

نگارنده در کتاب بر آن است دیدگاه دکتر سروش را در خصوص 'قبض و بسط تئوریک شریعت 'نقد و بررسی نماید .وی ابتدا ایرادهای دکتر سروش را در حوزه دین و دینداری مطرح میسازد ;سپس میکوشد آن ایرادها را پاسخ گوید ;برای نمونه : 'ایراد اول :این که مدعای 'قبض 'و 'بسط 'اگر جایگاه آن در دین تصور شود, معنایش این است که دوران متمادی, 'دین 'در 'قبض 'بوده و اینک زمان 'بسط ' آن رسیده است که باید به معنای گسترده و مترقی تصور شود, در این صورت نتیجه چنین میشود که گذشتگان یا کسانی که در دوران 'قبض 'دینداری کردهاند, دیندار و متدین شناخته نشوند, چون فهمهای محدود داشتهاند, و فرض این است که با فهم جدید فهم قدیم یا گذشته بی اعتبار است, در حالی که اسلام فهمهای سابقین را ارزشمند و گذشتگان را دیندار قلمداد میکند .'...