همهٔ بچهها مىخواهند بازى کنند و اين امر متعلق به دوران کودکى است. وقتى طفلى در حال بازى است، در دنياى مخصوص خود سير مىکند و خود را در مرکز آن احساس مىنمايد. تمايل به بازى بسيار شديد است و يک بچه بايد بازى بکند. در بازى، طفل نيروى بدنى خود را امتحان مىکند و به تکامل ادامه مىدهد و بهتدريج وارد دنياى بزرگتران مىشود. او محيط اطراف خود را مىشناسد و با اشياء آن آشنا مىشود. مىفهمد چه چيزى نرم است و چه چيزى سخت، کدام سنگين است و کدام سبک، چه شکستنى است و چه نيست.
بازى وقتى شادى مىآورد که طفل بتواند آزادانه آن را بسط دهد. همين قدر که ما بزرگتران خود را دخالت مىدهيم بيشتر از آنچه فايده برسانيم ضرر مىرسانيم. بسيارى از والدين علاقه دارند فرزندان خود را به بازى تشويق کنند. اينان کافى است که فقط وسايل صحيح بازى را براى طفل تهيه نمايند (مانند کاغذ، مداد رنگى، خمير و غيره).
کودک، هر آن منتظر شرکت ما در بازى است. او خيلى خوشحال مىشود اگر ما به بازى وى توجه بکنيم و گاهگاهى تشويقش نمائيم. بعد از سه سالگى شما نيز مىتوانيد همراه بچه در بازىهاى فکرى شرکت کنيد. بدينوسيله استعداد روحى، توجه، فکر کردن، مستقل شدن، توسعه دادن و حرف زدن را در او پيشرفت مىدهيد.
وقتى بازى طفل خود را تحت نظر مىگيريد، اين موضوع توجه شما را جلب مىکند که چقدر او مدام يک کار را تکرار مىکند. هر طفلى از تکرار خوشحال مىشود. همواره يک نوع مصالح ساختمانى بهکار مىبرد و يا مرتب عروسک خود را در تختخواب مىخواباند و هميشه به يک شيوه!
بچههاى کوچکتر هنگام بازى براى آن خوشحال مىشوند که مىتوانند کارى انجام بدهند و بچههاى بزرگتر به خاطر آنکه هر دفعه مىتوانند کار را بهتر انجام دهند.
هر بچهاى هنگام بازى مطابق تخيّلات خود زندگى سعادتمند شخصى خويش را اجراء مىکند. نوجوانان نيز بازى مىکنند و معروف است که مىگويند آنها که داراى تعادل روحى هستند، مىتوانند بازى کنند.
بزرگسالان امّا بازى نمىکنند و آن را تلف کردن وقت مىدانند؛ در حالىکه بازى براى اطفال يک کار جدّى است که از نظر آنها با کار بزرگتران مطابقت دارد.
- بازى به زمان احتياج دارد:
کودک در هنگام بازى احتياج به زمان دارد و نبايد مزاحم او شد. البته وقت غذا خوردن و خوابيدن و غيره را محترم مىشماريم. در اين اوقات بازى بايد متوقف شود. اما در غير اين موارد نبايد بازى طفل را قطع کنيم. چون اگر در مواقع غير ضرروى مُدام بازى او را قطع نمائيم، طفل مدتى سر گردان مىماند. او با سرسختى و مقاومتِ ما ياد نمىگيرد که در يک مسئله خوب فرو برود و فکر کند، يا تمرکز حواس پيدا نمايد، در حالىکه همهٔ اين مختصات بعدها که به مدرسه مىرود مورد نياز است.