آفتاب

ز

ز

نمایش ۱ تا 25 از ۲۰۰ مقاله

زاج اصفر. [ ج ِ اَ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاج زرد که بهندی کسیس نامند. ماهیّت آن ، بهترین اقسام زاجات و افضل آن ذهبی و درخشنده ٔ آن است .
طبیعت آن : در سوم گرم و خشک ، سوخته ٔ آن لطیفتر، بخلاف سایر املاح که به احراق قویتر میشوند و مغسول آن را حدت کمتر.
افعال و خواص آن : آشامیدن آن جهت قتل و اخراج اقسام کرم معده و تحلیل ورم و صلابت طحال مؤثر و غرغره ٔاقسام زاج با سرکه جهت زلوی در حلق مانده مجرب و چون دو جزء آن ر...



زاج بامیانی . [ ج ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی زاج زرد است . بیرونی گوید: در هند بوسیله ٔ زاج زرد بامیانی و یا زاج سفید مولتانی جوهر شمشیر [ آب داده ] را ظاهر میسازند. (الجماهر بیرونی ص 253). و رجوع به مخزن الادویه و زاج اصفر شود.



زاج بلور. [ ج ِ ب ُ / ب َل ْ لو ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) اسم فارسی شب یمانی (زاج سفید) است . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). و رجوع به مفردات ابن بیطار شود.



زاج جامد. [ ج ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از جنس زاج اخضر است که در ظاهر معدن رطوبت زاجیه منجمد شده باشد. (مخزن الادویه ). و رجوع به جامع ابن بیطار و دائرهٔ المعارف بستانی ج 9 و زاج در لغت نامه شود.



زاج خشک . [ ج ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاجی است که از زاج سفید پس از، ازدست دادن تبلور (بوسیله ٔ حرارت ) بدست می آمد. (درمان شناسی دکتر عطائی ص 454). و رجوع به زاج سفید شود.



زاج رومی . [ ج ِ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام زاج زرد (قلقطار) است . (ترجمه ٔ صیدنه بیرونی ).



زاج زرد. [ ج ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاج اصفر. قلقطار. رجوع به مفردات ابن بیطار و زاج اصفر در لغت نامه شود.



زاج سبز. [ ج ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاج آهن و رجوع بدان کلمه و زاج اخضر و مفردات ابن بیطار شود.



زاج سفید. [ ج ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )

24H2O , 4Al2(SO) , SO4K2
در حقیقت سولفات مضاعف پتاسیم و آلومینیم است .زاج پتاسیم یا زاج معمولی بشکل بلورهای شفاف با طعمی شیرین ، قابض و مشخص یافت شده و در ده قسمت آب سرد و 0/3 قسمت آب جوش و زاج سوری . [ ج ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاج سرخ . بسیار شبیه میطرانا است و جمعی بغلط آنها را یکی دانسته اند. دارای بوئی تند و قی آور است . جوف یک نوع از زاج سوری که در مصر بدست می آید تیره ٔ متخلخل وجوف نوع دیگری از آن روشن و شفاف است . این دو نوع از لحاظ خواص با یکدیگر تفاوت بسیار دارند. (از مفردات ابن بیطار).



زاج سیاه . [ ج ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آن بود که کفشگران بکار برند. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ بیرونی ). و رجوع به زاج اسود و زاج الاساکفه و زاج کفشگران شود.



زاج شتردندان . [ ج ِ ش ُ ت ُ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بپارسی ، زاج زرد (قلقطار) گویند. (اختیارات بدیعی ).



زاج عراقی . [ ج ِ ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )نام زاج الاساکفه و زاج کفشگران است و جمعی از اطباء قدیم نام دیگر آن را شحیره دانسته اند. لکن ابن سینا وجمعی دیگر زاج عراقی را با شحیره فرق نهاده و آن رابا زاج سبز یکی شمرده اند. (از مفردات ابن بیطار).



زاج قاطر. [ ج ِ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام دیگر زاج مقطر است . (مخزن الادویه ذیل زاج مقطر).



زاج قبرسی . [ ج ِ ق ِ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )نام بهترین انواع زاج سبز است این زاج بسختی شکسته میشود و از جای شکستگی آن رنگ طلائی بچشم میخورد چون ستارگان آسمان درخشان است . (از مفردات ابن بیطار).



زاج کبود. [ ج ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ترکیب وصفی کات کبود نام سولفات مس زاج مس است . (دائرهٔ المعارف بستانی ) (الموسوعات العربیه ).



زاج کرمانی . [ ج ِ ک ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) از جنس قبرسی است . (فهرست مخزن الادویه ).



زاج کفشگران . [ ج ِ ک َ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) زاج الاساکفه . رجوع به زاج الاساکفه در لغت نامه شود.



زاج لاری . [ ج ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از جنس زاج قبرسی است . (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به زاج و زاج قبرسی شود.



زاج محرق . [ ج ِ م ُ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ازاقسام زاج سفید است . صاحب مخزن الادویه در ضمن شرح خوّاص زاج ابیض روش تهیه ٔ زاج محرق را چنین بیان کند:دو جزء آن [ زاج سفید ] را با یک جزء اقلیمیا با سرکه سائیده و در ظرف سفالی کرده چهل روز تابستان در آفتاب در زیر سرگین اسب دفن کنند... و برای آن خواصی نوشته است . رجوع بدان کتاب و مفردات ابن بیطار شود.



زاج مطبوخ . [ ج ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از جنس زاج اخضر است که با خاک مخلوط باشد آن را با آب میجوشانند. رجوع به مخزن الادویه و رجوع به کتاب مفردات ابن بیطار و دائرهٔ المعارف بستانی ج 9 و رجوع به زاج در این لغت نامه شود.



زاج مقطر. [ ج ِ م ُ ق َطْ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ماهیت آن : از جنس زاج اخضر است ، که ماهیت لطیف آن در زمین معدن منعقد میگردد و بهترین اقسام است . امتحان آن آن است که چون بر فولاد بمالند برنگ مس میگردد. (مخزن الادویه ). و رجوع به زاج شود.



زاج منحاتی . [ ج ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی زاج سفید است که رگه های سبز در آن دیده میشود. (مفاتیح العلوم خوارزمی ).



زاج مولتانی . [ ج ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زاج بامیانی در این لغت نامه و رجوع به الجماهر بیرونی شود.



زاج سور. (اِ مرکب ) نام شادی و جشن و سوری باشد که بهنگام زائیدن زنان و ایام ولادت کنند. (برهان قاطع) :
خزائن تهی شد از آن زاج سور
درونها پر آمد بعیش و سرور.
و رجوع به فرهنگ شعوری ، فرهنگ رازی ، آنندراج و رجوع به زاج در لغت نامه شود.



نمایش ۱ تا ۲۰ از ۲۰۰ مقاله