اِبْنِ طولون، ابوعبدالله، یا ابوالفضل شمسالدین محمد بن علی ابن احمد (محمد) بن علی بن خمارویه بن طولون دمشقی حنفی (ح 880 - 12 جمادی الاول 953ق/1475-11 ژوئیهٔ 1546م)، محدث، فقیه، ادیب و مورخ. در صالحیه واقع در دامنهٔ کوه قاسیون در نزدیکی دمشق زاده شد (ابن طولون، «الفُلک»، 6). وی از سوی پدر ترکنژاد و ظاهراً از نسل امرای طولونی مصر بود (نک: دنبالهٔ مقاله) و از سوی مادرش اَزْدان که در خردسالی ابن طولون قربانی طاعون شد، با رومیان خویشاوندی داشت (همانجا). پدرش شیخ ابوالحسن علاءالدین علی مردی زاهد و صوفی منش (همان، 9) و عمویش قاضی جمالالدین یوسف مفتی دارالعدل دمشق بود و محمد ابن طولون تحت تربیت و مراقبت آن دو و برادر ناتنیش خواجه برهانالدین ابن قندیل پرورش یافت (همان، 6 -7). ابن طولون نوشتن را در مکتب مجاور منزل پدری آموخت و به حفظ قرآن پرداخت. 7 ساله بود که حافظ قرآن شد. آنگاه میبایست، طبق معمول اهل سنت، از عهدهٔ امتحانی برآید که عبارت بود از امامت نمازهای تراویح (ه م) و قرائت تمام قرآن در رکعات آن. این مراسم از شب اول تا 21 ماه رمضان 887ق در یکی از مساجد صالحیه برگذار شد و چند تن از علمای بزرگ مذاهب اهل سنت و رجال و اعیان شهر با او اقتدا کردند (نک: همان، 7). ابن طولون (همانجا) توضیح میدهد که چند ماه پیش از این مراسم، پدربزرگش سکته کرده و از دنیا رفته و برادرش در مکه درگذشته بود، اما چنانکه میبینیم، هیچیک از این حوادث وی را از آموزش سنگینی که بر وی مقرر بود باز نداشت. پدر دوستتر داشت که فرزندش پیشهای برگزیند، اما او به ارشاد عمویش یکسره به دانشاندوزی روی آورد (همان، 53، جم) و تا پایان عمر بیوقفه به مطالعه و تحقیق و تدریس و تألیف و زیارت و عبادت و ذکر و مراقبت مشغول گردید (نک: غزی، 2/52، 53). ابن طولون، تحصیلات مقدماتی را، مطابق معمول آن زمان، با حفظ کتابهای درسی چون المُختار در فقه حنفی، المنار در اصول فقه، الفیّهٔ ابن مالک و مقدمهٔ آجرومیّه در نحو، الحُدود در علم لغت، مقدمهٔ جَزَریّه در تجوید طی سالهای 887 تا 894ق، یعنی از 7 سالگی تا 14 سالگی، گذرانید و محفوظاتش را بر استادان هر یک از آن علوم عرضه داشت و از آنان صورت اجازهای گرفت که عبارت بود از گواهی کتبی استاد بر نسخهای از کتاب مورد نظر. در یکی از همین اجازات، پیشوای شافعیان، شیخ تقیالدین قاضی عجلون که از خویشاوندان دور محمد ابن طولون بود، به وی کُنیت «ابوالفضل» داد و گویا این کنیت جدید، وی را بسیار مطبوع افتاده بوده زیرا در آغاز شرح حال خود، آن را به جای کنیت اصلیش ابوعبدالله ذکر کرده و دربارهٔ آن توضیح داده است (ابن طولون، همان، 6، 7). پس از طی مقدمات، تلخیص المفتاح را در علوم بلاغت، الشمسیهٔ را در منطق، الفیهٔ عراقی را در علوم حدیث، الشاطبیهٔ را در قرائات هفتگانه، الدرّهٔ را در 3 قرائت دیگر از بر کرد و بر عدهای از استادان عرضه داشت. از جمله مشایخی که در این مرحله، برای وی اجازهای صادر کردند، ابن عبدالهادی جمالالدین یوسف بن مبرَّد (د 909ق/ 1503م) بود (همان، 8 -9). وی در همین احوال، یعنی طی سالهای 894 تا 901ق، تجوید و قرائتهای هفتگانه را از شیخ محییالدین اَربَدی مُقری فراگرفت و در 9 ربیعالاول 901 به دریافت اجازهای مجلل و مفصل در 4 دفتر، به خط استاد نائل آمد. 3 قرائت دیگر را نیز به منظور تکمیل قرائات دهگانه نزد علامه شیخ شمسالدین بصیر خواند و پس از 2 سال و نیز در روز جمعه 8 شعبان 903 به پایان برد و در مسجد جامع اموی دمشق از او اجازه دریافت داشت (همان، 9-10). ابن طولون در اثنای تکمیل قرائت، به علم حدیث نیز که در آن زمان چندان بدان پرداخته نمیشد و از رواج و رونق دیرین افتاده بود، روی آورد و عزم جزم کرد که کار عملی خود را به حدیث منحصر گرداند (ابن طولون، همان، 10)، زیرا معتقد بود که صرف عمر جز در کار قرآن و حدیث بیهوده است (نک: همان، 10، 14). پس وی با جدیت و پشتکار به جمع حدیث پرداخت و با توجه به اینکه محدثان بزرگ و صاحبان اسناد بسیاری در صالحیه حضور داشتند تا آنجا که وی خود آن شهر و منطقه را «معدن الحدیث» وصف کرده است، او از بالغ بر 500 نفر محدث معاصرش حدیث شنید و روایت کرد. در عین حال، درپی یافتن اسنادهای عالی بسیار کوشید، چنانکه از طریق 8 تن از راویان ابن حجر (ه م) به اساتید او دست یافت (همان، 10؛ قس: کتانی، 1/472). همچنین 10 سال ملازمت محدثبزرگصالحیه، ابنزُرَیق (ناصرالدین ابوالبقاء محمد بن ابی بکر) را که مشیخهای جداگانه برای او ترتیب داده و در شرح حال خود نیز (ابن طولون، همان، 10-13) مفصلاً به او پرداخته است، اختیار کرد و حدود 700 جزء حدیث، علاوه بر کتب ستَه، المُوَطَّأ مالک بن اَنس، مُسنَد احمد بن حنبل، مُسنَد ابی حنیفه و مُسنَد شافعی را نزد او خواند (همان، 10، 11). ابن طولون در کنار اشتغالات علمی یک یا چند سمت اداری و غیر اداری را نیز عهدهدار بوده (همان، 22- 25)، از این راه به قناعت روزگار میگذرانیده است. نوع سمتهایی که ابن طولون میپذیرفته (دهمان، مقدمه بر القلائد، 21-29)، اموری بوده که با کارهای علمی سنخیتی داشته است. وی در سالهای واپسین عمر (950 ق به بعد) بیمار شد و به سبب دردمندی نتوانست پیشنهاد منصب افتاء مذهب حنفی را که چند سمت علمی و اداری دیگر نیز به همراه داشت، بپذیرد (ابن طولون، همان، 25). ابن طولون از معدود رجال برجستهٔ اسلامی است که زندگینامهٔ خویش را نوشته است و آنچه ما در این مقاله آوردهایم، اساساً از همین شرح حال استخراج شده است. وی این اثر را بنا بر سفارش استادش نعیمی (همان، 5) ترتیب داده و آن را الفُلک المشحون فی احوال محمد ابن طولون نامیده و در آن مکان و زمان ولادت، چگونگی تحصیلات، علومی که آموخته، اجازاتی که برای او صادر شده، سمتهای علمی و اداری و غیره، فهرست الفبایی تألیفات خود و مدیحهسرایی دانشمندان معاصرش به نظم و نثر دربارهٔ او همه را به تفصیل آورده است (نک: همان، جم). از آنجا که نوشتن شرح حال خویشتن در میان علمای اسلام چندان معمول نبوده، ابن طولون کوشیده است در آغاز سبب اقدام خود را به نحوی بیان کند و پس از بحث نسبتاً مفصلی بهتر آن دیده است که دانشمندان اسلام، خویشتن را ناشناخته وانگذارند (همان، 6). ابن طولون در 920ق در سفر حج به دیدار محدث بزرگ مکه بدرالدین حسن بن فهد هاشمی مکی نائل آمد و از ابن فهد برای روایت آنچه وی از عمویش تقیالدین، ابن حجر، ابوالفتح مراغی و محدثان هم طبقهٔ آنان روایت میکرد، اجازه گرفت. همچنین در آنجا از عزالدین ابن فهد حدیث شنید (کتانی، 1/472-473). وی مشاهدات خویش را در سفرنامهای به نام البرق السامی فی تعداد منازل الحج الشامی (معلوف، «ذخائر»، 3(2)/40) و در کتاب التیجان المزخرفهٔ فی معالم مکهٔ المشرفهٔ (همان، 3(2)/41) آورده است. این سفر تنها سفر ابن طولون به خارج از نواحی شام بوده است (نک: زیدان، 3/314). نظری به تألیفات وی معلوم میدارد که وی علاقهٔ فراوانی به زادگاهش صالحیه داشته است. چنانکه در القلائد (1/87) به بهانهٔ نقل سخنی از ابن جوزی تصریح میکند که ساکنان دامنهٔ کوه قاسیون، اقامت در مناطق دیگر را نمیپسندند. بعد از صالحیه، وی به شهر دمشق بسیار دلبستگی داشت. چنانکه کتابی مستقل به نام بهجهٔ الانام فی فضائل دمشق الشام تألیف کرد (معلوف، همان، 3(2)/40؛ منجّد، معجم، 295). در 11 رمضان 922ق/8 اکتبر 1516م، شهر صالحیه در معرض یورش بیرحمانهٔ لشکریان سلطان سلیم عثمانی قرار گرفت. سربازان به خانهها ریختند و مردم را از خانههای خود بیرون کردند و کتابها و نوشتههای ابن طولون را نیز پراکندند و به او و دیگر اهل علم و قاریان قرآن و محدثان و صوفیان اهانت بسیار روا داشتند (ابن طولون، اعلام، 286). 5 سال بعد، در صفر 927/ ژانویهٔ 1521 (دهمان، مقدمه بر اعلام، «ر») بار دیگر لشکریان عثمانی برای اشغال دمشق آمدند و موجب خسارات بسیار در صالحیه شدند. طی این ماجرا که ابن طولون آن را «فتنهٔ غزالیه» نامیده است، بسیاری از کتب و دست نوشتههای وی از دست رفت (نک: طولون، «الفلک»، 18، 30، 33، 39، 41، 45). ابن طولون نزد بیشتر علمای دمشق و صالحیه درس خوانده و از بیشتر آنان یک یا چند اجازه دریافت کرده که نام 35 تن از آنان در زندگینامهٔ او منعکس شده است (همان، 5، 7- 18)، اما از 3 نفر تجلیل فراوان به عمل آورده است: 1. ابن عبدالهادی که نام وی را در دروس و علوم مختلف بارها آورده و با القاب مختلف از او یاد کرده است، 2. نعیمی، 3. ابن زریق. استاد دیگرش ابوالفتح مِزّی است که ابن طولون برای او نیز مشیخهٔ جداگانهای به نام الفتح العزّی فی مُعجَم المُجیزین لشیخنا ابی الفتح المزی تدوین کرده است (همان، 42). بعضی دیگر از مشاهیر استادان او اینانند: عزالدین ابن الحمراء (شیخ حنفیان)، تقیالدین ابن قاضی عجلون (شیخ شافعیان)، شهابالدین العسکری (شیخ حنبلیان)، محبالدین ابن القصیف (قاضی القضاهٔ حنفیان)، شهابالدین ابن فرفور (قاضی القضاهٔ شافعیان)، نجمالدین ابن مفلح (قاضی القضاهٔ حنبلیان) (همان، 7- 8). وی نزد بعضی از استادان غیر شامی نیز دانش آموخته و با مکاتبه از جمعی از بزرگان علمای مصر و حجاز اجازهٔ دریافت داشته است (غزی، 2/52 -53) که از این عده فقط جلالالدین سیوطی را در زندگینامهاش بارها نام برده و از او به عنوان «شیخنا» یاد کرده است (ابن طولون، همان، 17، 35، 38، 39، 42). با آنکه ابن طولون به مصر نرفته (نک: زیدان، همانجا) و سیوطی را ندیده بوده، به نظر میرسد که سخت شیفتهٔ آثار او بوده است، زیرا بر کتاب الاقتراح وی در اصول نحو شرحی نوشته (ابن طولون، همان، 35) و السبائک فی اخبار الملائک را به اقتباس از کتاب الارائک و دیگر نوشتههای وی تألیف کرده (همان، 38) و الفیّهای را که سیوطی در مقام اصلاح و تجدیدنظر در الفیّهٔ ابن مالک ترتیب داده (همان، 39) و الفیّهٔ دیگر او به نام عقودالجمان در علم معانی و بیان را شرح مزجی کرده (همانجا؛ معلوف، همان، 3(2)/41) و تألیف کتابی را که دربارهٔ احادیث موضوعه آغاز کرده بوده، با دیدن کتاب سیوطی در همین زمینه متوقف ساخته است (ابن طولون، همان، 42).ابن طولون شاگردان بسیاری نیز پرورش داده است که از آن جملهاند: شیخ شهابالدین احمد طیبی شافعی (همان، 49)، شیخ علاءالدین بن عمادالدین، شیخ نجمالدین البهنسی خطیب دمشق، اما مشهورترین شاگردان وی که شهرت و اعتبار بیشتری یافتهاند، عبارتند از شیخ اسماعیل نابلسی (مفتی شافعیان)، شیخ زینالدین ابن سلطان (مفتی حنفیان)، شیخ شهابالدین الوفائی (مفتی حنبلیان) (غزی، 2/53) و از علمای شیعه، شیخ زینالدین بن علی بن احمد تحاریری طاووسی که قسمتی از صحیحین را نزد ابن طولون خوانده و اجازهٔ روایت آنها و احادیثی را که ابن طولون اجازهٔ روایت آنها را در مدرسهٔ صالحیه یافته بوده، از وی دریافت کرده است (ضاهر، 9/345). در سالهای اخیر، ابن طولون بر اثر چاپ و انتشار کتاب الائمهٔ الاثناعشر (نک: آثار) در ایران شهرت پیدا کرده و این کتاب مورد توجه محافل علمی و فرهنگی ایران قرار گرفته است. ابن طولون در این کتاب، به دو اثر دیگرش به نامهای هطل العَین فی مَصرع الحسین؛ المُهْدی الی ماورد فی المَهدی که در آنها نیز به امامان شیعه پرداخته است، اشاره دارد ( الائمهٔ، 72، 118، «الفلک»، 45، 48). همچنین الدُر المنظم فی ماوَرد فی عاشورا المحرم و طَراز الکُمَّ فی ما رُوی فی غَدیر خُمّ از تألیفات اوست (همان، 35، 40). آرامگاه ابن طولون در مقبرهٔ خانوادگی در آنار مزار عمویش در دامنهٔ کوه قاسیون در نزدیکی کهف جبرئیل واقع شده است (غزی، 2/54)، اما امروز اثری از قبر او مشاهده نمیشود (حاشیهٔ ص 3 «الفلکِ» ابن طولون). شمار آثار ابن طولون شگفتآور و در تاریخ اسلام کمنظیر است. وی در زندگینامهٔ خویش 728 اثر را به ترتیب حروف الفبا برشمرده است («الفلک»، 26- 48؛ قس: منجّد، معجم، 290). در میان این آثار، از جزوههای چند برگی (حتی یک برگی، نک: دروزه، 4/454) گرفته تا کتابهای چند جلدی به چشم میخورد که بسیاری از آنها تلخیص و ذیل و تکمله و شرح و تعلیق است (نک: ابن طولون، الائمهٔ، 118). از آنجا که ابن طولون تقریباً در همهٔ علوم زمان خود دستی داشته، ناچار موضوع آثار او نیز بسیار متنوع است. ما در اینجا دانشهایی را که ابن طولون به آنها پرداخته دستهبندی میکنیم و عمدهترین کتابهای او را در هر باب برمیشماریم، سپس از مجموعهٔ آثار او به بررسی کتابهای چاپ شده اکتفا میکنیم: 1. تفسیر و علوم قرآنی: ابن طولون همزمان با فراگیری قرائات، شرحی مزجی بر شاطبیهٔ نوشته که جامع قرائات دهگانه است («الفلک»، 39). وی قسمتهایی از کتاب الاتقان سیوطی و الکشاف زمخشری و بعضی متون دیگر تفسیر و علوم قرآنی را نزد استادان فراگرفته (همان، 15) و تألیفات متعددی در تفسیر و علوم قرآنی تدارک دیده که از آن جملهاند: شرح الواضحهٔ فی تجوید الفاتحهٔ ( آربری، شم 4741 )؛ الطاری علی زَلّهٔ القاری ( آلوارت، )؛ I/217 التَوجیه الجمیل الاسرار آیات من التنزیل (تیموریه، 1/91)؛ خلاصهٔ البیان فی اَیمان القرآن (همان، 1/114)؛ الحاوی لظُرَف من التأویل علی طُرَفِ من التنزیل (لندبرگ، شم 146 )؛ تفسیر قوله تعالی «الرحمان علی العرش استوی» به خط مؤلف (تیموریه، 1/88). 2. حدیث: ابن طولون در دوران 10 سالهٔ فراگیری حدیث نزد ابن زریق، چنانکه از عناوین بعضی تألیفاتش پیداست (نک: کتانی، 1/473) در خانهای قرآن و خانههای حدیث و مدارس و مساجد صالحیه و دمشق و اطراف آن برای استماع حدیث حضور پیدا میکرده است. تدوین مجموعههای متعدد و متنوع حدیث نیز قاعدتاً دستاورد کوششهای وی در همین سالها بوده است (ابن طولون، «الفلک»، 26). کتانی که با 7 واسطه از راویان جملگی آثار ابن طولون است، فهرستی از عناوین کتب و رسائل ابن طولون در حدیث ازفهرست خود او استخراج کرده است که جمعاً 47 اثر را شامل میگردد (نک: 1/473- 475). ابن طولون در روایت کتب ستهٔ اهل سنت با 8 تا 9 واسطه - با احتساب خود مصنفان - سند متصل داشته و عالیترین اسنادی که در اختیار داشته، احادیثی بوده است که تا پیغمبراکرم(ص) 10 تا 12 واسطه بیشتر نداشته است. وی به داشتن چنین اِسنادی به خود میبالد و میگوید: این عالیترین اسنادی است که برای مشایخ ما بلکه برای مشایخ آنان حاصل گردیده است (همان، 14). از سوی دیگر، ابن طولون در دستهبندی حدیث و تدوین مجموعهها طرحهای تازه و جالبی داشته است. مثلاً از 360 کتاب اربعین (چهل حدیث) که با گرایشهای مختلف تدوین کرده بود (کتانی، 1/474)، باردیگر مجدداً احادیثی برگزید و آنها را در مجموعهای به نام السفینهٔ الطولونیهٔ فی الاحادیث النبویهٔ (عواد، 18/552) جای داد (کتانی، همانجا). ابن طولون اهمیت بسیاری برای حدیث قائل بود و میتوان گفت که عنوان مُحدّث یا مُسنِد را بیش از هر عنوان دیگری بر خود میپسندید. وی در آخر بعضی از کتابها و رسالههایش شماری از احادیث نبوی را، به مناسبت موضوع، با ذکر سند میآورد. چنانکه در آخر کتاب الائمهٔ الاثنا عشر (ص 119-122) 6 حدیث را که به سند متصل از طریق 12 امام شیعه از حضرت رسول اکرم(ص) روایت شده، ضمیمه کرده است. همچنین، در آخر کتاب القلائد الجوهریهٔ (2/595 -616) 40 حدیث نبوی را به شمار ابواب کتاب، از طریق صالحان دمشق و صالحیه روایت کرده است. 3. رجال: ابن طولون به روایت حدیث اکتفا نکرده و به درایه و رجال حدیث نیز عنایت داشته است (ابن طولون، «الفلک»، 14). چنانکه نُخبهٔ الفِکَر و شرح آن را نزد ابن عبدالهادی و الفیهُ عراقی را که قبلاً حفظ کرده بود، نزد علامه شمسالدین ابن رمضان و شرح آن را نزد عمویش خواند (همانجا). شماری از تألیفات وی نیز به علم رجال و درایهٔ الحدیث مربوط میشود که از آن جمله است: التاج الثمین فی اسماء المدلَسین (نک: دهمان، مقدمه بر القلائد، 18)؛ التِبیان المُحرّر فی من له اسمانِ و کُنیتان فَاَکثر (معلوف، «ذخائر»، 3(2)/41؛ دهمان، همانجا)؛ الشذْرَهٔ فی الاحادیث المُشْتَهَرهٔ (تیموریه، 2/213).4. فقه: ابن طولون در کنار دروس قرآن و حدیث، متناوباً فقهی و کتب اصول فقه را نزد عمویش قاضی جمالالدین و دیگر مراجع و فقهای بزرگ حنفی خواند. از جمله استادان وی در فقه، علامه شمسالدین ابن رمضان بود که در 7 ربیعالاول 899 به او - که 19 سال بیش نداشت - اجازهٔ تدریس فقه داد، و نیز برهانالدین ابن عون که در 29 ربیعالثانی 911 برای او اجازهٔ افتاء صادر کرد (ابن طولون، همان، 14، 17- 18؛ قس: غزی، 2/53). وی تألیفاتی هم در فقه دارد که اتحاف النُبَهاء بنحو الفقهاء (لندبرگ، شم 138 )؛ تشیید الاختبار (الاختیار) لتحریم الطبل و المزمار (سید، 1/257)؛ تقویهٔ الراغب فی صلاهٔ الرغائب (همو، 1/258)؛ تیسیر الاعلام بمَذاهِب الائمَهٔ الاَعلام (معلوف، «خزائن»، 3(8)/227)؛ فرائد الفوائد فی احکام المساجد (منجد، مقدمه بر قضاهٔ، 10)؛ مُستَنَد الرحی فی صلاهٔ الضُّحی (سید، 1/273) از آن جملهاند. 5. نحو: ابن طولون کتب متعددی را در صرف و نحو نزد استادان عصر، از جمله شمسالدین ابن رمضان خواند (ابن طولون، «الفلک»، 14- 15؛ قس: غزی، همانجا). وی شرح مزجی مفصلی بر مغنی اللبیبِ ابن هشام داشته که نسخهٔ اصلی آن، بنابر گفتهٔ خود او (همان، 39)، مفقود شده، اما تحریر دیگری از آن اینک موجود است (معلوف، «ذخائر»، 3/41). در مبحث «تنازع» نیز مِنحهٔ الافاضل فی تنازع فیه العامل را نوشته است (لندبرگ، شم .(136 6. طب: ابن طولون کتابهای درسیِ پزشکی آن روزگار را نزد استادانی چون ابن عبدالهادی که دربارهٔ گیاهان دارویی و طب النبی صاحب تألیف بوده، درس گرفته است (ابن طولون، همان، 15) و خود او هم در علم طب تألیفاتی دارد که از آن جمله است: الاِشراق لاحکام التریاق (ظاهریه، 2/346)؛ الدُّر المَخْتوم فیما یتعلق باحکام المَجذوم (منجد، مقدمه بر قضاهٔ، 11)؛ شرح منظومهٔ ابن سینا الکبری فی الطب؛ شرح منظومهٔ التشریح لیوسف التلمیذ؛ یاقوتهٔ الزمان فی تشریح الانسان (معلوف، همانجا)؛ رفع الملامهٔ عما قیل فی الحجامهٔ ( آربری، شم .(3317(3) 7. تصوّف: ابن طولون در تصوف به عنوان علم مینگریسته (ابن طولون، همان، 17) و نزد ابوالفتح اسکندری و ابن عبدالهادی کتابهایی را که در آن باب تألیف کرده بودند و نزد ابوعراقیهٔ صوفی که از او با عنوان «زاهد» یاد میکند، عوارف المعارف سهروردی را درس گرفت و هر 3 استاد بر وی خرقه پوشانیدند (همانجا؛ قس: کتانی، 1/473). خود او نیز تألیفاتی در زمینهٔ تصوف دارد: دَفع الباس فی ترک مصاحبهٔ الناس ( آربری، شم (1 )3485 ؛ سید، 1/157)؛ الجَواهِر المُضیّهٔ فی طب السادهٔ الصوفیّهٔ (کحاله، 11/52). ظاهراً، تألیف بزرگ و جامع او در تصوف، کتاب مسالک التلطف الی علم التصوف، مشتمل بر 360 مقاله بوده است که در هجوم لشکریان عثمانی به صالحیه از میان رفته است (ابن طولون، همان، 45). در عین حال، وی تألیف جداگانهای در شرح حال محییالدین ابن عربی (560 - 638ق/ 1165-1240م) که آرامگاهش از مزارات صالحیه بوده است (ابن طولون، القلائد، 2/537)، دارد که آن را النطق المُنَبّی عن ترجمهٔ الشیخی المحیوی ابن العربی نامیده است (همو، «الفلک»، 48؛ آلوارت، و در کتاب القلائد (2/537 -542) راجع به ابن عربی به تفصیل میگراید و عقاید مخالف و موافق را ذکر میکند. با توجه به نحوهٔ دستهبندی نظرات مخالفان و موافقان و تکیه کردن بر نظریهٔ استادش سیوطی، به نقل از رسالهٔ تنبیه الغَبّی بتبرئهٔ ابن عربی که متضمن تصریح وی بر اعتقاد به ولایت ابن عربی است (همان، 2/540)، بعید نیست که ابن طولون از مریدان ابن عربی بوده باشد. هر چند که پیش از بررسی دقیق شرح حالی که از ابن عربی نوشته و مطالعهٔ رسالههای الرماح الخطیهٔ فی اِضلاع الحلولیهٔ (همو، «الفلک»، 37) و تحذیر العباد من الحلول و الاتّحاد (همان، 32) راجع به تصوف وی نمیتوان اظهار نظر کرد، امّا این را میدانیم که وی از کودکی تحت تأثیر اخلاق و افکار پدرش با تصوف آشنایی داشته و در مجالس ذکر شرکت میکرده است (نک: همو، القلائد، 1/303). طرز زندگانی و اخلاق صوفیانه نیز در سراسر زندگیش مشهود است. وی بیشتر در مدارس و خانقاهها زیسته و مثلاً میدانیم که حدوداً از 21 تا 28 سالگی، ساکن خانقاه یونسیه بوده است (نک: همو، «الفلک»، 23، 24) و مدتها سمت امامت و ریاست و نظارت خانقاهها و زاویههایی را عهدهدار بوده است (همان، 23، 25). گذشته از این ابن طولون در تمام عمر، بدون خانه و خانواده و همسر زیسته است (نک: غزی، 2/54). 8. دیگر علوم: ابن طولون، علاوه برآنچه گذشت، در همهٔ علوم و فنونی که در آن روزگار معمول بوده، دستی داشته (ابن طولون، همان، 14) و در هر رشته کتابهای عمدهٔ هر فن را نزد استادان آن فنون فرامیگرفته. بدینسان وی در 72 علم صاحب اطلاع گردید که در زندگینامهٔ خود، و نیز در تألیف جداگانهای به نام اللؤلؤ المنظوم فی الوقوف علی ما اشتغلتُ به من العلوم ( کاتالوگ1، شم، به تفصیل دربارهٔ چگونگی فراگیری آنها سخن رانده است. وی اجازاتی را که استادان در هر یک از این علوم و فنون برای او صادر کرده بودند، در یک مجلد گرد آورده بود که همراه دیگر تألیفاتش در 927ق از دست رفت (ابن طولون، همان، 18). از جملهٔ این آثار نام چند اثر در علوم محض ذکر میشود: ارشاد الطلاب الی علم الحساب (معلوف، «ذخائر»، 3(2)/40)؛ تشنیف المسامع فی علم حساب الا´صابع (لندبرگ، شم 137 )؛ تعلیق وجیز فی تدوین علم الکمون و البُروز (آلوارت، )؛ IV/436 لُب اللُباب فی فنون الحساب (معلوف، همانجا). در عین حال، از وجود عناوینی از قبیل القول المحتوم فی ذمّ علم النجوم؛ القول المُشرق فی تحریم المنطق؛ السنان المُبرِق فی النهی عن مُلازمهٔ الاشتغال بالمنطق؛ لجام العوام عن الاشتغال فی علم الکلام (ابن طولون، همان، 38، 43، 44) در فهرست آثار وی چنین برمیآید که مانند بسیاری از فقها و محدثان پرداختن به منطق و کلام و نجوم را ناخوشایند میداشته است. 9. ادبیات و فرهنگ عامه: ابن طولون، در ادبیات به ویژه فرهنگ عامه، چیرهدست بود. مهمترین تألیفاتش در این زمینه که نسخههای خطی آنها موجود است، عبارتند از: الالمام بامثال العوام؛ الدُرر الفاخرهٔ فی الامثال السائرهٔ (معلوف، «ذخائر»، 3(2)/41)؛ المُقرَّب فی ماورد فی لسان العرب من المعرّب (همانجا)؛ المنتخب مِن الخُطَب (سید، 1/534)؛ نفحات الزهر فی ذوق اهل العصر II/483) .(GAL, ابن طولون در کتاب اخیر، به گردآوری و ثبت و ضبط لطائف و نکاتی که گه گاه از زبان مردم عادی شنیده میشود، پرداخته است (نک: تیمور، 6/248). بعضی از آثار ادبی او مانند مفتاح الترویج لصفات النساء الحاملهٔ للخاطب علی الترویج (منجد، مقدمه بر قضاهٔ، 10) و ضَوْء السراج فی ما قبل النساج ( آربری، شم (11 )3317 ؛ سید، 1/499) که در آن انواع پارچهها و کیفیت تهیه و تولید آنها را توضیح داده است، در میان آثار ادبای عرب کمنظیر است.بعضی از تألیفات ابن طولون در فرهنگ عامه در سوریه چاپ و منتشر شده است (نک: آثار). 10. شعر: ابن طولون شعر نیز میسروده است. غزی (2/53 -54) 5 بیت از اشعار او را آورده، به ضعف آنها اشاره میکند. ابن طولون خودگویی به این امر اقرار دارد (همان، 52) و توضیح میدهد که نمیخواسته به شاعری معروف شود و عمر را گرانبهاتر از آن میدانسته است که صرف گردآوری و نگهداری این معانی یاوه گردد. وی با استناد به شعری از امام شافعی تصریح میکند که شعر از نظر او «کم ارزشترین مزیت برای فضلاء و بهترین زیور برای جاهلان» است. ابن طولون دو دیوان شعر داشته: دیوان کبیرش را در بیماریی که میپنداشت بدان درخواهد گذشت، شُست و از بین برد (ابن طولون، همان، 36) و از دیوان صغیرش نیز اطلاعی در دست نیست. تنها اثر منظومی که از ابن طولون در دست داریم، قصیدهای است که نسخهای از آن در برلین به شماره (3)7936 موجود است ( آلوارت، و دیگر، یک قطعهٔ 6 بیتی است که در کتاب الائمهٔ الاثناعشر (ص 118) آورده است. 11. تاریخ و جغرافیا و تراجم: در قرن اخیر، ابن طولون را در محافل علمی، به خصوص در اروپا، بیشتر به عنوان مورخ شناختهاند و غالباً کتب و رسائل تاریخی او را مورد مطالعه قرار داده و به بعضی از زبانهای اروپایی ترجمه کردهاند (نک: آثار). علت این امر اساساً اهمیت بسیاری است که خاورشناسان برای تاریخ عصر ممالیک قائلند و ابن طولون نیز در این باب، آثار عمدهای به جای گذشته است. (دهمان، مقدمه بر اعلام، «ج»). وی در تدوین این دسته از آثار، دنبالهرو استادانش ابن عبدالهادی صاحب کتاب ثِمار المقاصد فی ذکر المساجد (دمشق، 1943م) و محییالدین عبدالقادر نُعَیمی (د 927ق/1521م) صاحب کتاب الدارس فی تاریخ المدارس (دمشق، 1948م) بوده است. به گفتهٔ بعضی از محققان معاصر، اگر این 3 نفر نبودند، تاریخ دمشق در دو قرن 9 و 10ق/15 و 16م به کلی از دست رفته بود (دهمان، مقدمه بر القلائد، 1/35). شمار آثار تاریخی ابن طولون بالغ بر 60 است (نک: منجد، مقدمه بر الائمهٔ، 21-24) که متأسفانه از بسیاری از آنها نسخهای در دست نیست. ابن طولون القلائد الجوهریهٔ را در تاریخ صالحیه (نک: آثار) عمدتاً براساس دو کتاب ابن عبدالهادی، تاریخ الصالحیهٔ و الریاض الیانعهٔ فی اعیان المائهٔ التاسعهٔ که هر دو از دست رفتهاند و نیز تنبیه الطالب نعیمی تألیف کرد (دهمان، همان، 1/33، 34) و کتاب مُفاکههٔ الخلاّن فی حوادث الزمان (نک: آثار) را به تقلید از کتاب نعیمی، تذکرهٔ الاِخوان فی حوادث الزمان نوشت (همو، مقدمه، بر اعلام، «ی») و انگیزهٔ تألیف کتاب الثغر البّسام وی (نک: آثار) به گفتهٔ خود او ( قضاهٔ، 184) آن بوده که استادش نعیمی القضاهٔ الشافعیهٔ را تألیف کرده، ولی به شرح حال قضات حنفی و مالکی و حنبلی دمشق نپرداخته بود، و ابن طولون درصدد تکمیل آن برآمد. تألیف العُقود الدُریهٔ فی الا´مراء المصریهٔ (نک: آثار) نیز همین وضع را داشته و در اصل از آنِ یک مورخ مصری بوده که نعیمی به اصلاح و تکمیل آن پرداخته و ابن طولون در تاریخ سنوات بعدی را بر آن افزوده و تا ورود عثمانیان به مصر ادامه داده است (منجد، مقدمه بر «امراء» 5 -6). ابن طولون دوست و همکاری به نام ابن فهد، محبالدین جارالله (891 -954ق) داشته، که متولد مکه و مقیم این حرمین شریفین بوده و به مصر و شامات سفر کرده است. وی با این دوست همه ساله به وسیلهٔ حجاج کتباً مبادلهٔ اخبار میکرده است (نک: دجیلی، 3/42). در میان نوشتههای تاریخی ابن طولون 3 اثر به خاندان طولونیان مصر و امیر احمد بن طولون تعلق دارد: الحلاوهٔ الصابونیهٔ فی التذکرهٔ الطولونیهٔ (معلوف، همان، 3(2)/41)؛ حور العیون فی تاریخ احمد بن طولون (ابن طولون، همان، 35)، العقود اللؤلؤیهٔ فی الدولهٔ الطولونیهٔ (معلوف، همانجا). این موضوع تا حدی نظر کسانی که وی را از خاندان امرای طولونی مصر میدانند، تأیید میکند (قس: دهمان، مقدمه بر اعلام، «س»). در کار تاریخنگاری ابن طولون این نکته نیز جالب توجه است که وی کتاب التمتُع بالاِقْران بین تراحِم الشیوخ و الاَقْران را که نسخهٔ خطی آن در ظاهریه و دارالکتب موجود است (منجد، معجم، 295-296؛ همو، المورخون، 81)، به روش قدما، در شرح حال استادان و علمای معاصرش نوشته است. همچنین او در شرح حال 136 تن از طلاب برجستهای که نظر به دورنمای تحصیلات مجدانه و کوششهای پیگیرشان، میپنداشته که در زمرهٔ علمای بزرگ عصر قرار خواهند گرفت، کتابی پرداخته (زیدان، 3/314) و نام ذخائر القصر فی تراجم نُبَلاء العصر را بر آن نهاده است (تیموریه، تاریخ، 1422؛ نک: منجد، المورخون، 80). ابن طولون سازمانهای اداری کشور را نیز از نظر دور نداشته و کتاب نقد الطالب لزَغْل المناصب ( آربری، شم را دربارهٔ مشاغل و مناصب لشکری و کشوری تألیف کرده و در آن نام همهٔ مناصب و مشاغل ادارات و تشکیلات دولتی آن روز بر حسب اهمیت فهرست کرده و یک به یک به تعریف دقیق و شرح وظائف آنها پرداخته است. ابن طولون به ذیل نویسی (نک: آثار) و مستدرک نویسی بر تواریخ و تراجم به یادگار مانده از مورخان پیشین علاقهمند بوده است، چنانکه لُقَط المرجان من معجم البلدان و لقط المرجان من وفیات الاعیان (معلوف، «ذخائر»، 3(2)/41) را در جهت تکمیل این دو کتاب مشهور تألیف کرده است. وی برای آثار خود نیز کتابی به نام المستدرک (معلوف، همانجا) در نظر گرفته و تغییرات و توضیحات تکمیلی و اصلاحی مربوط به تألیفات دیگرش را در آن ثبت میکرده است (نک: ابن طولون، «الفلک»، 45). وی منابع خود را نیز با چنان دقت و وسواسی ذکر میکند که بازشناختن آنها و حتی بازیافتن فصول و صفحات کتبی که مورد استفاده و استناد او بوده است، برای هر پژوهشگری آسان میگردد. ابن طولون در ثبت و ضبط دقیق نامها و نشانها و نکات تاریخی و جغرافیایی، پیجویی شگفتی داشته است. چنانکه مثلاً دربارهٔ مدارس جزئیترین اطلاعات قابل گردآوری را فرونگذاشته (نک: القلائد، 1/211) و چه بسا برای تحقیق در باب یک نام یا نشان، روزها صرف وقت میکرده است (نک: همان، 1/216). همچنین، اصرار داشته است که مصطلحات فرهنگ عامه و تعبیرات مردم کوچه و بازار را در مسائل تاریخی و جغرافیایی عیناً در گزارشهای خود منعکس گرداند و همین امر خواندن خط واضح و خوانا، ولی ریز او را دشوار میسازد (دهمان، مقدمه بر اعلام، «م»؛ برای نمونهٔ خط او، «الفلک»، 4، القلائد، 32). آثار چاپی: 1. اِعلام السائلین عن کُتب سید المرسلین، مشتمل بر 25 نام از پیامبر اکرم (ص). این کتاب یک بار ضمن « رسائل تاریخیهٔ» در دمشق (1348ق) و بار دیگر به کوشش محمود ارنؤوط در بیروت (1987م) به چاپ رسیده است؛ 2. اِعلام الوَری بمن وُلیَ نائباً من الاتراک بدمشق الشام الکبری. این کتاب شامل دو بخش است: بخش اول عبارت است از تلخیص کتاب شمسالدین زملکانی که تاریخ والیان دمشق از جانب فرمانروایان عثمانی را از 658 تا 863ق/1260 تا 1459م در بر میگیرد. بخش دوم ذیلی است که ابن طولون بر آن نوشته و بر همان منوال تا 943ق/1534م یعنی 10 سال پیش از وفات خود، آن را ادامه داده است. این کتاب به کوشش محمد احمد دهمان در دمشق (1383ق/1964م) به چاپ رسیده است؛ لائوست1 نیز ترجمهٔ فرانسوی این کتاب را به نام «زمامداران دمشق در عصر ممالیک و نخستین فرمانروایی عثمانی2» در دمشق (1952م) به چاپ رسانیده است؛ 3. بَسْط سامع المُسامر فی اخبار مجنون بنی عامر. این کتاب به کوشش عبدالمتعال صعیدی در قاهره به چاپ رسیده است؛ 4. تببیض الطرس بما ورد فی السمر لیالی العرس. این کتاب در دمشق (1348ق) به چاپ رسیده است؛ 5. التغر البسام فی ذکر من وَلی قضاء الشام. این کتاب تحت عنوان قضاهٔ دمشق همراه با 16 صفحه مقدمه، به کوشش صلاحالدین منجد در دمشق (1956م) به چاپ رسیده است؛ 6. الشذرات الذَهَبیهٔ فی تراجم الائمهٔ الاثنی عشر عند الامامیهٔ یا الشُذور الذهبیهٔ... (نک: زرکلی، 6/291). در این کتاب، ابن طولون، به اختصار، به شرح حال امامان دوازدهگانهٔ مذهب شیعه پرداخته، و ضمن تلویح به این نکته در نامگذاری کتاب، قسمتی از قصیدهٔ عالم بزرگ شافعی ابوالفضل یحیی بن سلامهٔ حَصْکَفی (د 551 یا 553ق) را آورده است که ضمن تجلیل و تکریم فراوان از ائمه(ع) در یکی از ابیات آن، بر این تأکید دارد که اظهار ارادت به خاندان پیغمبر اکرم(ص) هرگز به معنای پذیرش یا موافقت با معتقدات مذهب شیعه نیست (نک: الائمهٔ، 43). این کتاب، تحت عنوان الائمهٔ الاثناعشر به کوشش صلاحالدین منجّد، همراه با 35 صفحه مقدمه، در بیروت (1958م) به چاپ رسیده و در سالهای اخیر در قم افست گردیده است؛ 7. الشَّمْعهٔ المُضِیّهٔ فی القَلعهٔ الدمشقیهٔ. این کتاب ضمن رسائل تاریخیهٔ در دمشق (1348ق) به چاپ رسیده است؛ 8. ضَرب الحوطهٔ علی جمیع الغوطهٔ، رسالهای است دربارهٔ غوطهٔ دمشق که تاکنون چند مرتبه به کوشش اسعد طلس و حبیب الزیات و دیگران در مجلات علمی و ادبی به چاپ رسیده است (منجد، المورخون، 79، 81)؛ 9. العُقود الدُریهٔ فی الامراء المصریهٔ، این کتاب تحت عنوان امراء مصر فی الاسلام، ضمن رسائل و نصوص (ص 7- 46) به کوشش صلاحالدین منجد، همراه با مقدمهٔ مختصری دربارهٔ این رساله در بیروت (1962م) به چاپ رسیده است؛ 10. فُصَّ الخَوَاتِم فی ما قیل فی الوَلائِم، این کتاب به کوشش نزار اباظه در دمشق (1983م) به چاپ رسیده است؛ 11. الفلک المشحون فی احوال محمد ابن طولون، زندگی نامهٔ ابن طولون به قلم خود اوست که همراه با شرح حال وی نقل از الکواکب السائرهٔ نجمالدین غزّی (نک: مآخذ)، به جای مقدمه، ضمن رسائل تاریخیهٔ در دمشق (1348ق) به چاپ رسیده است؛ 12. قُرَّهٔ العیون فی اخبار باب جیرون، این کتاب به کوشش صلاحالدین منجد در دمشق (1964م) به چاپ رسیده است؛ 13. القلائد الجوهریهٔ فی تاریخ الصالحیهٔ، مشتمل بر 40 باب، در تاریخ و جغرافیای شهر صالحیه، از بنیاد نهادن نسختینِ شهر صالحیه در دامنهٔ کوه قاسیون تا اواخر عمر مؤلف. این کتاب به کوشش محمد احمد دهمان، همراه با 62 صفحه مقدمه، در 2 جلد، برای دومین بار در دمشق (1401ق/1980م) به چاپ رسیده است؛ 14. اللَمَعَاتُ البَرقیهٔ فی النُکَتِ التاریخیهٔ، مشتمل بر 44 داستان تاریخی. این کتاب در دمشق و قاهره (1348ق) به چاپ رسیده است؛ 15. المُعِزَّهٔ فیما قیل فی المِزَّهٔ. این کتاب که دربارهٔ تاریخ و جغرافیای مزهٔ در حومهٔ دمشق و تاریخچهٔ مساجد و مزارات و شرح حال علما و رجال آن است، یک بار ضمن رسائل تاریخیهٔ، در دمشق (1348ق) و بار دیگر به کوشش محمد عمر حمّادهٔ در کتاب تاریخ المزهٔ و آثارها در دمشق (1983م) به چاپ رسیده است؛ 16. مُفاکههٔ الحلاّن فی حوادث الزمان، این کتاب که مشتمل است، بر وقایع و حوادث مصر و سوریه در سالهای 884 تا 926ق و ذیلی است بر تاریخ بُقاعی (نک: دهمان، مقدمه بر القلائد، 19)، به کوشش محمود مصطفی حلمی در قاهره، (1962-1964م) به چاپ رسیده است. همین اثر ابن طولون را هارتمان3 تحت عنوان «مُقتَطَفات من تاریخ ابن طولون4» به چاپ رسانیده است؛ 17. مُلخَّص تنبیه الطالب و ارشاد الدارس الی ما فی دمشق من الجوامع و المدارس. این کتاب را ابن طولون از کتاب استادش نعیمی که آن را تنبیه الطالب و ارشاد الدارس لاحوال مواضع الفائدهٔ کدُور القرآن و الحدیث و المدارس نامیده است، تلخیص کرده و برخی حواشی لازم بر آن افزوده است. این کتاب به کوشش جعفر حسنی تحت عنوان الدارس فی تاریخ المدارس در دمشق (1367ق/1948م) به چاپ رسیده است.