نویسنده: برایان ترنر
مباحثات جامعه شناختی در مورد جهانی شدن از جایگاه دین در عصر جهانی غفلت میکنند. این غفلت با توجه به نقش خلاق ادیان جهان در شکل دادن به فرایندهای مدرن شدن و جهانی شدن دشواری آفرین است. این مقاله، جهانی شدن را مرحله خاصی از فرایند کلی مدرنیت میبیند و دین را بر مبنای چهار پارادوکس در نظر میگیرد. پارادوکس اول (پارادوکس نیچه)، گویای آن است که بر خلاف فهم متداول، بنیادگرایی شکلی از مدرن شدن است. با وجود اینکه ممکن است بنیادگرایی دینی واکنشی به التقاط به وجود آمده توسط جهانی شدن باشد، اما واکنشی سنتی نیست. <br /> پارادوکس دوم (پارادوکس پارسنز)، چنین میگوید که مدرن شدن و جهانی شدن دین را به صورت فضای نهادی خاص و مجزا از جامعه میسازد و بدین ترتیب دین را به مشکل مدرنیت تبدیل میکند. بنیادگرایی تلاش میکند، این الگو را معکوس نماید و دین بنیادگرا در جوامع حاشیهای نظام جهانی، نسخه غربی دین مدرن شده را به چالش میکشد. <br /> پارادوکس سوم (پارادوکس مک لوهان)، بر آن است که در دهکده جهانی ارزشهای دینی، نشانه غیرقابل قیاس بودن نظامهای فرهنگی است، اما نسبیگرایی در عمل حفظ نمیشود و جهانی شدن به صورت پارادوکسیکال، نیاز به عمومیت یابی حقوق بشر را افزایش میدهد. در حالیکه ملیگرایی به عنوان چهارچوبی برای فرهنگها با کوششهایی برای بسط نظامهای کلی گفتمان حقوق تعارض دارد، روشن نیست که خلق نظامهای حقوق جایگزین (مانند اخلاقیات آیین کنفسیوس) به سرعت شدنی باشد. <br /> پارادوکس آخر (پارادوکس مونتی) به بررسی تناقض بین شرق شناسی به عنوان نتیجه ضروری کشف غیریت و غیریت به عنوان تجربهای لازم برای اومانیسم جهان وطنی میپردازد.
فایل(های) الحاقی
فضیلت جهان وطنی | fazilate jahane vatani.exe | 524 KB | application/octet-stream |