لایبنیتس این گفتار را به منظور پاسخی به جدال بین دو فیلسوف مهم زمان, یعنی 'نیکولا مالبرانش 'و 'آنتوان آرنو', فراهم آورده است .این گفتار را از برخی جهات میتوان بازگویی انتقادی مابعدالطبیعهای دانست که به مابعدالطبیعه 'مالبرانش 'بی شباهت نیست .در بخشی از کتاب خاطر نشان میشود : 'اصلاح مورد ادعای لایبنیتس در مورد صورتهای جوهری با نقادی او از گزارش دکارت از ماده پیوند خورده است ...فرض لایبنیتس این بود که یک جوهر باید از دو اصل برخوردار باشد :اصل وحدت بخش (که آن را یک چیز فردی سازد) و اصل این همان (که آن را در زمانهای مختلف همان چیز و متمایز از چیزهای دیگر گرداند) .لایبنیتس بر این عقیده بود که دکارت در عین حال که در ترک صورتهای جوهری در علوم طبیعی بر حق بود, در باور به این که میتواند در مابعدالطبیعه از آنها صرف نظر کند راه خطا پیمود .بدون صورتهای جوهری یا چیزی همانند آنها هیچ مبنایی برای بحث از اشیای مادی به عنوان جوهر به معنای دقیق کلمه وجود نخواهد داشت, زیرا هیچ دلیلی نخواهیم داشت که قسمتی از ماده را چونان وحدتی حقیقی تلقی کنیم..., بدون اصل این همانی 'هیچ جسمی بیش از یک لحظه دوام نخواهد آورد .'