داستان, شرح زندگی پیرمردی روسی است که به دست((بلشویک))ها از وطنش رانده میشود .((ایگور دیمیتریویچ)) 48سال در فرانسه اقامت میکند, اما هرگز به کشور میزبان خو نمیگیرد و جذابیت روسیه سابق را فراموش نمیکند .او با مرگ همسرش ((هلن)) به تنهایی در کنار خدمتکارش((زنائید)) روزگار میگذراند و در حقیقت ((پیری)), ((تنهایی)) و ((تبعید)) سمفونی زندگی او را شکل میدهد .((ایگور)) روزها را در غم دوری از وطن سپری میسازد تا این که ....