”مانی“<br /> <br /> بادهای بیابانی<br /> آسمان را بردند<br /> و مانی در شهر رها شد ...<br /> درختان از زوزه افتاده بودند و <br /> میمون‌ها از دم<br /> در خواب<br /> تاب می‌خوردند ...<br /> پره‌های روز چنان می‌چرخید<br /> که تابستان سردش می‌شد<br /> فکر در دهانش آب می‌شد<br /> و مانی<br /> بزرگترین ماهی شهر بود!

فایل(های) الحاقی

باجه نفرین bajeye-nefrin.pdf 369 KB application/pdf
در کوچه‌های آتن dar kooche haye aten.pdf 276 KB application/pdf