در این مجموعه 100 داستان و طنز کوتاه از آنتوان چخوف (1860 ـ 1904) نویسنده روسی جمع آمده است که طنز 'تهدید' عینا نقل میشود: 'روزی اسب مالکی را میدزدند. فردای آن روز در تمام روزنامه ها آگهیای با این مضمون چاپ میشود: 'اگر اسبم را به من باز نگردانید, مجبور میشوم به همان تدبیر تندی که روزگاری پدرم در چنین موردی اندیشید روی بیاورم'. تهدید او موثر واقع شد. دزد که متوهم شده بود و مکافاتی بس وحشتناک را برای خود پیشبینی میکرد, مخفیانه اسب را بازگرداند. مالک که از سرانجام کار خوشحال شده بود, رضایتش را از این که مجبور نشده بود از پدرش تقلید کند با رفقایش در میان گذاشت. دوستانش از او سوال کردند: حالا بگید ببینم؛ پدر شما برای همچین موردی چه کار کرد میخواین بدونین پدر من چه کار کرد پس بذارین براتون تعریف کنم.... وقتی که اسبش رو تو مسافرخانه دزدیدن, او زین اسب رو پشتش گذاشت و پیاده برگشت خونه, قسم میخورم اگه دزده این قدر خیر و وظیفهشناس نمیبود, من هم دقیقا همین کار رو میکردم!'.