در این داستان, پلیس((مگره)) با اطلاع به این که((قتلی به وقوع خواهد پیوست)) بلافاصله به((سن فیاکر)) میرود و درمییابد کنتس((سن فیاکر)) در کلیسا مرده است ;گر چه مرگش طبیعی و عادی به نظر میآید, اما او حادثه را عادی نمیبیند و افرادی در مظان اتهام او قرار میگیرند :دکتر شهر, کشیش, کارکنان کلیسا, حسابدار کنتس و حتی پسر کنتس .بدین ترتیب ....