گوی مدور و زراگندهٔ خورشید، در آسمان خفه و خاکستری تهران، اندک اندک اوج می‌گرفت و جا می‌افتاد، کریدور رفته رفته گرم‌تر می‌شد و اندکی دم می‌کرد، کولری کوچک در انتهای راهرو در کار بود و هوای خنک و مرطوبی را که از آن رنگ و بوی زندگی و خرمی می‌تراوید، در جان مجذوب بند می‌دمید. از پنجرهٔ سمت شرقی کریدور، تابستان غمگین و آتش به جان زده رنگ و بو و غنج و دلال خود را، بر در و دیوار بند فرو می‌ریخت و ... .

فایل(های) الحاقی

تخته بند تن ... takhte band.pdf 128 KB application/pdf