آفتاب

خ

خ

نمایش ۱ تا 25 از ۲۰۰ مقاله

خاتون . (اِخ ) عنوان خاصی که «تومن » یا «بومین خاقان » پیشوای ترکان در چین به زن خود داد. (از شرح احوال رودکی سعید نفیسی ج 1 ص 180).



خاتون . (اِخ ) کوهی است که از مشرق به کوه گور سفید متصل است و 3800 گز ارتفاع دارد. (جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 33).



خاتون . (اِخ ) (مدرسه ٔ... مهد عراق ) نام مدرسه ای در نیشابور بوده است . محمد قزوینی در تعلیقات لباب الالباب (چ لیدن ج 1 ص 296) می نویسد: ابوالحسن علی بن زیدبن محمد الاوسی انصاری در تاریخ بیهق در ترجمه ٔ حال ابوالفضل بیهقی می گوید: «و ازتصانیف او تاریخ ناصری است و از اول ایام سبکتگین تا اول ایام سلطان ابراهیم روزبروز را تاریخ ایشان بیان کرده است و آن همانا سی مجلد مصنف...



خاتون استی . [ اَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد است واقع در 17 هزارگزی جنوب مهاباد و 2 هزارگزی باختر شوسه ٔ مهاباد بسر دشت . محلی است کوهستانی با هوای معتدل و سالم . سکنه ٔ آن 91 تن . مذهبشان سنی و زبانشان کردی است . آب آن از چشمه و محصولات آن غلات و توتون و حبوبات است . شغل اهالی زراعت و گله داری میباشدراه آنجا...



خاتون بارگاه . (اِخ ) از توابع طهران است و دارای معدن زغال سنگ میباشد.



خاتون بارگاه . (اِخ ) دهی است در آمل . رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 41 شود.



خاتون باغ . (اِخ ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد در 13 هزارگزی شمال خاوری مهاباد و 6 هزارگزی خاور شوسه ٔ مهاباد بمیاندوآب . محلی است دره ای و معتدل و مالاریائی . سکنه ٔ آن 476 تن . زبانشان کردی و مذهبشان سنی است . آب آن از چشمه و محصولات آنجا غلات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است . صنایع دستی و گلیم بافی در آنج...



خاتون بزرگ . [ ن ِ ب ُ زُ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ملکه . رجوع به ملکه شود.



خاتون جهان . [ن ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید است . (برهان ) (آنندراج ). عمید لومکی گوید :
فرمودبخاتون جهان از شب و از روز
دو خاتم چالاک لقب رومی و هندی .

(از آنندراج ).



خاتون خاص . (اِخ ) دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 230 هزارگزی خاور مهاباد و 18 هزارگزی باختر شوسه ٔ بوکان بمیاندوآب . محلی است کوهستانی و معتدل ولی مالاریائی ؛ سکنه ٔ آن 210 تن . مذهب اهالی سنی و زبان آنها کردی است ، آب از چشمه است و محصولات غلات و توتون و حبوبات و چغندر میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری است ؛ صنا...



خاتون خانی . (اِخ ) قریه ای است که در 60 هزارگزی شهرستان قونیه در آسیای صغیر میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی ).



خاتون خرگه سحاب . [ ن ِ خ َ گ َ هَِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب و ماهتاب است . (آنندراج ).



خاتون خم . [ ن ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب ناب است و خم شراب را نیز گفته اند. (برهان ) (انجمن آرا).



خاتون در کجاوه . [ دَ ک َ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) قسمی دُلمه که میان کدو را از تخم خالی کرده و با قیمه پلو بینبارند.



خاتون دیه . (اِخ ) دهی است در پنج فرسنگی سنقر آباد واقع شده است . (نزههٔالقلوب ج 3 ص 173).



خاتون رکنی . [ رُ ] (اِخ ) زن طغرلشاه که دختر عموی شاه بود و دو پسر داشت : توران شاه و بهرام شاه که آنها از بطن وی بوده اند؛ سال فوتش در 570 هَ . ق . بوده است . (تاریخ افضل ص 31 و 32 و 93).



خاتون سرائی . [ س َ ] (اِخ ) دهی است در ناحیه ٔ مرکزی ولایت قونیه . (قاموس الاعلام ترکی ).



خاتون شبستان فلک . [ ن ِ ش َ ب ِ ن ِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است و زهره ؛ ماه را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع بمجموعه ٔ مترادفات ص 200 شود.



خاتون صبح . [ ن ِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید است :
بر سر بیرق بلاف پرچم گوید منم
طره ٔ خاتون صبح بر تُتق روزگار.

عماد عزیزی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).



خاتون عرب . [ ن ِ ع َ رَ ] (اِخ ) کنایه از کعبه ٔ معظمه است . (آنندراج ). خاقانی گوید :
خال مشک از روی گندم گون خاتون عرب
عاشقان را آرزوبخش دل و جان (۱) آمده .

(از آنندراج ).
گرچه زان آینه خاتون عرب را نگرند
در پس آینه رومی زن رعنا بینند.

خاقانی .
روز و شب را که به اصل از حبش و روم آرند
پیش خاتون عرب جوهر لالا بینند.

خاقانی .
|| ف...



خاتون عنب . [ ن ِع ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب انگور. (آنندراج ). رجوع شود به مجموعه ٔ مترادفات ص 224.



خاتون فلک . [ ن ِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است و زهره و ماه را نیز گفته اند. (برهان قاطع) (آنندراج ).



خاتون قیامت . [ ن ِ م َ ] (اِخ ) بقعه ای است در سمت جنوبی شیراز و بقلیل مسافتی دور از شهر و ام کلثوم بنت اسحاق کوکبی بن محمدبن زیدبن حسن بن علی بن ابی طالب (ع ) در آن مدفون است . گویند آن سیّده ٔ مکرمه از تعدی بعضی خلفا بشیراز آمده و از بیم قتل و غلب در خانه ٔ شیخ احمدبن حسین که از عباد شیراز بوده اقامت گزیده پنهان شد. جوقی از ظلمه برحالش وقوف یافته از پیش تاختند. آن مظلومه بچاهی در افتاد و وفات یافت و همان موضع مزار کثیرالانوارش...



خاتون کائنات . [ ن ِ ءِ ] (اِخ ) کنایه از حضرت رسول (ص ) است . (آنندراج ). || کنایه از حضرت بتول صلوات اﷲ علیهاست . (آنندراج ). || کنایه از مکه ٔ معظمه است . (برهان قاطع). || کعبهٔاﷲ. (شرفنامه ٔ منیری ) :
خاتون کائنات مربع نشسته خوش
پوشیده حله وز سر افتاده معجرش .

خاقانی .
فاطمه (ع ) را نیز گویند. (برهان قاطع).



خاتون کث . [ ک َ ] (اِخ ) شهرکی است خرد [ از ماوراءالنهر بچاچ ] و آبادان و بارگاه سغد و سمرقند است و آن فرغانه و ایلاق است نزدیک دیمعان کث . (حدود العالم ص 70).



نمایش ۱ تا ۲۰ از ۲۰۰ مقاله