در آغاز این کتاب مطالبی درباره 'چخوف 'و آثارش درج میگردد ;از جمله این که 'آنتوان نویسنده مردم دوست, آزادیخواه و روشنفکر بود .داستانهای وی حکایت از افکار مترقی وی مینماید .با کوشش فراوان از آزادی دفاع نموده با انتقاد از اصول اجتماعی و وضع موجود, مردم را به سوی ترقی فکری و اخلاقی هدایت کرده است .'پس از آن ترجمه نمایش نامهای کوتاه از چخوف با نام 'آواز قو 'به طبع میرسد .در این نمایشنامه پیرمردی بازیگر و دلقک که عمری را در صحنهها سپری کرده یاس, مرگ و سراشیبی را احساس میکند و به گذشتهها و تواناییهای خود حسرت میخورد .با این همه در پایان میگوید' :جایی که هنر هست, جایی که نبوغ هنری هست, آن جا نه پیری هست, نه تنهایی, نه بیماری و خود مرگ هم درست و حسابی نیست....(میگرید) اما نه, نیکیتوشکا, ترانهها به پایان رسید .نبوغ من کجا بود لیموی فشرده شده, شیره جان گرفته شده, یک میخ زنگ زده بیش نیستم, و توهم یک موش پیر تئاتر, .'...