'نیلو 'داستان پسر مهربانی است که پدر و مادرش را از دست داده, از همین رو, پدربزرگش از او نگهداری میکند .دیری نمیپاید که پدربزرگ نیز بر اثر بیماری از دنیا میرود .پس از آن نیلو با سگ باوفایش ـ 'فلندی 'ـ با فروش شیر روزگار میگذراند .از آن جاکه ارباب از او خوشش نمیآید در پی حادثهای گمان میکند که 'نیلو 'انبار او را به آتش کشیده, از همین رو, از مردم میخواهد که دیگر به نیلو شیر ندهند .این امر, سبب میشود تا نیلو و سگش در یکی از شبهای سرد زمستانی از شدت گرسنگی در خیابان پرسه بزنند .این در حالی است که 'فلندی 'کیسهای زر مییابد که متعلق به ارباب است .نیلو آن را به خانه ارباب میبرد و بدون ملاقات با ارباب آن جا را ترک میگوید .سرانجام ارباب درمییابد که نیلو پسری مهربان و خوش قلب است .پس در پی نیلو روانه میشود, اما دیگر دیر شده زیرا نیلو و سگش در میان برفها یخ زدهاند .این داستان مصور و رنگی برای دانشآموزان ابتدایی و پیش از دبستان به طبع رسیده است .