ابن سماک، ابو عمرو
اِبْنِ سَمّاک، ابوعمرو عثمان بن احمد بن عبدالله بن یزید دَقّاق (د 26 ربیعالاول 344ق/20 ژوئیهٔ 955م)، محدِث بغداد. از جزئیات زندگی و حتی مذهب فقهی وی اطلاعی در دست نیست. همین مقدار میدانیم که او در بغداد میزیسته است (سمعانی، 7/204؛ قس: حاکم، 1/188؛ خطیب، تاریخ، 11/302). ابن سماک از مشایخ بسیاری بهره برده که از آن میان...
ابن سمجون
اِبْنِ سَمَجون، ابوبکر حامد (د اوایل سدهٔ 5ق/11م)، پزشک، داروشناس و ادیب اندلسی اهل قُرطبه. از گزارش مختصر ابن ابی اصیبعه (2/51 -52) تقریباً هیچ اطلاعی دربارهٔ جزئیات زندگی ابن سمجون به دست نمیآید، جز آنکه کتاب خود الادویهٔ المفردهٔ را در ایام المنصور محمد بن ابی عامر حاجب دربارِ امویان اندلس (د 392 یا 393ق/1002 یا 1003م) تأ...
ابن سمح
اِبْنِ سَمْح، ابوالقاسم اَصبغ بن محمد بن اصبغ غرناطی (370- 426ق/980- 1035م)، ریاضیدان و اخترشناس اندلسی. شکلهای السمج، الشیخ و اصنع در برخی منابع مانند ابن صاعد (ص 69) و ابن خطیب (1/436) گویا اشتباه کاتبان است. وی در قرطبه زاده شد و در غرناطه درگذشت. از نامهٔ ابوبکر بن بشرون - از شاگردان مسلمه - به ابن سمح دربارهٔ علم...
ابن سمره
اِبْنِ سَمُره، ابوالخطاب عمر بن علی بن سَمُرهٔ بن حسین بن سَمُرهٔ جعدی (547 - پس از 586ق/1152- پس از 1190م)، فقیه و مورخ یمنی. نسبت جعدی از جعدهٔ بن کعب بن ربیعهٔ گرفته شد که نسبش به مَعَد بن عدنان میرسد (ابن سمره، 1-2). کنیهٔ او را ابوالحفص نیز نوشتهاند (ابن ربیع، 3). ابن سمره در قریهٔ اَنامِر به دنیا آمد و همانجا پرورش...
ابن سمعون، ابوالحجاج
اِبْنِ سَمْعون، ابوالحجاج یوسف بن یهودا (یا یحیی) بن اسحاق ابن عقنین (اکنین) سبتی (555 -623ق/1160-1226م)، پزشک، فیلسوف و ستارهشناس یهودی. او در سبته زاده شد و در آنجا به اعتبار نام نیای نهم یا دهمش، ابن شمعون خوانده میشده است؛ این کنیه بعدها در منابع عربی به ابن سمعون بدل شد. یوسف در زادگاه خویش پس از آموزشهای مقد...
ابن سمعون، ابوالحسین
اِبْنِ سَمْعون، ابوالحسین محمد بن احمد بن اسماعیل (300- 14 ذیقعدهٔ 387/913- 18 نوامبر 997)، واعظ و خطیب حنبلی بغدادی (در برخی منابع «ابن شمعون» ضبط شده است، نک: یافعی، 2/432). سمعون لقب نیای او اسماعیل بوده است (ذهبی، 16/505). ابن سمعون در بغداد زاده شد و همانجا به تحصیل علم پرداخت و به درک بعضی از مشایخ صوفیه چون ابوبکر ش...
ابن سمیفع
اِبْنِ سَمَیفَع، ابوعبدالله محمد بن عبدالرحمان، قاری یمن در سدهٔ 2ق/8م. در مورد سمیفع، جد وی چیزی دانسته نیست، ولی این نام که ضبط دیگر آن «سُمَیفِع» است (نک: فیروزآبادی، 3/41)، یکی از نامهای متداول در یمن قدیم بوده است، مثلاً سمیفع اشوع از ملوک یمن پیش از اسلام و سمیفع بن ناکور از صحابهٔ پیامبر(ص) (همو، 3/41- 42؛ ابن اث...
ابن سناء الملک
اِبْنِ سَناءُ المُلک، ابوالقاسم هبهٔالله بن جعفر بن محمد، ملقب به قاضی سعید (ح 550 -4 رمضان 608ق/1155-9 فوریهٔ 1212م)، شاعر، ادیب عصر ایوبی و پایهگذار اصول و موازین موشحات. جدش محمد ملقب به سناءالملک از چهرههای سرشناس و توانگر مصر بود (ابن شعار، 9/211؛ منذری، 2/231) و از لقب او (سناءالملک) پیداست که احتمالاً وی از بزرگان و ر...
ابن سنان خفاجی
اِبْنِ سِنانِ خَفاجی، ابومحمد عبدالله بن محمد (د 466ق/ 1074م)، ادیب و شاعر شیعی مذهب شام. تبار او به قبیلهٔ خفاجه میرسید که در آغاز سدهٔ 4ق/10م از صحرای عربستان و حجاز به شامعلیا مهاجرتکردند (نک: زکار، 59). از نوشتهٔ ابنخلکان (5/273) چنین برمیآید که در ربع اول سدهٔ 5 ق به دنیا آمده است (قس: کحاله، 5/120؛ صعیدی، «ج»؛ زرکلی...
ابن سند
اِبْنِ سَنَد، عثمان (1180- بعد از 1242ق/1766- بعد از 1826م)، ملقب به بدرالدین، مورخ، ادیب، شاعر و فقیه. وی در نجد به دنیا آمد، ولی کحاله (معجم، 6/256؛ مستدرک، 457) محل تولد وی را جزیرهٔ فیلکه از توابع کویت امروزی و اصل او را از نجد دانسته است. ابن سند در جوانی در جستوجوی دانش، راهی عراق شد، نخست در بصره اقامت کرد و از این...
ابن سنی
اِبْنِ سُنّی، ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق دینوری (ح 280- 364ق/893 - 975م)، محدثِ شافعی. خاندان او از موالی عبدالله بن جعفر بن ابی طالب بوده و سمعانی (7/279) نسب او را ضبط کرده است. احتمالاً اصل او از دینور بوده است. ابن سنی برای کسب حدیث مسافرتهایی به نقاط مختلف از جمله بغداد، کوفه، بصره، حرّان، دمشق، عمان، مصر (ابن...
ابن سوار
اِبْنِ سِوار، ابوطاهر احمد بن علی بن عبیدالله بغدادی (412- 4 شعبان 496ق/1021- 13 مهٔ 1103م)، مقری، نحوی و محدث حنفی. سوار نام جد اعلایش بوده است. او حدود 40 سال به فراگیری و آموختن حدیث و قرائت پرداخت و ظاهراً در اواخر عمر نابینا شد و در بغداد درگذشت و در کنار قبر معروف کرخی مدفون گردید (ابن ماکولا، 4/388؛ یاقوت، 4/46- 48). تنی...
ابن سودون
اِبْنِ سودون، علی بن سودون بَشْبَغاوی (ح 810 - 868ق/1407- 1464م)، شاعر بذله گو و زجلسرای عصر ممالیک بُرْجی. وی در قاهره به دنیا آمد و همانجا پرورش یافت (سخاوی، 5/229). پدرش قاضی بود و خوش داشت که فرزند نیز شغل وی را پیش گیرد، اما او شاعری را پیشهٔ خود ساخت و به جمع شاعران اهل مجون پیوست (ابن عماد، 7/307- 308). وی ابتدا ب...
ابن سوده
اِبْنِ سوده، عنوان افراد خاندانی از عالمان و قاضیان مالکی در مراکش، از اوایل سدهٔ 11 هجری تا زمان کنونی. جدّ این خاندان محمد ابن محمد بن علی بن سوده در 754ق از غرناطهٔ اندلس به فاس هجرت کرده است (مراکشی، 2/269). از اولین افراد مشهور این خاندان میتوان از ابوالقاسم بن قاسم (د 1004ق/1596م) نام برد (نک: حجوی، 2/272) که از...
ابن سویدی
اِبْنِ سُوَیْدی، ابواسحاق عزالدین ابراهیم بن محمد بن طرخان انصاری (600 -690ق/1204-1291م)، طبیب و شاعر دمشقی. وی در دمشق متولد شد و همانجا پرورش یافت، پدرش که در منطقهٔ سویدای حوران تجارت میکرد و شاید به همین جهت به ابن سویدی مشهور شده، با پدر ابن ابی اصیبعه دوستی داشت. گفتهاند وی از تبار سعد بن معاذ صحابی رسول اکرم و...
ابن سهل
اِبْنِ سَهْل، نک: ابوزید بلخی. </p>
ابن سهل، ابو اسحاق
اِبْنِ سَهْل، ابواسحاق، ابراهیم بن سهل اسرائیلی (نیمهٔ اول سدهٔ 7ق/13م)، شاعر اواخر عصر موحدین در اندلس. در خانوادهای یهودی در اشبیلیه به دنیا آمد و سپس اسلام آورد (یونینی، 1/476؛ صفدی، 6/5). نسبت اسرائیلی (ابن سعید، المغرب، 1/264) و اسلامی او (یونینی، 1/482) از همینجاست. سال تولد وی دانسته نیست، اما با توجه به گفتههای ابن...
ابن سهلان
اِبْنِ سَهْلان، زینالدین عمر بن سهلان ساوی، قاضی، حکیم و منطقی نامآور قرن 6ق/12م. اطلاعات ما دربارهٔ زندگانی او بسیار اندک است. همین اندازه میدانیم که مدتها در زادگاه خود ساوه عهدهدار منصب قضا بود و سپس به علت نامعلومی از این کار دست بازداشته و از ساوه به نیشابور رفته و همانجا ماندگار شده است. از این پس وی در نیشابور...
ابن سیار
اِبْنِ سَیّار، ابوماهر موسی بن یوسف (د ح 350ق/961م)، حکیم و پزشک ایرانی معاصر با آل بویه. ابن قفطی در شرح حال مختصری از او، وی را با کنیهٔ ابوعمران یاد کرده است (ص 209). ابن سیار در شیراز دیده به جهان گشود و در همانجا پرورش یافت و به تحصیل طب و حکمت پرداخت و در آن فنون و نیز در منطق نامور شد (بیهقی، 72؛ نامهٔ دانشوران، 2...
ابن سیحان
اِبْنِ سَیْحان، یا ابن ارطاهٔ، عبدالرحمان، شاعر خمریهسرای سدهٔ 1ق/7م، معاصر معاویه و پسرش یزید. آگاهی ما از زندگی او بسیار اندک و منحصر به روایاتی است که ابوالفرج در اغانی (1/58، 79- 88) آورده است. نسب وی به قَیس بن عَیلان بن مُضَر بن نزار میرسد (همو، 1/79؛ ابن حزم، 259-260). گویند اطلاعات وی از ایام و شعر عرب بسیار گسترده...
ابن سید
اِبْنِ سید، ابوالقاسم احمد بن اَبان بن سید، معروف به صاحب شرطه (د 382ق/992م)، ادیب و لغوی اواخر عصر امویان اندلس. از تاریخ و محل تولد و جزئیات زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست، تنها میدانیم که ایام خلافت حَکَمالمستنصر (350-366ق/961-977م) را دریافته و در قرطبه میزیسته (حمیدی، 2/641؛ ابن بشکوال، 1/8) و نزد استادانی چون...
ابن سید
اِبْنِ سید، نک: بطلیوسی. </p>
ابن سیدالناس، ابوبکر
اِبْنِ سَیَّدِ النّاس، ابوبکر محمد بن احمد بن عبدالله بن محمد یحیی یعمری اشبیلی (محرم 597 - جمادیالثانی 659/ اکتبر 1200- مهٔ 1261)، فقیه، محدث، مورخ و ادیب اندلسی. اصل او از اُبَّده از نواحی جیّان بود که یعمریان اندلسی در آن منطقه زندگی میکردند (غبرینی، 291). وی در حُجیره از روستاهای اشبیلیه به دنیا آمد و تحصیلات خود را نزد...
ابن سیدالناس، ابوالفتح
اِبْنِ سَیَّدِ النّاس، ابوالفتح فتحالدین محمد بن محمد یعمری ربعی (671 -734ق/1273-1334م)، محدث، مورخ، فقیه شافعی، ادیب و خطاط مصری اندلسی الاصل. خاندان وی که از قبیلهٔ یعمر ربعی و زادگاهشان اشبیلیهٔ اندلس بود (باسه، .(247 بیشتر اهل علم و سیاست بودند (صفدی، اعیان، 11/53) و پس از سقوط اشبیلیه در 646ق/1248م به دست مسیحیان مجب...
ابن سیده
اِبْنِ سیده، ابوالحسن علی بن اسماعیل (398- 458/1008- 1066م)، ادیب، لغوی و نحوی عصر ملوک الطوایفی اندلس. نام پدر وی در برخی منابع (حمیدی، 2/493؛ یاقوت، 12/231-232) احمد و محمد نیز آمده است، اما هیچکدام در ذکر سلسله نسب او از این حد فراتر نرفتهاند و این امر، با توجه به نام نیای وی «سیده»، چه بسا حاکی از تبار غیر عربی او باش...