اِبْنِ عاشور، عنوان افراد خاندانی مالکی مذهب که در سدههای 11-14ق/17-20م عالمان و قضاتی از آن برخاستند و در تونس عهدهدار مناصبی شدند. نسب این خاندان به ادریسیان حسینی از اشراف مغرب باز میگردد که از مراکش، خاستگاه اصلی خود، به اسپانیا رفته و مدتی در آنجا سکنی داشتهاند، اما در اثر آزارهای مذهبی، نیای بزرگ این خاندان، عاشور، در 1030ق/1621م اسپانیا را ترک و به مغرب کوچ نمود و در شهر سَلا مسکن گزید. این خاندان بعدها به دو شاخه تقسیم شد: شاخهای از آن در مغرب اقصی (سلا و رباط) باقی ماند و شاخهٔ دیگر به تونس منتقل گردید. این شاخه در تصوف و فقه و احراز مناصب دینی در تونس حائز اهمیت بسیاری شد (نک: 2 EI؛ بستانی، 3/327؛ محفوظ، 3/300). مشاهیر خاندان ابن عاشور عبارتند از: 1. محمد بن عاشور (1030-1110ق/1621- 1698م)، صوفی و فقیه. وی پس از مهاجرت پدرش از اندلس به مراکش در سلا تولد یافت (ابن ابی الضیاف، 2/89). از زندگی و استادان وی آگاهی دقیقی در دست نیست، جز اینکه نوشتهاند وی در مراکش به واسطهٔ محمد کُجَیری به حلقهٔ اهل تصوف درآمد و در 1055ق به تونس مهاجرت کرد. در حدود 30 سالگی برای گزاردن حج به مکه رفت و پس از بازگشت برای همیشه در تونس رحل اقامت افکند. در آنجا بود که شدیداً زیر نفوذ علی زَواوی از پیشوایان صوفیه قرار گرفت، اما دیری نپایید که با درگذشت او، محمد بن عاشور به عنوان پیر طریقت به جای وی نشست و در زاویهای که از شیخ خود به ارث برده بود و بعدها به نام خود او موسوم شد، مستقرگردید و سرانجام طریقهٔ شادلیّه را در پیش گرفت. او از مقامات دنیوی کناره میگرفت و در فقر به سر میبرد. در تونس و دیگر شهرها به تأسیس زاویههایی اقدام کرد و سرانجام در همانجا درگذشت و در زاویهٔ استادش زواوی به خاک سپرده شد. پس از وی تنی چند از فرزندان و احفاد او به مقاماتی مهم رسیدند ( 2 EI؛ بستانی، همانجا). 2. عبدالقادر بن محمد عاشور، صوفی. از جزئیات زندگانی وی اطلاعی در دست نیست. نوشتهاند که پس از مرگ پدرش پیشوای طریقه گردید، اما برخلاف پدر در رفاه نسبی میزیست. با اینهمه کمابیش نفوذ معنوی داشت و درویشانی از هندوستان و دیگر نقاط شرق به دیدار وی میشتافتند. اهمیت علمی این خاندان در تونس بیشتر به فرزندان نوادهٔ عبدالقادر باز میگردد که 3 برادر به نامهای احمد، محمد (حمده) و محمدطاهر بودند. از آن میان احمد بن محمد بن محمد شاذلی ابن عبدالقادر (د 1255ق/1839م) که در مسجد جامع زیتونه نحو و فقه تدریس میکرد، از اهمیت کمتری برخوردار بوده است ( 2 EI). 3. محمد بن محمد بن محمد شاذلی بن عبدالقادر، معروف به حمده (د صفر 1265/ ژانویهٔ 1849)، فقیه و اصولی. از تاریخ تولد و تحصیل وی اطلاعی نداریم، اما میدانیم که در جامع زیتونه و زاویهٔ جد خود در بابالمناره (یکی از دروازههای تونس) تدریس میکرده و جمعی از جمله برادرش محمد طاهر نزد وی دانش آموختهاند (محفوظ، 3/299؛ قس: مخلوف، 392). او نیز مانند نیای خویش از مناصب حکومتی گریزان بود، چنانکه در یک مورد به عنوان قاضی عسکر برگزیده شد، اما او نپذیرفت. وی در تونس درگذشت و در زاویهٔ علی زواوی به خاک سپرده شد ( 2 EI؛ محفوظ، همانجا). تنها تألیفی که برای وی برشمردهاند، حاشیهای است بر شرح المحلّی بر جمعالجوامع سبکی در اصول فقه (محفوظ، همانجا). 4. محمدطاهر بن محمد بن شاذلی بن عبدالقادر (1230-21 ذیحجهٔ 1284ق/1815-14 آوریل 1868م)، ادیب، قاضی و مفتی مالکی و نقیب اشراف. وی در کودکی پدر را از دست داد، از این رو برادرش محمد حمده تربیت و آموزش وی را برعهده گرفت. او در جامع زیتونه نزد عالمانی مانند برادرش محمد، ابن ملوکه، محمد بیرم سوم، محمد معاویه، ابراهیم ریاحی و دیگران دانش آموخت و در اصول و فروع چیرهدست شد تا آنجا نوشتهاند وی در علوم عقلی بیش از فقه مهارت داشت؛ اما بعدها برای جبران این نقیصه به فراگیری فقه اهتمام کرد و در زُمرهٔ فقها در آمد. او در آموزش و بیان مسائل فقهی از ابوالفدا اسماعیل تمیمی پیروی میکرد و هر مسأله را با استدلال بیان میداشت (مخلوف، همانجا؛ محفوظ، 3/300-301؛ حسن حسنی، 268). او پس از فراغ از تحصیل در 1259ق به تدریس در جامع زیتونه پرداخت و در آنجا نحو، بلاغت و شرح المحلّی را تدریس کرد ( بستانی، همانجا؛ محفوظ، 3/300). افراد بسیاری از او دانش آموختهاند که از جملهٔ آنان وزیر محمد بوعتور، وزیر یوسف حعیط، احمد بن خوجه، سالم بو حاجب، محمد نجّار و محمد بیرم پنجم را میتوان نام برد (مخلوف، همانجا؛ محفوظ، 3/302). آوازهٔ او تا آنجا رسید که مشیر احمد پاشای بای وی را برای تصدی قضا دعوت کرد و او در حالی که 37 سال داشت، در 1267ق به عنوان قاضی القضاهٔ تونس انتخاب گردید ( بستانی، همانجا؛ محفوظ، 3/300، 302). در 1277ق در دوران حکومت مشیر محمد صادق بای از قاضی القضاتی کناره گرفت و مفتی شد و نیز سمت نفابت اشراف را تا پایان عمر برعهده داشت ( 2 EI؛ حسن حسنی، همانجا؛ قس: محفوظ، 3/301). محمدطاهر املاک بسیاری داشت و درآمد سرشار وی از املاک خود و اوقاف خانواده و حقوق دیوانی به وی امکان میداد که به جمعآوری کتابهای علمی کمیاب همت گمارد و حتی از خارج تونس مانند استانبول نیز کتاب تهیه کند و زندگی مرفهی برخلاف برادر خود محمد حمده داشته باشد (محفوظ، 3/301-302). او نیز پس از مرگ در زاویهٔ علی زواوی به خاک سپرده شد ( 2 EI). آثار: وی را تألیف بسیاری است که از میان آنها به کتاب شفاء القلب الجریح بشرح بردهٔ المدیح میتوان اشاره کرد که در مصر (1296ق) به چاپ رسیده است. اثر دیگر او هدیهٔ الاریب الی اصدق حبیب که حاشیهای است بر قطر الندی از ابن هشام که در همان سال در مصر چاپ شده و تا اصلاحات نظام تخصیلی در 1958م، کتاب درسی مدرسهٔ زیتونهٔ تونس بوده است (محفوظ، 3/303؛ 2 EI). برخی از اشعار و ابیات وی از حماسه و جز آن نیز در منابع آمده است (نک: حسن حسنی، 269-270). همچنین مجموعهای از اشعار وی به کوشش محمد سنوسی در مجمع الدواوین التونسیهٔ جمعآوری شده که نسخهای از آن در مدرسهٔ خلدونیهٔ تونس موجود است. ( بستانی، همانجا). از دیگر آثار وی حاشیهٔ علی شرح المحلّی لجمع الجوامع، در اصول فقه، ناتمام؛ الغیث الافریقی، تعلیقهٔ بر حاشیهٔ عبدالحکیم سیالکوتی بر مطول، در بلاغت که ناتمام بوده و نسخههای خطی آنها در کتابخانهٔ زیتونهٔ تونس موجود است (همانجا؛ محفوظ، همانجا؛ بغدادی، 2/378). دیگر تألیفات او عبارتند از: کنش فی الفقه؛ تعلیقات علی ما اقرأه من صحیح مسلم؛ تقاریر علی حاشیهٔ الصبان علی الاشمونی، ناتمام؛ حاشیهٔ علی شرح ابن سعد الحجری علی الاشمونی، که شاگرد وی احمد کریم جمع کرده است (مخلوف، محفوظ، همانجاها). نوادهٔ محمدطاهر که او نیز محمدطاهر نام دارد (1296-1393ق/ 1879-1973م) و فرزند این نواده، محمد فاضل (1327-1390ق/ 1909-1970م)، هر دو از نویسندگان و رجال علمی - سیاسی تونس بودهاند (برای شرح حال این دو، نک: محفوظ، 3/304-314؛ زمرلی، 349-354، 361-367؛ دعوهٔ الحق، جم؛ الحرکهٔ الادبیهٔ و الفکریهٔ، 7- 18).