هاری، همانجا نشست و می‌دانست که تمام سرها در سالن همگانی به طرف او گردش کرده است و همه مشغول تماشای او هستند.از این امر ناخشنود بود. تمام بدنش کرخ شده بود. احساس می‌کرد که داره خواب می‌بینه. شاید حرف دمبل دور را درست نشنیده بوده است. کسی برای او دست نزد و سروصدایی نیز از کسی بلند نشد. صدای وزوزی بگوشش می‌خورد که انگار تعدادی زنبور عصبانی توی سالن جمع شده‌اند و ... .

فایل(های) الحاقی

هری پاتر و جام آتش (قهرمان‌های چهارگانه) Harry.pdf 1,053 KB application/pdf