تعطیلی تابستان شروع شده بود. در دالان لیسه پسرانه لوهاور شاگردان شبانه‌روزی چمدان به دست، سوت زنان و شادی کنان از مدرسه خارج می‌شدند. فقط مهرداد کلاهش را بدست گرفته و مانند تاجری که کشتیش غرق شده باشد به حالت غمزده بالای سر چمدانش ایستاده بود. ناظم مدرسه با سر کچل، شکم پیش آمده به او نزدیک شد و گفت: شما هم می‌روید؟ مهرداد تا گوشهایش سرخ شد و سرش را پائین انداخت، ناظم دوباره گفت ... .

فایل(های) الحاقی

عروسک پشت پرده TheDollBehindtheCurtain.pdf 275 KB application/pdf