اِبْنِ ظَهیر، ابوعبدالله، محمد بن احمد اِرْبِلی، ملقب به مجدالدین (602 -677ق/1205- 1278م)، ادیب، شاعر و فقیه حنفی. از آنجا که پدرش ظهیرالدین لقب داشت، به ابن ظهیر شهرت یافت. وی در اربل به دنیا آمد و در همانجا به طلب علم پرداخت (ابن رافع، 176؛ ابن تغری بردی، 7/283). در اربل از ابن مکرم (ذهبی، سیر، 22/246-247) و در بغداد از ابوبکر ابن خازن و کاشغری و در دمشق از سخاوی، کریمه دختر عبدالوهاب قرشی و تاجالدین ابن حمویه حدیث شنید (ابن شاکر، فوات، 3/301؛ ابن تغری بردی، 7/284) و گروهی چون ابوشامهٔ، دمیاطی، ابن عطار، ابن خباز، از وی روایت حدیث کردهاند (همانجاها؛ صفدی، 2/123) و او به ذهبی اجازهٔ نقل همهٔ روایات خود را داده بود (ذهبی، معجم، 2/152). احمد بن محمد بن غانم نیز از او دانش آموخت (ابن حجر، 1/314- 315) و شهابالدین محمود از شاگردان خاص او بود که فنون نظم و نثر را نزد وی فراگرفت (ابن شاکر، فوات، 4/82) و هموست که چون استادش درگذشت، قصیدهای بزرگ در رثای او سرود و مناقب او را در آن برشمرد (ابن شاکر، عیون، 9/318-320). وی بعد از پدر و برادرش شمسالدین به سرپرستی مدرسهٔ قایماریه برگزیده شد (ابن شداد، 212؛ شمیسانی، 125). ابن ظهیر به مصر نیز مسافرت کرد و در آنجا به نقل احادیثی که از کریمه و سخاوی فراگرفته بود، پرداخت (سیوطی، 1/37). ابن ظهیر شاعری زبردست بود و در این باب شهرت بسزایی داشت و بیشتر اشعار او در قالب غزل است با اینهمه از عهدهٔ دیگر انواع شعر چون مرثیه، اخوانیّات، خمریّه نیز به نیکی برمیآمد (ابن شاکر، فوات، 3/302-310؛ همو، عیون، 320-323؛ ابن فرات، 7/127-129؛ ذهبی، معجم، همانجا). او را قصیدهای است در اشتیاق به دمشق که در آن زندگی شیرین خویش و نیز مناظر، تفرجگاهها، کوه قاسیون، غوطه، آبگیرها و مسجد جامع دمشق را به زیبایی تمام وصف کرده است. این قصیده به تصریح خود او در مصر سروده شده و چنین پیداست که از اقامت در مصر ناخشنود بوده است (ابن شاکر، فوات، 3/304- 308؛ مقری، 2/393- 395). وی سرانجام به دمشق بازگشت و باقی عمر را در آنجا سپری کرد و پس از مرگ در مقابر الصوفیه به خاکش سپردند (ابن شاکر، عیون، 9/318؛ ابن رافع، 177). تا آنجا که اطلاع داریم، هیچ یک از آثار او به چاپ نرسیده است. آثار او عبارتند از: 1. تذکرهٔ الاریب و تبصرهٔ الادیب، که نسخهای از آن در پاریس موجود است I/291) )؛ GAL,S, 2. مختصرامثالالشریف الرضی (سید، 3/27- 28)؛ 3. اشعاری از وی در ضمن مجموعههایی در بغداد و برلین موجود است (نقشبندی، 303-304؛ آلوارت، شم .(8251 دیوانی که برخی چون ابن تغری بردی (7/284) به او نسبت دادهاند، ظاهراً مفقود شده است.