در این داستان مصور و رنگی, پادشاهی پیر از سه پسر خود میخواهد تا قبل از مرگ وی همسری برای خود برگزینند .در پی این درخواست, پسران به توصیه پدر هر یک با تیر و کمان خود به دشت میروند و تیری از چله کمان رها میسازند تا تیرشان در هر خانهای فرود آمد با دختری از آن خانواده وصلت کنند .این در حالی است که تیر پسر اول در خانه یک ارباب و تیر پسر دوم در خانه یک بازرگان فرود میآید و بدین ترتیب آنها همسر خود را بر میگزینند ; اما تیر پسر سوم در برکهای دور و نزد قورباقهای بر زمین مینشیند و پسر بهرغم میل خود ناگزیر به ازدواج با قورباغه تن میدهد .ولی پس از آن, شاهزاده درمییابد که قورباغه, دختر زیبایی است که به طلسم جادوگری بدجنس گرفتار شده, از همین رو با کوشش فراوان سرانجام طلسم او را باطل ساخته تا آخر عمر با او روزگار میگذراند .