اِبْنِ طَهْمان، ابوسعید ابراهیم بن طهمان بن شعبهٔ (شعیب) خراسانی هروی، فقیه، مفسّر، متکلّم و محدّث (د 163ق/780م). از تاریخ تولد وی آگاهی دقیقی در دست نیست. اگر چه با توجه به تاریخ تولد ابوحنیفه (80ق/699م) که از ابن طهمان بزرگتر بود (خزرجی، 1/47)، و تولد ابن مقسم (110ق/728م) که از ابن طهمان کوچکتر بود (ابن حجر، 1/275)، به ویژه اشارهٔ نعیم بن حماد که گفته است وی بیش از 60 سال از ابن طهمان حدیث شنیده است، و نیز با توجه به زمان درگذشت ابن طهمان، میتوان حدس زد که او پس از 80ق/699م متولد شده است. در هر حال ابن طهمان از خاندانی معروف از اهل باشانِ هرات برخاست (سمعانی، 2/37) و در طلب دانش به مرو، نیشابور، عراق و حجاز سفر کرد (خطیب بغدادی، 6/105-107؛ خزرجی، همانجا). وی در این سفرها از برخی از تابعین چون عبدالله بن دینار، عبدالعزیز بن رفیع، ابوزبیر محمد بن مسلم مکی، موسی بن عقبه (ابوداوود، 4/126؛ خطیب بغدادی، 6/105)، حجاج بن حجاج (طبری، 2/316) و عمروبن دینار و نیز از گروه زیادی از طبقهٔ بعد یعنی تابعین حدیث شنید. چنانکه برخی از احادیثی که ابن طهمان روایت کرده، به 2 یا 3 واسطه متصلاً یا مرسلاً به پیامبراکرم(ص) میرسد (مزی، 2/109؛ ذهبی، سیر، 7/378-379؛ ابن کثیر، 1/12، 6/134؛ ابن ابی الوفاء، 39). ابن طهمان هنگام درگذشت ابو حنیفه (150ق/767م) در بغداد بود (خطیب بغدادی، 13/423) و محتملاً این اقامت، پس از نخستین سفر وی به مکه و مدینه بوده است. زیرا گفتهاند که وی نخست در کوفه ابوحنیفه را ملاقات کرد و احادیث مالک بن انس را بر او عرضه داشت و به دنبال او به بغداد رفت و تا درگذشت او همانجا ماند (مالک، 19، 20)؛ احتمالاً ابن طهمان در مدینه از مالک حدیث شنیده بوده است، خاصه که چند سال بعد حدیثی از مالک بن انس به روایت ابن طهمان بر خود مالک در مدینه عرضه داشتند (خطیب بغدادی، 6/107- 108). از اینجا میتوان دریافت که ابن طهمان قبل از ملاقات ابوحنیفه در کوفه، در حجاز بوده است. به هر حال ابن طهمان از عراق به خراسان بازگشت و در باشان رحل اقام افکند، اما مدتی بعد دوباره قصد حج کرد و چون به نیشابور رسید، ارشاد مردم را که به عقاید جهمیه گرویده بودند، به ادمهٔ سفر ترجیح داد و مدتی ماند و عقاید ارجاء را تبلیع کرد (تمیمی، 1/199)، از آنجا رهسپار بغداد شد و در این شهر مدتی به املاء حدیث پرداخت و گویا از خلیفه مهدی (خلافت: 158-169ق/775- 785م) در آغاز خلافتش مقرری دریافتمیکرده است (خطیببغدادی، 6/110). با اینهمه اقامت وی در عراق به درازا نکشید و رهسپار حجاز شد، زیرا در 160ق/777م علی بن حسین بن واقد در مکه از قول ابن طهمان حدیث نوشته است (همو، 6/107). در برخی منابع به نقل گروهی از محدثان تاریخ درگذشت وی، 158ق/775م ذکر شده است (خطیب بغدادی، 6/111؛ مری، 2/115)، اما خطیب بغدادی (همانجا) سال 163ق را درست دانسته است. ابن طهمان در روزگاری میزیست که جدالهای کلامی در ابوابی چون اصول اعتقادات و افعال خداوند و کفر و ایمان، میان فرقی چون مرجئه و جهمیه و خوارج سخت گرم بود. او خود به ارجاء گروید و برخلاف خوارج، ارتکاب گناه به طور مطلق را موجب کفر و خروج از دین نمیدانست، بلکه برای مرتکبان گناهان کبیره نیز امید عفو و غفران از سوی پروردگار داشت (مزی، 2/111؛ تمیمی، 1/199). وی همچنین بر جهمیه میتاخت (ذهبی، تذکرهٔ، 1/213؛ ابن حجر، 1/130) و حتی آنها را مانند قدریه کافر میشمرد (ذهبی، سیر، 7/381) و چنانکه گفتیم برای ارشاد مردم نیشابور که به جهمیه گرویده بودند، فسخ عزیمت حج کرد. کتاب سنن وی (نک: بخش پایان همین مقاله) نیز حاوی اخباری است که عقاید جهمیه را باطل میکند (مالک، 44- 45). با اینهمه گفتهاند که در اواخر عمر از عقیدهٔ ارجاء عدول کرد (ابن حجر، 1/131؛ خزرجی، 1/247؛ داوودی، 1/11). هیچیک از منابع به صراحت و قطعیت دربارهٔ مذهب وی در فقه سخن نگفتهاند و اصولاً در روزگار او این مذاهب یا هنوز پدید نیامده بود یا زعمای آنها هم طراز و هم عصر او بودهاند و ابن طهمان گرایش فقهی به آنها نداشته است. اگر چه برخی نام او را در شمار حنفیان (عبّادی، 4؛ تمیمی، همانجا) ذکر کردهاند، اما ابن طهمان فقط در اعتقاد به ارجاء به روش ابوحنیفه بوده است. ابن حنبل در روزگار ابن طهمان هنوز متولد نشده بود، ولی به روایت سمعانی (2/38) و صفدی (6/23) وی به ابن طهمان اعتقاد بسیار داشت. دربارهٔ مالک بن انس اگر چه ابن طهمان در مدینه در محضر او بود و از او حدیث شنید، اما دلیلی بر گرایش فقهی ابن طهمان به او در دست نیست. محمد بن ادریس شافعی نیز به هنگام فوت ابن طهمان حدود 15 سال بیش نداشته است. قابل توجه است که برخی تشیع او را نیز محتمل دانستهاند (امین، 2/168)، ولی دلیل قاطعی بر این امر در دست نیست. ابن طهمان نیز همچون سایر محدثان در معرض جرح و تعدیل بوده است، خاصه که به مکتبی کلامی «ارجاء» هم گرایش داشته و این معنی در اظهار نظر رجالشناسان دربارهٔ او دخیل بوده و شاید از همین روست که برخی این گرایش را موجب جرح او دانسته (ذهبی، المغنی، 17) و کسانی چون محمد بن عبدالله بن عمار موصلی او را مضطرب الحدیث و ضعیف محسوب داشتهاند (خطیب بغدادی، 6/108؛ ابن حجر، 1/130)، در حالی که بیشتر محدثان او را به طور مطلق ثقه شمردهاند و با عناوین ثقهٔ فی الحدیث، صدوق، حسن الحدیث، صحیح الحدیث و حسن الروایهٔ از او یاد کردهاند (عجلی، 52، 57؛ ابن ابی حاتم، 2/107؛ خطیب بغدادی، 6/106؛ ذهبی، سیر، 7/379؛ ابن ابی الوفاء، 39- 40). از بررسی این منابع آشکارا میتوان دریافت که وی در روزگار خود از جملهٔ محدثان و فقهای معتبری به شمار میرفته است که مؤلفان صحاح عموماً از وی روایت کردهاند (مثلاً: بخاری، 1/108، 4/30، 65؛ ابوداوود، 4/126؛ نسائی، 7/23؛ دارقطنی، 3/81) و به احادیث وی رغبت بسیار نشان دادهاند (سمعانی، 2/38). حتی برخی از مشایخ ابن طهمان، مانند صفوان بن سلیم، ابوحنیفه نعمان بن ثابت، عبدالله بن مبارک، سفیان بن عیینه و خالدبن نزار، از خود ابن طهمان نقل حدیث کردهاند (خطیب بغدادی، 6/105؛ تونکی، 3/197). برخی ابن طهمان را در طبقهٔ سوم محدثان جای دادهاند (خلیفهٔ بن خیاط، 2/835) و برخی دیگر در طبقهٔ مالک بن انس یعنی طبقهٔ پنجم (سیوطی، 96). گذشته از خود ابن طهمان، در پارهای مآخذ (حاکم نیشابوری، 156؛ سمعانی، 9/108-109؛ ابن اثیر، 2/291) از «طهمانی»ها نیز نام برده شده است که بعضی از آنها از فرزندان و نوادگان ابن طهمان بودهاند یا از جملهٔ شاگردان مکتب و گردآورندگان احادیث او به شمار میرفتهاند، همچون ابوعبدالله بن البیع الضبی، ابوبکر محمد حمویه، ابوالعباس عیسی بن محمد، علی بن حجر و علی بن حشرم. آثار: ابن ندیم (ص 228) 4 کتاب به ابن طهمان نسبت داده است بدین قرار: السنن، المناقب، العیدین و کتاب التفسیر. ظاهراً به دلیل کتاب اخیر است که او را مفسر نامیدهاند (داوودی، 1/10) و به سبب کتاب سنن، فقیهش دانستهاند (عبادی، همانجا). سزگین یادآوری کرده که هیچ یک از آثاری که ابن ندیم معرفی کرده، در دست نیست، ولی نسخهای خطی دربارهٔ شیوخ ابن طهمان متشکل از 20 ورق در کتابخانهٔ ظاهریه موجود است (1(1)/170). محمد طاهر مالک (ص 6) پس از پژوهشهای بسیار در باب کتاب مشیخهٔ ابن طهمان، بر آن شده که این کتاب، همان سنن ابن طهمان است که قبل از صحاح تصنیف شده و حاوی 208 حدیث، مشتمل بر ابواب فقهی و اصول عقاید است. این اثر نخستین بار در مجلهٔ معهد المخطوطات العربیهٔ (مجموعهٔ 22، ج 2، سال 1976م) به چاپ رسید و سپس با مقدمهای مفصل همراه با متن آن در مجمع اللغهٔ العربیهٔ بدمشق منتشر شد.