بازی<br /> ابریشم- ۳۵ ساله، تکیده، بالا بلند، سیه چهره، با چشمانی سیاه در حدقه.<br /> خوش برش (به جای جریره و فرنگیس، در خیالش بازی می‌کند.)<br /> جای بازی<br /> مو می‌گم: خاکستون، تو بگو: گورستون.<br /> هفت گور که بر یکی نشان شیر سنگی دیده شود.<br /> درختی پر پر و برگ که بر شاخ و برگش دخیل بسته اند که من بانوی درختش می‌نامم.<br /> باریکهٔ آب که من گردنبند خاکستانش می‌خوانم.<br /> بر تلی دار قالی نیم بافته و آن سو تر، دوچرخه‌ای بزرگ پا.<br /> ابرستان بی باران. بغض کرده و ساکن....

فایل(های) الحاقی

نمایشنامهٔ ابریشم بانو namayeshnameye abrisham banoo.pdf 379 KB application/pdf