در داستان حاضر 'دو شخصیت اصلی، عیسی و پیلات، برای آنچه روی میدهد، آماده نشدهاند: از ابتدا دارای ذهنهای منطقی هستند و میخواهند دنیا را به گونهای که به آنان آموختهاند، بدون منطقههای تاریک یا روشن، جدولبندی شده بر اساس دانش، سنت و عمل ببینند. ابتدا راز را نمیپذیرند. زیرا با چیزی سترگ و غیر قابل درک، با دو رویداد که لزوما در ذهنشان نمیگنجد، یعنی برخاستن از گور برای پیلات و مسیح بودن برای عیسی رو به رو خواهند شد. حلول خدا در عیسی، و برخاستن از گور، دو ستون اصلی مسیحیت در دو بخش این کتاب هستند'.