن بزرگان
    • تعبیر خواب
    • داستان سرا
    • فال و طالع بینی
    • چیستان
    • شخصیت‌ها
    • لطیفه

دائره المعارف بزرگ اسلامی

جلد یکم (آب - آل داوود)

جلد دوم (آل رشید - ابن ازرق)

جلد سوم (ابن ازرق - ابن سیرین)

جلد چهارم (ابن سینا - ابن میسر)

جلد پنجم (ابن میمون - ابوالعر قلانسی)

جلد ششم (ابوعزه - احمدبن عبدالملک بن شهید)

جلد هفتم (احمد بن علویه - ازبک خان)

جلد هشتم (ازبکستان - اشبیلیه)

جلد نهم (اشتب - البیره)

جلد دهم (البیری - باباطاهر)

جلد یازدهم (بابافرج تبریزی - برماوی)

جلد دوازدهم (برمکیان - بوسنوی)

ابن عباد، ابوالحسن

اِبْن‌ِ عَبّاد، ابوالحسن‌ احمد بن‌ عبدالله‌ بن‌ محمد بن‌ عباد اُکَیلی‌، شاعر ماجراجوی‌ یمنی‌، در نیمهٔ دوم‌ سدهٔ 3ق‌/9م‌، که‌ در صَعده‌ می‌زیسته‌ است‌. صعده‌ در آن‌ روزگار از شهرهای‌ آباد و پرجمعیت‌ یمن‌ بود (یاقوت‌، 3/389). خاندان‌ وی‌، بنوعباد، از طایقهٔ بنی‌ مالک‌، از قبیلهٔ خوْلان‌ بودند (نک: همدانی‌، 1/228) و چون‌ عم‌ بزرگشان‌ یزیدبن‌ حجر عابد (برادرِ نیای‌ ششم‌ شاعر) به‌ نام‌ «مُتوکل‌» شهرت‌ یافته‌ بود، از آن‌ زمان‌ به‌ بعد این‌ خاندان‌ به‌ نام‌ «اُکَیلی‌» (منسوب‌ به‌ اکیل‌ = مُصغّر متوکل‌) نیز خوانده‌ می‌شدند (همو، 1/228-229؛ سمعانی‌، 1/338). بیشتر افراد این‌ خاندان‌ سوارکار، تیرانداز، جنگجو و جاه‌طلب‌ بودند (نک: همدانی‌، 1/220-221، 226، 228) و به‌ شعر (همو، 1/221، 226-227، 235، نیز: دو بیت‌ از متوکل‌، 230) تمایل‌ بسیار داشتند. 3 تن‌ از نامداران‌ این‌ طایقه‌ نیز به‌ گوشه‌گیری‌ و پارسایی‌ مشهور بوده‌اند (همو، 1/228-229، 235، 249). عبدالله‌ پدر احمد یکی‌ از دو شاعر طرازاول‌ یمن‌ در زمان‌ خود (همو، 1/245؛ برای‌ اشعار وی‌، نک: همو، 1/245-249؛ سمعانی‌، همانجا؛ شامی‌، 308-311) و جنگجویی‌ دلاور بود (نک: همدانی‌، 1/241). احمد نیز مانند پدر، هم‌ شاعری‌ خوش‌ قریحه‌ بود (برای‌ اشعار وی‌، نک: همو، 1/253-261؛ شامی‌، 312-316) و هم‌ سواری‌ رزمنده‌. در 284ق‌/897م‌ هنگامی‌ که‌ قرارداد صلحی‌ میان‌ امام‌ هادی‌، یحیی‌ بن‌ حسین‌ علوی‌ (حک 284- 298ق‌) و مسیحیان‌ نجران‌ (برای‌ متن‌ صلح‌نامه‌، نک: علوی‌، 71- 78؛ قس‌: زبارهٔ، 1/13) تنظیم‌ می‌شد، وی‌ نیز حضور داشت‌ و آن‌ را کتباً گواهی‌ کرد (علوی‌، 78). اما 2 سال‌ بعد، چون‌ امام‌ هادی‌ به‌ قصد حمله‌ به‌ نجران‌ وارد صعده‌ شد، ابن‌ عباد به‌ سبب‌ خویشاوندی‌ با طایفهٔ بنی‌ حارث‌ (ساکن‌ نجران‌) از این‌ موضوع‌ رنجیده‌ خاطر شد و شهر را ترک‌ گفت‌. سپس‌ پیامهایی‌ حاکی‌ از تسلیم‌ و فرمانبرداری‌ نزد امام‌ هادی‌ فرستاد و از او خواست‌ دست‌ از نجران‌ بردارد، یا دست‌ کم‌ او و افرادش‌ را از حضور در این‌ لشکرکشی‌ معاف‌ دارد. امام‌ هادی‌ به‌ هیچ‌ یک‌ از درخواستهای‌ او وقعی‌ ننهاد (همو، 155-156). چون‌ ابن‌ عباد خبر یافت‌ که‌ امام‌ هادی‌ بر آن‌ نبرد مصمم‌ است‌، شبانه‌ بر یاران‌ او تاخت‌، و با بنی‌ سعد وارد کارزار شد و پس‌ از به‌ جای‌ گذاشتن‌ چند کشته‌ و تحمل‌ خسارت‌ به‌ قلعهٔ عَلاف‌ گریخت‌ (همو، 156-157). بامداد روز بعد، امام‌ هادی‌ افراد وی‌ را امان‌ داد و با سواران‌ خویش‌ همراه‌ کرد و به‌ نجران‌ لشکر کشید (همو، 157). ابن‌ عباد بر آن‌ شد که‌ در غیاب‌ امام‌ هادی‌ بر محمد بن‌ عبیدالله‌ والی‌ او در صعده‌ هجوم‌ برد و زندانیان‌ را آزاد سازد و حکومت‌ آنجا را خود در دست‌ گیرد. اما توطئه‌اش‌ آشکار شد و در این‌ کار توفیقی‌ نیافت‌ (همو، 163-164). ابن‌ عباد، نقشهٔ دیگری‌ طرح‌ کرد و جماعتی‌ از اکیلیان‌ و جنگجویان‌ دیگر طوایف‌ خولان‌ را بر ضد امام‌ هادی‌ متشکل‌ گردانید و در دو قلعهٔ علاف‌ و ثوراعلی‌ آمادهٔ نبرد شد. چون‌ امام‌ هادی‌ از نجران‌ بازگشت‌ و از نقشه‌های‌ ابن‌ عباد باخبر شد (287ق‌) در صعده‌ اردو زد و به‌ ویران‌ کردن‌ خانه‌ها و تاکستانهای‌ اکیلیان‌ فرمان‌ داد و پس‌ از جنگی‌ سخت‌، ابن‌ عباد و سپاهیانش‌ را سرکوب‌ کرد (همو، 189-190). هواداران‌ ابن‌ عباد از امام‌ هادی‌ امان‌ گرفتند و ابن‌ عباد نیز خود ناگزیر نامه‌ای‌ نوشت‌ و از امام‌ هادی‌ امان‌ طلبید، اما خواهش‌ او پذیرفته‌ نشد (همو، 196- 198؛ زبارهٔ، 1/19). ابن‌ عباد به‌ سابقهٔ حمایت‌ خلیفه‌ واثق‌ از پدرش‌ (نک: همدانی‌، 1/241)، راه‌ حجاز و عراق‌ در پیش‌ گرفت‌ (علوی‌، 198؛ ابن‌ قاسم‌، 176) و با قصیدهٔ بائیه‌ای‌ در مدح‌ عباسیان‌، و شرح‌ گرفتاریهایی‌ که‌ حمایت‌ از این‌ سلسله‌ برای‌ اکیلیان‌ در یمن‌ ایجاد کرده‌ بود (برای‌ بخشی‌ از آن‌ قصیده‌، نک: همدانی‌، 253-257؛ شامی‌، 312-314)، به‌ بغداد وارد شد. معتضد عباسی‌ آخرین‌ روزهای‌ عمر را می‌گذرانید و از مردم‌ برای‌ مکتفی‌ بیعت‌ گرفته‌ بودند (همدانی‌، 1/249-250؛ قس‌: ابن‌ قاسم‌، 187). مکتفی‌ به‌ او وعده‌ داد که‌ لشکری‌ بزرگ‌ همراهش‌ گسیل‌ کند. اما پس‌ از یک‌ سال‌ به‌ بهانهٔ اینکه‌ خبر یافته‌ است‌ که‌ امام‌ هادی‌ را از صنعا بیرون‌ رانده‌اند، ابن‌ عباد را از حمایت‌ خویش‌ نومید گردانید. ابوالصباح‌ حسن‌ فرزند ابن‌ عباد که‌ بعدها در قبیلهٔ خولان‌ سروری‌ یافت‌ (همدانی‌، 1/249؛ قس‌: زرکلی‌، 1/156؛ شامی‌، 312)، شمه‌ای‌ از چگونگی‌ برخورد خلیفهٔ عباسی‌ را با پدرش‌ از قول‌ خود او نقل‌ کرده‌ است‌ (همدانی‌، 1/261؛ شامی‌، 314). ابن‌ قاسم‌ دوبار به‌ سفر ابن‌ عباد به‌ عراق‌ اشاره‌ کرده‌ است‌. یک‌ بار ضمن‌ حوادث‌ 287ق‌ (ص‌ 176) و دیگر بار در حوادث‌ 289ق‌ (ص‌ 187)، اما از آنجا که‌ ابن‌ عباد یک‌ سال‌ در عراق‌ اقامت‌ داشته‌، بعید نیست‌ که‌ در گزارش‌ ابن‌ قاسم‌ خلطی‌ رخ‌ داده‌ باشد. برخی‌ از معاصران‌ نیز (زرکلی‌، همانجا؛ شامی‌، 312) بدون‌ توجه‌ به‌ دقایق‌ زندگی‌ او و منابع‌ کهن‌تر و پراکندگی‌ روایات‌ ابن‌ قاسم‌، سفر او را به‌ بغداد دوبار پنداشته‌اند. ابن‌ عباد، خوار و نومید به‌ یمن‌ بازگشت‌ (علوی‌، زبارهٔ، همانجاها) و با وساطت‌ بنی‌ کُلَیب‌ از امام‌ هادی‌ امان‌ یافت‌، اما نتوانست‌ آرام‌ بگیرد. در اواخر 289ق‌ سواران‌ خود را به‌ جان‌ مردم‌ انداخت‌ و به‌ قتل‌ و غارت‌ و ایجاد وحشت‌ پرداخت‌، امام‌ هادی‌ بی‌درنگ‌ بر او تاخت‌ و او را گوشمالی‌ سخت‌ داد. این‌ بار نیز او و یارانش‌ از امام‌ هادی‌ امان‌ یافتند (زبارهٔ، 1/28؛ قس‌: علوی‌، 251). از زندگانی‌ ابن‌ عباد بیش‌ از این‌ اطلاعی‌ نداریم‌. از اشعارش‌ نیز بجز آن‌ قصیدهٔ بائیه‌ و قصیدهٔ هائیه‌ای‌ که‌ در اثنای‌ سفر به‌ عراق‌ سروده‌ و خاطرات‌ تلخ‌ و آرزوهای‌ شیرینش‌ را به‌ سبک‌ شعرای‌ جاهلی‌ در آن‌ برشمرده‌ (همدانی‌، 257-261؛ شامی‌، 314-316)، ظاهراً شعر دیگری‌ بر جای‌ نمانده‌ است‌.

درباره ما

  • درباره آفتاب
  • قوانین و مقررات
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • راهنمای آفتاب
  • نقشه سایت

تماس با ما

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۰۵۳۴

تلگرام آفتاب

اینستاگرام آفتاب

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۷۱ ۳۲

ایران، تهران، امیرآباد شمالی خیابان هفتم کوچه سوم پلاک ۳

پشتیبانی آفتاب

همکاری در کسب و کار

  • آگهی رایگان
  • تبلیغات در آفتاب
  • مشاوره کسب و کار

خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیک خود را وارد نمایید
عضویت
کلیه حقوق این سایت برای شرکت شبکه ی اینترنتی آفتاب محفوظ است.