نوشتار حاضر مشتمل است بر عبارتهایی برگزیده از کتاب 'در جست و جوی زمان از دست رفته' اثر 'مارسل پروست' که در بخشهای 'عشق'، 'واقعیت و خیال' و 'آفرینش و اندیشه' نگاشته شده است. گفتنی است در این داستان، راوی طی ضیافتی در خانهی کنتس دوگرمانت'، در حالی که از خود خسته و به آیندهی خود بدگمان است، دوستان سابقش را بازمییابد. این جماعتی که او سابقا آنها را در دورهی جوانیشاندیده بود، به قدری پیر شدهاند که گویی آمادهی رفتن به گورند. با روبهرو شدن با این حقیقت، ناگهان همهچیز دگرگون میشود. یعنی راوی به مفهوم زمان پی میبرد و آنگاه پی میبرد که رسالت او این است که نویسنده شود، زیرا هرچند مرگ، قانون عمومی است، چیزی است که او ناگزیر از معاف داشتن آن است و آن اثر هنری و به عبارت دیگر ثمرهی سیر و نظر درونی است.