این سروده مصور و رنگی درباره گربهای است که یک تکه پنیر دارد. او یک روز صبح متوجه میشود که پنیرش گم شده است. گربه ابتدا به موشی که در همان نزدیکی زندگی میکند تهمت میزند که پنیرش را دزدیده است. از همین رو, موش را اسیر کرده, به میان حیوانات میبرد و او را دزد معرفی میکند؛ اما موش بیچاره میگوید که پنیر را ندزدیده است.گربه بادیدن حال موش از کارش پشیمان میشود و موش به او کمک میکند تا پنیرش را پیدا کند.