نویسنده در این کتاب به شیوه تحلیلی, شخصیت اصلی فلاسفه و دغدغههای عقلانی مهمی که از دکارت به بعد, فلسفه غربی را شکل داده معرفی کرده است. وی در این نوشتار, استدلالها و نتایج فلسفی فلاسفه جدید را تشریح نموده است. نویسنده خاطر نشان میکند: 'من فلسفه تحلیلی را براساس تفکر خلاق بزرگترین نماینده آن, یعنی ویتگنشتاین مورد بحث قرار میدهم... تفسیری که من ارائه میدهم در خطوط کلیاش برای بیشتر پدیدار شناسان قابل قبول خواهد بود, من همانند پدیدار شناسان برآنم که جریان اصلی فلسفه جدید از نظریه دکارتی موضوع شناسایی [subject], و در نتیجه از جدایی میان موضوع شناسایی و متعلق شناسایی [object], یعنی از جدایی میان یقین ذهنی و شک درباره عالم واقع, سرچشمه میگیرد. بر این باورم که این جریان در سرتاسر دورهای که بررسی میکنم حوزههای معرفتشناسی, مابعدالطبیعه, علم اخلاق و فلسفه سیاسی را شامل میشود. همچنین معتقدم که دلیل مفصل ویتگنشتاین درباره دست نیافتنی بودن بینش دکارتی عملا دوره تاریخ فلسفی را به پایان برده است. با این حال, تصور میکنم که براهین ویتگنشتاین.... امکان پدیدار شناسی را نفی میکنند...'.