نویسنده: صادق هدایت
« نه، نه، هرگز من به دنبال اینکار نخواهم رفت. باید به کلی چشم پوشید. برای دیگران خوش میآورد در صورتیکه برای من پر از درد و زجر است. هرگز، هرگز ... » داود زیر لب با خودش میگفت و عصای کوتاه زرد رنگی که در دست داشت به زمین میزد و به دشواری راه میرفت مانند اینکه تعادل خودش را به زحمت نگه میداشت. صورت بزرگ او روی قفسه سینه بر آمدهاش میان شانههای لاغر او فرو رفته بود، از جلو یک حالت ... .
فایل(های) الحاقی
داوود گوژ پشت | davood_Goojposht.pdf | 65 KB | application/pdf |