محمدجعفر مصفا
اینهمه فریاد و هیهای مولوی بر سر چیست!؟ چه دردی در انسان دیده است که اینگونه از عمق جانش فریاد بر میآورد؟ در کار او چنان جدّیتی دیده میشود که گوئی ”بیخودانه“ دارد در کوچههای بلخ میدود و فریاد سر میدهد که ”ای آدمیزادگان چرا خفتهاید! مگر نمیبینید که خانه و هستیتان دارد در آتش میسوزد! مگر نمیبینید که زندگیتان دارد در رنج و ادبار میگذرد و تباه میشود!؟ این چه خواب سنگینی است که شما را در خود فرو برده است!؟ مگر فریاد مرا نمیشنوید!؟ پس چرا بیدار نمیشوید!؟“<br /> مولوی تمام توان خود را به کار گرفته است تا بلکه به طریقی ما را بیدار کند و به حرکت وادارد. گاهی فریاد میزند، گاهی التماس میکند؛ گاهی دعا میکند، گاهی اندرز میدهد، گاهی حتی ناسزا میگوید تا شاید ما را از این خواب سنگین، از خواب مرگ بیدار کند و متوجهٔ وخامت مسألهٔ خانمانسوز ” نفس“ گرداند...
فایل(های) الحاقی
با پیر بلخ | ba pire balkh.pdf | 136 KB | application/pdf |