داستان مصور و رنگی حاضر درباره بچه گربهای است که به جای 'میو میو 'کردن مثل گنجشکها 'جیک جیک 'میکرد' .آنی 'دختر کوچولویی که از بچه گربه مواظبت میکرد او را نزد دامپزشک برد ;اما دامپزشک پس از معاینه بچه گربه گفت : چه اشکالی دارد, مگر صدای شیرین و دلفریب پرندگان یکی از شاهکارهای آفرینش نیست .روزها گذشت و بچه گربه با پرندهای دوست شد .سرانجام روزی پرنده از بچه گربه دعوت کرد تا به لانه او برود .بچه گربه هنگامی که بر فراز درخت رفت تا وارد لانه پرنده شود تعادلش را از دست داد .در این هنگام شروع کرد به جیک جیک کردن و کمک خواستن .بعد کمی فکر کرد و گفت' :من که بال و پر ندارم و نمیتوانم پرواز کنم پس جیک جیک کردن چه فایدهای دارد .'از آن پس دیگر بچه گربه هرگز صدای گنجشکها را در نیاورد .